در نیم قرن گذشته چین و آمریکا بر سر مسائل مختلف با یکدیگر اختلاف نظر داشتند، چین نقش عمدهای در مخالفت با یکجانبه گرایی و دفاع از چندجانبهگرایی داشته و آمریکا که نگران رشد پرشتاب چرخ های اقتصادی چین است، نهایت تلاش خود را برای به چالش کشیدن چین از طرق سیاسی و اقتصادی کرده است.
چین در مقابل همواره کوشیده است در برابر رویکرد تحقیرآمیز بلوک غرب به ویژه آمریکا ایستادگی کند و در عین حال منبعی الهام بخش برای کشورهای مستقل باشد.
سران این دو کشور برای حفظ ارتباط و کسب اطمینان از اینکه روابط پرتنش بین دو قدرت بزرگ جهان منجر به درگیری نشود در نشست اخیرشان در شامگاه دوشنبه ۱۵ نوامبر ۲۰۲۱ (۲۴ آبان ۱۴۰۰) به توافقاتی دست یافتند، اما همچنان بر سر تنشهای امنیتی پیرامون دریای چین جنوبی،تایوان و مسایل حقوق بشری، مساله منشاء ویروس کرونا و حتی تجاری اختلاف نظر دارند.
امارها نشان میدهد اقتصاد چین تا سال ۲۰۲۰، از آمریکا سبقت نگرفت، اما رشد اقتصادی آن سریعتر از اقتصاد آمریکا بوده است.
بنابر اعلام سازمان آمار جمهوری خلق چین، اقتصاد این کشور بهرغم تاثیر پذیری منفی از کرونا در سال ۲۰۲۰ میلادی ۲.۳ درصد رشد داشته است.
صندوق بین المللی پول نیز بر این باور است که اقتصاد چین رشد سریع تری از آمریکا خواهد داشت.
آمارها بانک جهانی نشان میدهد درحالیکه «کووید-۱۹» اقتصاد جهان را در کمایی بیسابقه فرو برده است، اما چین مسیری متفاوت را طی کرده و می کند.
تحلیلها و برآوردهای سازمانهای بینالمللی حاکی است چین علاوه بر اینکه گوی سبقت را در زمینه جذب سرمایه خارجی، رشد تجارت و نرخ رشد اقتصادی در سال ۲۰۲۰ از سایر کشورها ربوده بود، در سال ۲۰۲۱ نیز همچنان پیشتاز بوده است.
همچنین صندوق بینالمللی پول نیز در گزارش جدید خود اعلام کرده است که اقتصاد چین رشد سریعتری از آمریکا خواهد داشت. برآورد این صندوق از نرخ رشد پیشبینیشده چین برای سال ۲۰۲۱ حدود ۱/ ۸درصد است. این در حالی است که برای آمریکا ۷ درصد و برای منطقه یورو ۶/ ۴ درصد پیشبینی شد.
این صندوق جهانی نرخ رشد احتمالی برای سال آینده میلادی را نیز برای کشور چین ۷/ ۵ درصد پیشبینی شده است، این در حالی است که برای آمریکا ۹/ ۴ درصد و برای منطقه یورو ۳/ ۴ درصد پیشبینی شده است. گفتنی است برآورد بانک جهانی نیز به صندوق بینالمللی پول نزدیک است.
گزارش اقتصادی مرکز تحقیقات اقتصادی و بازرگانی (CEBR) انگلیس نشان میدهد چین به دلیل اثرات همهگیری کرونا ۵ سال زودتر از آنچه پیشبینی میشد از آمریکا سبقت میگیرد و مقام نخست اقتصاد جهان را در سال ۲۰۲۸ به خود اختصاص خواهد داد.
اقتصاددانان تخمین میزنند چین حدفاصل سالهای ۲۰۲۱ تا ۲۰۲۵ رشد متوسط سالانه ۵.۷ درصدی را تجربه کند و سپس طی سالهای ۲۰۲۶ تا ۲۰۳۰ رشدی ۴.۵ درصدی داشته باشد.
در مقابل پیشبینی میشود آمریکا پس از احیای چشمگیر اقتصادی در سال آینده، از سال ۲۰۲۲ تا ۲۰۲۴ رشد ۱.۹ درصدی را تجربه کند و سپس برای سالهای بعد در محدوده ۱.۶ درصدی متوقف شود.
