طرحواره در واقع هر نوع چارچوب قالب، تفکر و یا مفهوم شناختی است که میتوان به کمک آن اطلاعات را تفسیر یا سازماندهی کرد.
طرحواره شکست و یا تله شکست:
من همیشه بازنده بوده ام و بازنده ام…
آیا شما از آن دسته افرادی می باشید ک همواره خود را با بقیه مقایسه می کنید و به خودتان برچسب بی عرضه بودن و بی کفایت، می زنید؟
آیا مدام با خودتان می گویید: اون قدر هم که نشان می دهم توانا نیستیم و دارم دیگران را فریب می دهم و بالاخره آنها به اصل ماجرا پی می برند…
اگر شما همیشه توانایی های خود را نادیده می گیرید یا آنها را کمتر از میزان واقعی ارزیابی می کنید،
برای آگاهی از این تله، به سوالات زیر با گزینه بله یا خیر جواب بدهید.، و در ادامه مطلب با من همراه باشید.
۱)احساس می کنم نسبت به دیگران در رسیدن به موفقیت شایستگی کمتری دارم.
۲)در رابطه با موفقیت، من همیشه یک بازنده بوده ام.
۳)اغلب افراد هم سن و سال من در کارشان موفق تر از من هستند.
۴)به عنوان دانش آموز همیشه یک بازنده بودم.
۵)فکر می کنم نسبت به اطرافیان هوش کمتری دارم.
۶)در حوزه کاری، به خاطر شکست هایم احساس تحقیر می کنم.
۷)در مقایسه با موفقیت های کسب شده، از دیگران خجالت می کشم.
۸)احساس می کنم دیگران بیشتر از آنچه هستم من را موفق می دانند.
۹)احساس می کنم هیچ قابلیتی که به درد زندگی بخورد ندارم.
۱٠)کمتر از قابلیت هایم، کار می کنم.
حال اگر پاسخ شما به بیش از ۶ سوال گزینه بله می باشد! شما طرحواره شکست و یا تله شکست دارید…
اگر شما در تله شکست گیر کرده باشید، در مواجهه با مشکلات و به عنوان یک راهکار مقابله، معمولا فرار را انتخاب می کنید.
در صورت قرار گرفتن در این تله شما همواره سعی میکنید ک از یادگیری مهارت های جدید، گرفتن وظایف، تکالیف و مسئولیت های جدید، همچنین از تمام چالش هایی که به موفقیت ختم می شوند، خودداری کنید.
اغلب از خود می پرسید «به چه دردی می خورم؟»
فکر می کنید وقتی در هر حال،قرار است شکست بخورم، چرا باید تلاش کنم و تلاش کردنم چه فایده ای دارد!؟
دل به کار نمی دهید ،و به خوبی وظایفتان را انجام نمی
دهید، چون ترس از شکست و یا مورد انتقاد قرار گرفتن دارید…
ریشه یابی و درمان:
_پدر و مادری داشته اید که دائما به عملکرد شما در مدرسه، ورزش و هر چیز دیگری انتقاد کرده اند. شما را دائما احمق، به درد نخور، دست و پا چلفتی و بی دست و پا خوانده اند.
_دچار بدرفتاری شده اید (این تله با تله نقض و بدرفتاری در ارتباط است).
_یک یا هر دو والد شما بسیار موفق بوده اند و شما به این باور رسیده اید که هرگز نمی توانید به استانداردهای بالای آنها برسید. پس دست از تلاش کشیده اید.
_به این باور رسیده اید که یک یا هر دو والد شما اهمیتی به موفقیت هایتان نمی دهند و یا بدتر از آن به خاطر عملکرد خوبتان احساس تهدید شدن، داشته اید.
والدین با شما رقابت داشته اند و می ترسیدند با موفق شدن همراهی شما را از دست بدهند.
_والدینتان محدودیت های کافی برای شما تعیین نکرده اند. بنابراین، مسئولیت پذیری و نظم را یاد نگرفته اید. در نتیجه، تکالیفتان را انجام نمی دادید و خوب درس نخواندید.
_برادر یا خواهری داشته اید که اغلب با او مقایسه شده اید. به این باور رسیده اید که هرگز نمی توانید از او پیشی بگیرید، دست از تلاش کشیده اید.
_به اندازه همسالانتان در مدرسه موفق نبوده اید و احساس فرودستی داشتید. شاید دچار ناتوانی های یادگیری، نقص توجه یا دیگر مشکلات بوده اید و برای جلوگیری از تحقیر، دست از تلاش کشیده اید. (مرتبط با تله محرومیت اجتماعی)
_مهاجرت کرده اید، خانواده شما در مقایسه با مردم آن کشور فقیرتر بوده اند. احساس می کردید نسبت به مردم آن کشور در اقلیت هستید.
درمان تله شکست:
شکست از یک ذهن آسیب دیده ایجاد می شود. کسی که ذهنش پر از شکست است همه چیز را خلاف میل می بیند. در اعماق ذهنش منتظر است که کارهایش با مانع روبرو شود. وقتی با مانع روبرو شد می گوید: ” من از اول می دانستم”( گالیور رو یادتونه!؟)
دیدگاه خود را نسبت به شکست تغییر دهید؛ یعنی اگر در جایی شکست خوردید حتی اگر ناراحت هم شدید، باز هم به خود بگویید که من هنوز هم میتوانم کارم را به روش دیگری انجام دهم و اگر کاری را نمیتوانید خوب انجام دهید دلیل بر این نیست که شما ناتوان هستید و همیشه شکست میخورید.
__دو تکنیک موثر در درمان تله شکست: تبر و جدول سودوزیان.
تکنیک تبر
این روش درمانی شامل سه مرحله است: تماشا، برچسب و رهاسازی.
در مرحله تماشا ما بدون هیچ قضاوتی فقط به آن چه در ذهنمان میگذرد نگاه میکنیم. ذهن ما در هنگام شکست تولید ناامیدی، غم، خشم و… میکند.
راه حل این نیست که نگذاریم فکر بد و یا احساس بد در وجودمان ایجاد شود، راه حل این است که اگر ایجاد شد مثل یک مشاهده گر برای لحظاتی آن فکر و احساس را نگاه کنیم و هیچ قضاوتی در مورد آن نکنیم.
تصور کنید به یک چشمه نگاه میکنید. شما قضاوت نمیکنید که چرا چشمه این گونه حرکت میکند و یا چرا حبابهایی در آن درست میشود، بلکه فقط آن را میبینید. ذهن هم بههمین صورت است. یعنی شما میتوانید فقط آن را نگاه کنید بدون هیچ قضاوتی.
«پس شما به عنوان یک مشاهده گر فقط به این چیزهایی که در ذهنتان میگذرد نگاه کنید.»
در مرحله برچسب شما بر آن چیزهایی که در ذهنتان است یک اسم میگذارید. مثلا به خود میگویید: این یک فکر زود گذر است یا این یک احساس است و…. با این کار شما از این افکار و احساسات اذیت کننده نجات مییابید و از بیرون به خود مینگرید.
و در مرحله آخر که رهاسازی است اجازه میدهید این افکار و احساسات رها شوند. رهاشدن بدون اجبار است؛ یعنی خود را درگیر این افکار و احساسات نمیکنید، بلکه آنها را رها میکنید تا اگر میخواهند بروند و حتی اگر هم دوباره برگشتند شما فقط تماشاگر آنها هستید./ اندیشه معاصر