نخستین بار در سال ١٣٥٢ شمسی با این شخصیت جذًاب ، در بیرونی مرحوم آیة الله العظمی سید عبد الهادی شیرازی در نجف آشنا شدم. شب های تعطیلی حوزه ، و نیز شب های تابستان ، این مکان انجمنی برای گرد آمدن جمعی از علماء و فضلای مشهور حوزه علمیه نجف أشرف همچون آیات اخوان مرعشی ، شهید حاج شیخ احمد انصاری قمی ،شیخ عباس قوچانی ، شهید میرزا علی غروی ، میرزا حبیب الله أراکی ، شیخ عبد الرضا روحانی قوچانی ، شهید مرتضی بروجردی ، أخوان شیرازی ، شیخ محمد تقی ایروانی ، سید جعفر مرعشی، سید رضی مرعشی ، شهید سید محمد تقی مرعشی،بشمار می آمد که در این انجمن مباحث علمی و حوزوی و تاریخی و رخدادهای سیاسی و اجتماعی و جز این ها مورد سخن قرار می گرفت.
در آن هنگام حوزه نجف به گونه ای بود که هر تازه واردی از روحانیون ایران و سایر بلاد اسلامی ، شناسایی شده و مورد لطف مراجع و علمای این حوزه قرار می گرفت.
بیاد دارم شبی در این انجمن به همراه مرحوم پدرم شهید آیة الله انصاری گام نهاده و از آنجا که غالبا روحانیون و شخصیت های گرد آمده در این بیرونی را می شناختم ، به شیخ جوانی برخورد نمودیم که با سخن خود و داستانها و سرودن اشعار زیبای شاعران ، مجلس را از دیگران ربوده بود!
آن شب مجلس گردانی از آن این روحانی جوان تازه وارد گردیده بود و حال و هوای خاصی را به انجمن داده بود که گاه با شیرین زبانی های او ، شلیک خنده ، جمع را فرا می گرفت.
در راه باز گشت به خانه ، از مرحوم پدرم سوال نمودم که این روحانی خوش زبان و داستان سرا کیست؟
پاسخ دادند شیخ جواد علامی آذربایجانی است که از فضلا و وعاظ خوش سخن و خوش حافظه ایران بشمار می رود.
بیاد دارم که در این موارد ، مرحوم پدرم این گونه افراد و روحانیون را به گونه های مختلف مورد لطف و احترام خویش قرار داده ، به ویژه با معرفی به مراجع نجف أشرف ، هدایایی همچون عبا و جز این ها را تقدیم آنان می نمودند.
مرحوم حجة الاسلام و المسلمین علًامی همواره در جمع ها و انجمن های حوزوی ، هنگام یاد سفر خود به نجف أشرف ، از این برخورد و خوش رویی میزبانان و روحانیون نجف و مرحوم پدرم یاد می نمود.
در دوران جنگ تحمیلی ، ایشان سکونت در کرمانشاه را اختیار کرده و از راه دور خدمات ویژه و منحصر به فرد این روحانی خدمتگزار را از راه دور می شنیدیم!
یکی از ابعاد ناشناخته مرحوم حاج شیخ جواد علامی خدمات بسیار گسترده ایشان در دوران دفاع مقدس بود. یکی از اشتباهات جامعه ما این است که تنها برای کسانی که لباس رزم پوشیده و با سلاح جنگیده باشند ارزش انقلابی قائلیم. درحالی که شخصیتهایی بودهاند که نقش آنان در دفاع مقدس ، چندین برابر بیش از آن بوده است که در خط مقدم شرکت کرده باشند. نمونه آشکار آن مرحوم علامی بود.
ایشان امام جماعت مسجد ترک های کرمانشاه بود و این مسجد با مدیریت ایشان به مهمترین پایگاه رزمندگان غرب ایران تبدیل گردیده بود.
در حیاط این مسجد چندین کابین تلفن تعبیه شده بود تا وقتی رزمندهای پس از چند ماه دوری از خانواده از جبهه باز می گشت ، بتواند با تماس تلفنی، پدر و مادر و خانوادهاش را از نگرانی نجات دهد. در گوشهای دیگر ، چند دستگاه حمام ساخته وجود داشت تا رزمندگان قبل از ورود به مسجد ، گرد و خاک راه را از خود بزدایند. این مسجد شبانه روز باز بود و درب آن در طول هشت سال دفاع مقدس حتی یک شب بسته نشد. ایشان با استفاده از ارتباطات گسترده مردمی و دریافت هدایا ، بدون کمک دولتی، همه روزه غذای گرم آماده می کردند تا رزمندگانی که هر روز در رفتن به جبهه یا بازگشت از آن در کرمانشاه توقفی دارند بدون غذا نباشند.
