به گزارش اقتصادنیوز به نقل از اکوایران، جولین بارنز دیسی پژوهشگر مسائل خاورمیانه و شمال آفریقا در شورای اروپایی روابط خارجه با انتشار یادداشتی با عنوان «جنبشی جدید؟ آمریکا، ایران و سرنوشت برجام» ضمن بررسی آخرین شرایط حاکم بر مذاکرات استدلال کرده با وجود آنکه توافق احتمالی رضایت کامل هیچ کدام از طرف ها را فراهم نمی کند، با این وجود وضعیت کنونی آنها را به سوی دستیابی به توافق و بازگشت به «پلن آ» سوق می دهد.
حتی در شرایطی که عموم توجه بین المللی بر مذاکرات غرب با روسیه بر سر امنیت اروپا متمرکز است، یکی دیگر از مسائل کلیدی جهانی به سرعت به زمان بحران نزدیک می شود: سرنوشت توافق هسته ای ایران، موسوم به برجام، در نوسان برای رسیدن به تعادل است.
پیشرفت اندک در مذاکرات اخیر تا حدی این خوشبینی را ایجاد کرده که احتمالا برای اولین بار از زمان روی کار آمدن دولت محافظه کار ابراهیم رئیسی شکاف بین طرفین در حال کاهش باشد. با این حال لحظه تصمیم گیری لحظه بزرگی به نظر می رسد: ایالات متحده و ایران - دو قدرت کلیدی در مذاکرات - باید به سرعت تصمیم بگیرند که آیا اقدامات لازم این توافق خواسته های آنها را اجابت می کند.
با توجه به اینکه مذاکرات در وین اکنون در هشتمین دور خود قرار دارد، به نظر می رسد در صورت دستیابی به یک توافق، احتمالاً در ابتدا یک ترتیب اولیه موقت وجود خواهد داشت. اما طرفهای مذاکره باید قبل از تمام شدن زمان، مصالحههای سختی را در مورد موضوعات کلیدی مربوط به ترتیب گام های عملی، ضمانتهای اقتصادی و محدودیت در برنامه هستهای ایران انجام دهند.
به نظر می رسد عامل جنبش تازه در گفتوگوها بیش از آنکه ناشی از باور کامل به ارزش توافق باشد - چه رسد به این باور که این توافق می تواند بستری برای گفتوگوهای بعدی در مورد موضوعات گسترده تر ایجاد کند- حاکی از درک واضحی از این مسئله است که هیچ گزینه بهتری روی میز وجود ندارد. به ویژه آنکه از منظر غرب، شکست مذاکرات به معنای تسریع برنامه اتمی ایران و حرکت به سوی افزایش غنیسازی اورانیوم بوده و این در حالی است که بحثهای اخیر حکایت از آن دارند که رویکردهای جایگزین -موسوم به پلن بی- به طور فزایندهای پوچ به نظر میرسد.
تردیدی وجود ندارد که این توافق جدید کامل نخواهد بود، اما با این وجود، دستاوردهای مهمی را در زمینه عدم اشاعه به همراه خواهد داشت. برای 1+5 (اعضای دائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد، به علاوه آلمان)، احیای برجام مکانیسمهای نظارتی و پادمانهای قابل توجهی را در برابر تسریع برنامه اتمی ایران تقویت میکند.
برخی از طرفها این وجه ماجرا را چندان مطلوب نمیدانند و معتقدند که با توجه به پیشرفتهای هستهای ایران از سال 2015 (از جمله در قابلیتهای تحقیق و توسعه برگشتناپذیر) به اقدامات سختگیرانهتری نیاز است. بندهای غروب این توافق که در آن برخی محدودیتها بر برنامه ایران در سالهای 2025 و 2030 برداشته میشود، نیز در فاصله نزدیکی قرار دارند. علاوه بر این، برخی از رهبران اروپا و خاورمیانه نگران این هستند که یک توافق جدید [به زعم آنها] ضعیف، اسباب استراتژی خروج از منطقه را برای ایالات متحده فراهم کند و آنها را در جبهه های دیگر آسیب پذیر می کند.
