بدبختانه تاریخ بشر نشان میدهد که جنگها لزوماً با قصد قبلی و برنامهریزی آگاهانه آغاز نمیشوند و در هنگامهای که سطح بیاعتمادی و تنش و خصومت بین دو یا چند کشور به طرز بیسابقهای اوج میگیرد، یک حادثۀ کوچک هم میتواند آتش جنگی خانمانسوز را بین آنان برافروزد.
برای نمونه، ترور ولیعهد اتریش در سارایوو توسط یک ملیگرای صرب، آتش جنگ جهانی اول را برافروخت؛ جنگی ویرانگر و پرتلفات اما بینتیجه و احمقانه که به راحتی قابل پیشگیری بود. قبل از آن اما تشنج بین قدرتهای اروپایی به چنان سطحی رسیده بود که ترور ولیعهد اتریش به مثابۀ افروختن کبریتی در بشکۀ باروت عمل کرد و سراسر اروپا و بخش بزرگی از جهان، غرق در خون و ویرانی و قحطی و تباهی شد. فجایع ناشی از این جنگ اما به خود جنگ ختم نشد و نطفۀ جنگ جهانی دوم را نیز را در بطن خود پرورش داد!
هر گاه تشنج و خصومت بین کشورها به طور فزایندهای به درازا انجامد و افقی روشن برای حل و فصل دشمنیها به چشم نیاید، بروز جنگ بین آنها دیر یا زود، به قصد یا به غفلت، گریزناپذیر میشود، مگر آنکه وحشت از پیامدهای جنگ، سبب جستجوی راهی روشن برای کاهش تشنج یا رفع خصومت شود.
در سایۀ خصومتهای رسمی، طرفهای متخاصم به دیدۀ بیطرفی به اعمال و تحرکات یکدیگر نمینگرند و در پشت هر اقدام تبلیغاتی و یا رویداد اتفاقی نیز تدارک برنامه و توطئهای علیه خود میبینند. این بدبینی طبیعی تا آنجا پیش میرود که یکی از دو طرف نهایتاً عزم خود را برای "حملۀ پیشدستانه" جزم میکند زیرا از آن هراس دارد که در صورت تأخیر، مورد تهاجم غافلگیرانۀ طرف دیگر قرار گیرد!
اکنون شرایطِ تشنجی پایدار و روزافزون بین ایران از یک سو و آمریکا و متحدان منطقهای آن بخصوص اسرائیل از سوی دیگر، حکمفرماست. اظهارات رسمی دو طرف نیز گرچه علاقه به جنگ را نشان نمیدهد اما هر گام آنها در نزد دیگری معنایی جز آماده شدن برای جنگ ندارد! در عین حال، هیچ نشانِ واقعی از تمایل به فیصله دادن به خصومت نیز بین آنان دیده نمیشود. هر کدام از طرفین، فصل خصومت را به معنای تسلیم در برابر شرایط طرف دیگر تعبیر و تفسیر میکند و این یعنی راههای میانه از میان برخاسته است و تلاش برای کنترل بحران نیز روز به روز سختتر میشود.
شاید محافلی در کاخ سفید و پنتاگون و تلآویو و حتی در برخی پایتختهای عربی، به این نتیجه رسیده باشند که جنگ با ایران اجتنابناپذیر شده است و هر چه زودتر رخ دهد هزینۀ غایی و نهایی آن کمتر خواهد بود! اگر چنین باشد در صورت به دست آمدن بهانۀ لازم، دونالد ترامپ از جسارت و خطرپذیری و قدرت ماجراجویی لازم برای حمایت از حملۀ اسرائیل به ایران در واپسین روزهای حضورش در کاخ سفید برخوردار است!
اگر چنین هم نباشد با توجه به روند موجود، شبح جنگ همچنان در آسمان منطقه در پرواز خواهد بود تا روزی که این شبح، تجسم عینی پیدا کند و یا ارادهای روشن و قوی و علنی برای حل وفصل نهایی و دائمی خصومت ظهور کند. وضع موجود قابل دوام به نظر نمیرسد.
منبع: کانال تلگرامی نویسنده