پس از پایان جنگ تحمیلی ، ایشان به تهران مهاجرت نمود و از آنجا که جذًابیت و شخصیت اجتماعی او به گونه ای بود که با هر برخورد ، افراد را شیفته اخلاق و ویژگی های خود می نمود ، در مدتی کوتاه حضور وی و منبرها و سخنرانی هایش ، نُقل مجالس گردید.
در این هنگام بود که دوستی و ارتباط او با حجة الاسلام و المسلمین حاج سید جواد شهرستانی ، داماد و نماینده تامً الأختیار حضرت آیة الله العظمی سیستانی، پیوند خورد و از این پس بود که وی رابط دفتر آیة الله سیستانی با روحانیون و أئمًه جماعات بیش از دو هزار مسجد تهران گردید. این جایگاه موجب گردید که ارتباط وی بیش از پیش با روحانیون و دیگر اقشار جامعه در تهران و جز این ها از دیگر شهرها گسترده تر گردد.
وی که روزانه سه نماز جماعت صبح ، و ظهرو عصر ، و مغرب و عشاء را در سه نقطه از مساجد شرق و غرب و مرکز تهران بجای می آورد که در این راستا نیز بنظرم این حرکت بی نظیر بشمار می آمد ، علاوه بر آن در مواسم مختلف سال همچون دهه عاشوراء ، أیام فاطمیه ، و جز این ها از عزاداری و اعیاد ، در جای جای تهران و دیگر شهرهای ایران ، بر فراز منبر به سخنرانی و وعظ می پرداخت که منبرها و سخنرانی های او مجموعه ای از روایات و تاریخ و پند و اندرز و اشعار زیبای سرایندگان بود که تمام این ویژکی ها ، منبرهای وی را جذًاب و قابل استفاده و تاثیر گذار نموده بود.
بارها در سفرهای درون مرزی و برون مرزی حجة الاسلام و المسلمین شهرستانی ، که برای بازدید از حوزه های علمیه و شیعیان و جز این ها از دیگر مسلمانان ، از شمال تا جنوب ، و از شرق تا غرب ایران ، و نیز سفر به کشور های گوناکون همچون مکًه و مدینه ، در حجً ، و هند ، و کشمیر ، و لبنان ، و افغانستان ، و عراق و جز اینها ، که با گروهی از روحانیون و شخصیت های علمی ودانشگاهی و مدیران مراکز علمی و خدماتی معظم له به سفر می رفتیم ، مرحوم حجة الاسلام و المسلمین علًامی همسفر و یار جدا نشدنی بشمار می آمد.
در ایران و بسیاری از مناطق فارسی زبان دیگر کشورها ، به عنوان سخنگوی حجة الاسلام و المسلمین شهرستانی ، سخنانی را با شیوایی و زیبایی به زبان آورده و از میزبانی عزیزان ، سپاس و تقدیر و تشکر بجای می آورد.
خاطرات فراوان و یاد ماندگارهای بسیاری را از او در ذهن دارم که همچون پرده سینما ، تمامی آن رخدادهای زیبا ، و شب های شعر خوانی او ، و داستان سرایی هایش از برابر دیدگانم عبور می کنند.
بیاد دارم در سفرهایی که با وی همراه بودم ، در پایان شب ، با لباسی ویژه به گوشه ای پناه برده و مشغول نماز و راز و نیاز های شبانه می شد!
آن چهره خندان و بشًاش روز و نشست در انجمن ها و دیگر جمع های مردمی ، شب ها بدور از أغیار ، به ریزش اشک از دیدگان و راز و نیاز با پروردگارش ، تغییر می یافت.
گاهی نمازشبش را پیش ازخوابیدن شبانه می خواند که مباد در هنگام استحباب ، خواب ماند و این عبادت را از دست دهد!
تداوم و مقیًد بودن به نمازشب،روح اوراصیقل داده بود و جاذبه خاصًی را در شخصیت و وجود او بوجود آورده بود. کمتر شخصی وجود داشت که او را دیده باشد ، و مجلس او و هم سخنی با او را درک کرده باشد ، و مجذوب و شیفته او نشده باشد.