با این حال، دستاوردهای احیای برجام همچنان چشم انداز بسیار بهتری نسبت به گزینه های جایگزین ارائه می دهد. دولتهای غربی ادعا میکنند که در صورت شکست مذاکرات، ایران مجدداً تحت فشار قرار خواهد گرفت و یکی از گزینههای مطرح شده، بازگشت تحریمهای سازمان ملل است. اما این مسئله اساساً مستلزم بازگشت به کارزار شکیت خورده «فشار حداکثری» دونالد ترامپ، رئیس جمهور سابق آمریکا علیه این کشور است. این استراتژی تنها برنامه هستهای ایران را تسریع کرد و سطح غنیسازی اورانیوم این کشور را از 3.67 درصد تحت برجام به بیش از 60 درصد امروز رساند. زمان گریز هسته ای ایران اکنون تنها یک ماه تخمین زده می شود.
چهار سال گذشته به شکل گستردهای از فشار ناشی از تحریم ها کاسته و تهران آموخته چگونه با اقدامات شدید ایالات متحده سر کند. علاوه بر این، برخلاف دوران پیش از برجام، به نظر نمیرسد که چین به طور کامل در بازی آمریکا شرکت کند -حتی اگر خود را متعهد به جلوگیری از هسته ای شدن ایران جلوه دهد. چین در حال حاضر با خرید نفت ایران - طبق گزارشات تا 20 میلیون بشکه در ماه، عمدتاً از طریق مالزی و امارات متحده عربی- در حال دور زدن تحریم های ایالات متحده است. این امر درآمدهای حیاتی برای تهران فراهم می کند تا در برابر فشار ایالات متحده دوام آورد -و البته این مسئله باعث می شود که پکن در مقام یک بازیگر کلیدی بین المللی از اهرم فشار تهران برخوردار شود.
در نهایت، تشدید فشار اقتصادی ایالات متحده احتمالاً به همان نتیجه ای منجر می شود که در دوران ترامپ انجام داد: تسریع برنامه هسته ای ایران که تهران برای به دست آوردن مجدد اهرم فشار بر واشنگتن اقدام بدان کرده است. ممکن است ایران غنیسازی اورانیوم خود را تا حد بالاتری ادامه دهد -اگرچه هنوز مشخص نیست که آیا این گام نهایی را بر خواهد داشت یا خیر. پس از آن دولت بایدن تحت فشار فزاینده ای قرار خواهد گرفت تا برای مقابله با پیشرفتهای ایران به اقدام نظامی متوسل شود -حتی اگر به طور گسترده ای مشخص شود که فضا برای پاسخ نظامی بسیار محدود است: این مسئله نه تنها از نظر محدودیتهای عملیاتی قابل ملاحظه، بلکه همچنین خطر اینکه ایران را وادار کند تا برنامه هسته ای خود را بیشتر پیش ببرد قابل توجه است.
در این مرحله، اقدام نظامی احتمالاً دستاوردی جز به تعویق انداختن برنامه هسته ای ایران برای دو یا سه سال نخواهد داشت، و البته که تقریباً به طور قطع باعث تحریک انتقام جویانه ایران می شود. به نظر میرسد حتی اسرائیل، که مدتها سرسختترین منتقد برجام بود، به آرامی این واقعیت را تصدیق میکند و مقامات اسرائیلی بیشتری از یک توافق جدید حمایت میکنند.
اقدام نظامی می تواند پیامدهای مخربی در سراسر خاورمیانه داشته باشد و به طور بالقوه ایالات متحده و اسرائیل را به درگیری با ایران در طیف وسیعی از میدانهای نبرد از جمله در لبنان و عراق سوق دهد. با انجام این کار، ایالات متحده همچنین پروسه نزدیک شدن ضروری ایران و کشورهای عربی خلیج فارس را که در 18 ماه گذشته توسعه یافته، مختل خواهد کرد. احیای برجام فضا را برای ادامه این دیپلماسی منطقه ای فراهم می کند، اما در صورت شکست مذاکرات هسته ای، این پروسه تحت فشار قابل توجهی قرار خواهد گرفت.
کشورهایی مانند امارات متحده عربی که نگران عدم مشارکت آمریکا و گرفتار شدن در آتش متقابل یک درگیری منطقهای هستند، میخواهند از درگیر شدنشان در منازعات جلوگیری کنند و بعید است که به طور کامل از یک کارزار فشار حداکثری جدید استقبال کنند. این در حالی است که واشنگتن قصد دارد آنها را به شدت برای قطع روابط سیاسی و اقتصادی با تهران تحت فشار قرار دهد و این ماجرا مانع از تلاش های دیپلماتیک برای ایجاد ثبات در منطقه می شود. بدتر از آن، حمله به ایران می تواند کشورهای عرب خلیج فارس را مستقیماً وارد یک جنگ منطقه ای کند.