به اعتقاد کارشناسان، توفیقات چین صرفا به حوزه اقتصاد محدود نمیشود. در دو دهه گذشته ارتش چین، از شکل یک نیروی قدیمی و بزرگ به ساختاری توانمند و مدرن تبدیل شده و توانسته است قابلیتهای خود را در مقابله با موقعیتهای بحرانی ارتقا دهد. شمار نیروهای نظامی درحال خدمت چین سه میلیون و ۳۵۵ هزار تن و نیروهای ذخیره آن ۵۱۰ هزار نفر هستند. ارتش چین بیش از سه هزار و ۲۶۰ هواپیمای نظامی از جمله یک هزار و ۲۰۰ جنگنده و ۳۷۱ هواپیمای تهاجمی دارد و همچنین دارای ۹۰۲ بالگرد نظامی از جمله ۳۲۷ بالگرد تهاجمی است.
این ارتش سه هزار و ۲۰۵ تانک و بیش از ۳۵ هزار دستگاه خودروی زرهی دارد. همچنین بیش از یک هزار و ۹۷۰ تانک خودکششی، یک هزار و ۲۳۴ توپخانه میدانی و دو هزار و ۲۵۰ سامانه موشک انداز در اختیار دارد. از نظر قدرت دریایی، ناوگان دریایی چین متشکل از ۷۷۷ شناور دریایی است که شامل دو ناو هواپیمابر، ۷۹ زیردریایی، ۵۰ ناوشکن، ۴۶ ناوچه و ۳۶ کشتی مین روب است. بودجه دفاعی و متوسط هزینههای سالانه ارتش چین ۱۷۸ میلیارد دلار آمریکا است.
توان چین برای رقابت از سال ۱۹۹۰ تقریباً در هر منطقه نظامی و غیر نظامی افزایش اساسی یافته و این کشور اهداف گستردهای را برای دستیابی به برابری و برتری استراتژیک تعیین کرده است.
بنا به گزارش ۲۰۲۰ وزارت دفاع آمریکا «چین بر استفاده یکپارچه از قدرت سیاسی، اقتصادی و نظامی تأکید دارد و از این داراییها برای دستیابی به اهداف خود بدون جنگ با قدرتهای بزرگی مانند آمریکا استفاده میکند؛ آمریکا و کشورهای غربی به طور فزایندهای تلاش کردهاند با استفاده از اقداماتی مانند تحریم پاسخ دهند که موفق نبودهاند.»
به باور کارشناسان؛ آمریکا که خود را در رقابت با چین ناتوان می بیند، میکوشد با هدف همسو کردن سایر متحدان خود از جمله استرالیا و نیوزیلند، جبهه قویتری را علیه چین تشکیل دهد.
به نوشته روزنامه «گاردین»، «اسکات موریسون» نخست وزیر استرالیا به همراه «جسیندا آردرن» نخست وزیر نیوزیلند در مصاحبه مطبوعاتی اخیر خود می گویند هیچ مساله ای دو کشور را از یکدیگر جدا نمیکند و همچنان در برابر چین در جبهه مشترکی قرار دارند.
نخست وزیران استرالیا و نیوزیلند اعلام کردند در باره افزایش تاثیر منطقه ای چین، تجارت جهانی و مسائل امنیتی در یک جبهه متحد قرار دارند.
آردرن نخست وزیر نیوزیلند نیز ضمن رد ادعای سازش با چین خاطرنشان کرد نیوزیلند بر سر مواضع خود درباره مسائل حقوق بشر و مسائل تجارت جهانی که به چین مرتبط است می ایستد.
وی در ادامه افزود: استرالیا و نیوزیلند مانند اعضای یک خانواده هستند. ممکن است درباره مسائلی دیدگاه های متفاوتی داشته باشند ولی کنار هم باقی می مانند.
از سوی دیگر باید در نظر داشت که چین مهمترین بازار صادراتی نیوزیلند و استرالیا است که با تیره شدن روابط دو کشور می تواند بخش زیادی از صادرات این دو کشور را تحت تاثیر قرار دهد.
مقامات عالی رتبه استرالیا و نیوزیلند در حالی از تشکیل جبهه مشترک علیه چین سخن می گویند که به باور کارشناسان این اقدام این دو کشور تحت فشار آمریکا صورت گرفته است تا با مانع تراشی در برابر پکن، رشد چرخ های اقتصادی چین را کندتر کنند.
مساله دریای چین جنوبی یکی دیگر از مصادیق اختلاف میان چین و آمریکا به شمار میآید، چرا که به استناد گزارش های خبری، آمریکا حضور خود را در ماههای اخیر در دریای جنوبی چین گستردهتر کرده است.
به گزارش خبرگزاری گلوبال تایمز چین، پیشتر وزارتخارجه این کشور در واکنش به سخنان «آنتونی بلینکن» وزیر امور خارجه آمریکا و اتهام زنیهای وی اعلام کرد، اگر آمریکا حقیقتا خواستار بهبود و پیشرفت صلح در منطقه آسیا- اقیانوسیه است، باید از تحریک کشورهای منطقه دست بردارد.