خُلق وخوی نیکوی اوهمواره چهره اش راشاد و خندان نشان می داد.همه را با خوشروئی می پذیرفت وکسی را از خود نمی رنجانید!
.مظهر جاذبه بود ، تو گویی که روحانی به معنای کلمه و جاذبیت در هرسنخ مردم را در خود نهفته داشت. و درقاموس وجودش،اصولا جائی برای دافعه وجود نداشت.
در اعیاد و وفیات وشهادت ها ، سعی داشت ، درخانه خود مراسم برگزارکند و اصرار داشت که با داشتن منبر ، خود درمراسمی که دیگران برگزارمی کردند ، شرکت کند.
سالها در مراسم شهادت امام مجتبی ع ، کریم اهل بیت که در حسنیه بنده برگزار شده و می شود ، حضور می یافت و سعی داشت که مرا در بر پایی این مجلس همواره مورد تشویق قرار دهد.
خود خادم اهل بیت علیهم السلام بود و ازاینکه خدا چنین توفیقی به اوعنایت فرموده است ، همواره زبان به سپاس و شکرانه می گشود. او مبتکر برگزاری مراسم روضه خوانی وبزرگداشت شهادت حضرت حمزه سیدالشهدا ع بود.حضرت حمزه ع ، عموی گرامی رسول خدا ص ، ازاین دیدگاه واقعا غریب بود و اوبا احساس این غربت،هرساله درسالگردشهادت حضرت حمزه ع ،درمنزل خودمراسم باشکوهی برگزار می کرد و ازسخنرانان می خواست که درباره فضائل حضرت حمزه ع سخن سرایی کنند.خود نیز در پایان از این فیض محروم نمی گردید و دقایقی درباره فضائل وخدمات این شهید بزرگوار صدراسلام سخنرانی می کرد.
جودوسخاوت او زبانزد بود.هیچ نیازمندی ازمراجعه به او ناامید برنمی گشت.
دستگیری ازنیازمندان وانجام کارهای خیرازجمله ، ساختن مسجد و رفع مشکلات مردم، باروح و سلولهای او عجین شده بود.
اینهاهمه دست به دست هم داده بودند وروح او را به یک روح مطّهر تبدیل کرده بودند.اوبا این روح مطهّر،امربه معروف ونهی ازمنکر راهم بالطافتی انجام میداد که حتما اثرگذاربود.
حرکات و برخورد او همواره با روحانیون و مردم به گونه ای بود که موجب اعزاز جایگاه مرجعیت و روحانیت می شد. او یک روحانی به معنای کلمه بود!
بیاد دارم که در این راستا روزی نقل کرد که درجوانی و در دوران پیش از انقلاب ، روزی سوار بر اتوبوس از تبریز عازم تهران بودم.
راننده،ضبط صوت اتوبوس راروشن کردکه ترانه ای را پخش می کرد.به جای پرخاش واعتراض،دستم رابه ریش گرفته و از آینه اتوبوس به راننده که به من نگاه می کرد تا عکس العمل تنهامسافر روحانی خود را ببیند،فهماندم که کارخوبی نکرده است وخواهش من از او این است که ادامه ندهد.راننده تااین تقاضای بدون سخن مرا دید،فوراضبط راخاموش کرد وتا تهران هرجا که اتوبوس توقفی داشت به من محبت کرد وبا هم دوست شدیم.
این،روح مطهّراست که می تواند اینگونه ، ابتکار و تاثیرگذار، امربه معروف و نهی ازمنکرکند.
سرانجام این شخصیت والا ، پس از سپری کردن سه سال بیماری ، جان به جان آفرین تسلیم نمود و پیکر این روحانی خدمتگذار و مردم دوست و همه آشنا ، با تشییعی گسترده و با حضور اقشار گوناگون از روحانیت معزز تهران و سایر شهرهای ایران ، و نماینده آیة الله العظمی سیستانی ، حضرت حجة الاسلام و المسلمین شهرستانی و هیأت همراه ، و دیگر شخصیت های سیاسی و اجتماعی و مردمی ، از مسجد گیاهی تجریش به سوی آستان مبارک امامزاده صالح ع ، تشییع و در جوار این بارگاه ، در خانه ابدی خود پس از حدود هشت دهه عمر با برکت ، آسوده آرامید. روحش شاد و یادش مانا
* عضو فرهنگستان علوم پزشکی ایران/ بامداد جمعه ٢٤ دی ماه ١٤٠٠ شمسی