«پزشکی عمومی رو تازه تموم کرده بود که اومد خواستگاریم! در دوره انترنی در سن ۲۸ سالگی باهم ازدواج کردیم و بعدش هم رفت خدمت نظام وظیفه، بعد از اینکه ازدواج کردیم حمید برای گذراندن طرح به سیستان و بلوچستان رفت، بعد چون شهرستان نور جراح می خواستند باهم به توافق رسیدیم بیایم نور و ادامه طرحش رو اینجا گذروند».
از قبلتر برام بگین خانم دکتر، راجع به گذشته: «حمید اهل کرمان بود، متولد دی ماه ۱۳۳۶ و فرزند اول خانواده، پدرش دبیر ریاضی و مادرش خانه دار، به غیر از خودش ۴ برادر و یک خواهر هم داشت، بعد از اینکه سال ۱۳۵۴ دیپلم تجربی خوند وارد دانشگاه شد و در اَنستیتو علوم بیمارستانی، لیسانس علوم آزمایشگاهی گرفت، همزمان کار هم می کرد. رشته جراحی عمومی رو از دانشگاه علوم پزشکی ایران شروع کرد، دوران دانشجویی چندین بار به عنوان امدادگر به جبهه هم اعزام شد که آلودگی شیمیایی رو از همان دوران یادگاری گرفت».
یاد گذشته و مرور خاطرات حمید رشیدی رنجبر، بغضی را در گلوی همسر شهید مدافع سلامت شهرستان نور خانم دکتر توفیقی ایجاد کرده بود اما با اعتماد به نفس کامل دوباره ادامه داد: «حاصل ازدواج و زندگی پر از مهر و محبت ما یک پسر و دختر هست. حمید مردی مهربان و بسیار با گذشت بود و اگر کسی بهش بدی می کرد خیلی سریع فراموش می کرد و این گذشت و فداکاری یکی از خصلت های خوب همیشگیش بود. حمید توی کارش خیلی ماهر بود، حتی جراحی های بزرگ تو ایرانشهر و نور رو به تنهایی انجام می داد، مهم تر اینکه هیچ وقت خارج از تعرفه از بیماران پولی نمی گرفت».
از دورانی بگین که تازه کرونا شروع شده بود: «کم کم که اسم ویروس کرونا شنیده می شد ترس عجیبی به جون همه مردم افتاده بود، اینجا توی نور هم وضع بهتر از جاهای دیگه نبود، ویروس نحسی که هیچی حالیش نبود، بیمارستان نور هم پر شده بود از بیماران کرونایی، دیدن مرگ همشهریان برای حمید خیلی سخت بود؛ لحظه ای در کار و خدمت به مردم کوتاهی نکرد و خدمت به مردم رو تکلیف می دونست، حتی علیرغم اینکه بیماری زمینه ای هم داشت و جز افراد پر خطر بود، شیفت همکارانی که معذوریت داشتند رو قبول می کرد و تا آخرین روز کاریش هم طرفدار و در خدمت بیماران محروم منطقه بود».
خانم دکتر که حالا بغضش ترکیده بود اشک های گوشه چشمش رو پاک کرد آهی کشد و دوباره برایم تعریف کرد.
«۱۰ مرداد ماه ۱۳۹۹ حمید یه جراحی داشت که بیمارش کرونایی بود و از اونجایی که همیشه نجات جون مردم براش اولویت داشت هیچ ترسی به دلش راه نداشت، اما بعد از اون جراحی متاسفانه خودش هم درگیر این ویروس لعنتی شد و علائم یکی یکی خودش رو نشون دادن و حمید تحت درمان قرار گرفت و بستری شد اما باز به مداوای بیماران سرپایی به کمک پزشک اورژانس ادامه می داد. علائم بیماری طی چند روز شدید شد و برای مداوای و مراقب های بهتر به بیمارستان امام(ره) ساری منتقل شد؛ چون باید روزانه به ساری پیش حمید می رفتم متاسفانه خودم و دخترم هم درگیر این بیماری شدیم، روزهای سخت و طاقت فرسا و تلخی بود. حمید همچنان با کرونا می جنگید اما متاسفانه علیرغم تمام تلاش های انجام شده سرانجام، روز ۲ شهریور ۱۳۹۹ و در سن ۶۳ سالگی چشمانش را برای همیشه بست و به جمع شهدای مدافعان سلامت و وطن پیوست».
دکتر توفیقی، آه سردی از ته دل کشیده و می گوید: «دخترم متاسفانه در سن حساسی با غمی عظیم روبرو شد که هنوز هم تحت درمان قرار داره .بعد از شهادت همسرم علاوه بر تالمات روحی، افزایش مسئولیت ها فشار زیادی بهم تحمیل کرد. انصافا تمامی پرستاران و تیم پزشکی بیمارستان خصوصا دوستانی که طی سال های حضورشون در شهرستان نور باهاشون آشنا شدیم بسیار کمک حالم بودند و صد البته هنوز هم محبت هاشون ادامه داره.»
حین و پس از این گزارش مدام در ذهنم اشعار سعدی مرور می شد که چه خوش گفت: بنی آدم اعضای یکدیگرند، که در آفرینش زیک گوهرند، چو عضوی به درد آورد روزگار، دگر عضوها را نماند قرار، تو که از محنت دیگران بی غمی، نشاید که نامت نهند آدمی.
و چه صبری دارند آنانکه عزیزان خود را فدای ملت و آرمان های مملکت می کنند؛ قطعا از خودگذشتگی و جانفشانی جهادگران مدافع سلامت همانند ایثارگری رزمندگان دوران دفاع مقدس در تاریخ این مرز و بوم به یادگار خواهد ماند. روحشان شاد و یادشان گرامی.
انتهای پیام