به گزارش این رسانه چینی، پیشتر «وانگ ونبین» سخنگوی وزارت امور خارجه چین در بیانیه ای اعلام کرده بود سخنان «آنتونی بلینکن» وزیر امور خارجه آمریکا آشکارا با ادعای این کشور در خصوص اینکه آمریکا به دنبال راه انداختن جنگ سرد جدیدی در منطقه نیست، مغایرت دارد.
بلینکن در ادامه چنین ادعا کرد که رقابت منطقه ای با محوریت چین یا آمریکا در میان نیست و نگرانی های زیادی از شمال شرقی آسیا تا جنوب شرقی از رودخانه «مکونگ» تا جزایر اقیانوسیه به خاطر اقدامات خشونت آمیز و تهاجمی چین وجود دارد.
این دیپلمات ارشد آمریکایی در ادامه ادعاهایش بار دیگر خاطرنشان کرد: ما باید آزادی ناوبری خود در دریای چین جنوبی را ضمانت کنیم زیرا اقدامات چین تهدیدی بیش از ۳ میلیارد دلار برای تجارت سالانه ماست. به همین دلیل است که آمریکا بر ثبات و صلح در تنگه تایوان اصرار دارد.
آمریکا در حالی این اظهارات را بیان می کند که چین معتقد است بر بخش های بسیاری از دریای چین جنوبی مالکیت دارد و این مسئله مناقشاتی را با کشورهای فیلیپین، مالزی، تایوان و ویتنام به دنبال دارد.
چین، ویتنام، فیلیپین، مالزی و تایوان هر کدام بر بخش های متداخل از این دریا ادعای مالکیت دارند و این مساله سبب تشدید تنش دیپلماتیک میان کشورهای مدعی شده است.
در سال های اخیر این منطقه به یکی از بی ثبات ترین نقاط در شرق آسیا تبدیل شده است.
از دیگر سو تنشها بین چین و آمریکا در مورد تایوان، جزیرهای در جنوب چین که ادعای استقلال دارد، نیز درحال افزایش است، چراکه پکن این جزیره را سرزمین اصلی خود میداند و معتقد است سراسر جهان از جمله آمریکا باید بر اساس «اصل چین واحد» با آن برخورد کنند.
سطح تنش بین واشنگتن و پکن در دوره دونالد ترامپ، رئیس جمهوری سابق آمریکا بیش از گذشته شد و ترامپ که به هیچ قاعده بینالمللی احترام نمیگذاشت و دولت خود را طراح و تنظیم کننده نظم بینالملل میدید، ابتدا با پیش کشیدن اختلاف تراز تجاری بین دو کشور، تعرفههای تجاری وضع کرد. پس از آن، با مقامات تایوان ارتباط گرفت و به طور رسمی گفت که به سیاست چین واحد پایبند نیست.
مقامات واشنگتن از یک سو میگویند به سیاست اصلی "چین واحد" پایبند است اما از سوی دیگر ادعا میکند در صورت بروز جنگ میان چین و تایوان از تایوان دفاع خواهد کرد؛ موضوعی که باعث خشم چین شده است.
پکن می گوید تنها یک چین در جهان وجود دارد و تایوان بخش جداییناپذیر از قلمرو چین است.
این در حالی است که جامعه بین الملل اصل چین واحد را به رسمیت شناخته است و اساس روابط چین و اتحادیه اروپا نیز بر همین اصل استوار است.
گرچه آمریکا سالها پیش اصل چین واحد را امضا کرده است اما همچنان گوشه چشمی به این جزیره دارد و میخواهد از آن به عنوان اهرمی برای فشار بر چین استفاده کند.
آمریکا در جدیدترین اقدام خود علیه چین، در نظر دارد از تایوان برای مشارکت در بزرگترین رزمایش نیروی دریایی جهان در سال ۲۰۲۲ دعوت به عمل آورد.
در پایان میتوان گفت چین یکی از این قدرتهای بزرگ جهانی است که تواناییهای بالقوه برای تبدیل شدن به ابرقدرت و اشغال جایگاه فعلی آمریکا را دارد و این مهم باعث نگرانی استراتژیست ها و مقامات آمریکایی شده است.
بی شک تغییر تمرکز استراتژیک آمریکا در دهه دوم قرن بیست ویکم میلادی از خاورمیانه به شرق آسیا با هدف جلوگیری از پیشرفت چین و کندتر کردن چرخ های اقتصادی این کشور به شمار می آید که به زعم واشنگتن تهدید بالقوه برای آمریکاست. آمریکا به خوبی میداند افزایش قدرت ملی چین تهدیدی آشکار برای جایگاه برتر ایالات متحده در میان قدرت های جهانی است بنابراین میکوشد از طرق مختلف پکن را به چالش بکشد.