این واقعیت های پیچیده در نهایت ممکن است ایالات متحده و کشورهای اروپایی را مجبور کند که ایران را به عنوان یک کشور آستانه ای و یا هسته ای بپذیرند و یک سیاست همراه با مهار را اتخاذ کنند. این نتیجه می تواند سایر کشورهای خاورمیانه را به توسعه برنامه های هسته ای خود وادار کند.
گزینه های جایگزین برای غرب بیش از جمهوری اسلامی نامطلوب به نظر می رسند. ایران یاد گرفته با تحریم ها زندگی کند. علاوه بر این، تهران در مورد مزایای احیای مجدد کامل برجام تردیدهایی دارد – با توجه به اینکه این کشور پس از سال 2015 موفق به برخورداری کامل از مزایای برجام نشد. این نگرانی که با این دغدغه تشدید میشود که رئیسجمهور بعدی آمریکا بار دیگر در سال 2025 توافق را به هم بزند و به همین دلیل ایران به دنبال دریافت ضمانت های قوی برای هر گونه توافقی است.
این پویایی ها برخی را به این نتیجه رسانده است که ایران خواهان یک توافق جدید نیست و مذاکرات را برای خرید زمان برای پیشبرد برنامه هسته ای خود به دراز می کشاند. اما به نظر می رسد دولت ایران که با محدودیت های خود مواجه است، هنوز برای برخی از مزایای یک توافق ارزش قائل است. این مسئله می تواند توضیح دهند این باشد که چرا به نظر می رسد در هفته های اخیر رویکرد همکارانه تر و سازنده تری اتخاذ کرده است.
همانطور که اسفندیار باتمانقلیج در مجموعهای از مقالات برای شورای روابط خارجی اروپا استدلال کرده، دولت رئیسی نیاز دارد تا به حامیان خود بگوید به توافقی بهتر از دولت سلف میانه روی خود دست یافته است. این هدف ممکن است تا پیش از این باعث شده بود تا دولت مذاکرات را به تعویق بیاندازد و در ابتدا رویکرد تقابلآمیزتری نسبت به تیم قبلی اتخاذ کند. با این حال حتی اگر وضعیت موجود قابل مدیریت باشد و تاثیر لغو تحریمها نامشخص باشد، یک توافق جدید همچنان طیف وسیعی از مزایایِ خودکارِ قابل توجهی را برای ایران فراهم میکند که احتمالاً شامل درآمد نفتی حداقل 20 میلیارد دلاری در سال اول میشود.
دولت ایران همچنین میتواند توافق جدید را به گونهای تنظیم کند که با موضع ایدئولوژیک آن همراستا باشد: توافق نه بهعنوان پلی برای مذاکرات گستردهتر با غرب، بلکه بهعنوان یک توافق تجاری صرف به نفع ایران. در این شرایط، به نظر واضح است که یک توافق جدید نمیتواند بستری برای مذاکرات غرب و ایران در مورد موضوعات گستردهتری مانند فعالیتهای منطقهای ایران باشد، همانطور که برخی از توافق 2015 چنین انتظاری داشتند (منظور دولت بایدن هم در ابتدا از توافق به عنوان بخشی از یک »معامله طولانی تر، قوی تر اما همچنین گسترده تر»، ادامه دادن همین خط بود).
در چنین پسزمینه ای، ایالات متحده و ایران احتمالا به آرامی به تعهد مشترک برای تکمیل یک توافق جدید نزدیک می شوند. این بدان معنا نیست که حل اختلافات میان آنها بر سر چگونگی احیای برجام و ارائه تضمین های لازم به تهران آسان خواهد بود. هیچ کدام از آنها از مواضع اصلی خود عقب نشینی نمی کنند. مذاکرات هنوز با چشم انداز واقعی شکست مواجه است. اما تنها می توان امیدوار بود که اکنون جنبشی واقعی برای تضمین گزینه «پلن آ» وجود دارد که نشان دهنده بازگشت به برجام است.