شیفت شب آنها شروع شده و همه گروه آماده هستند که کار را شروع کنند؛ از چند روز قبل هشدار جوی داده شده و همه میدانند که در این شب برفی چه باید کنند.
دو نفر از آنها بر پشت خاور سوار شدهاند؛ بیل به دست، کار را از شرقیترین نقطه شهر آغاز میکنند. هرم هوای سرد کار را سختتر کرده، چون نفس کشیدن در وضعیتی که هم ماسک بر صورت داری و هم شال گردن، سخت است. کامیون، شن و نمک را در کمتر از دو ساعت در محلهایی که اعلام شده، خالی کرد.
کمی استراحت در این وضعیت نعمت بزرگی است. از این فرصت استفاده میکنیم، ناصر سر پا لیوان چای خود را محکم فشار میدهد تا شاید دستان یخزدهاش کمی گرم شود. در رابطه با شرایط کار در این روزها میپرسم. جرعه چای داغی که از فلاسک ریخته است را با تمام وجود قورت میدهد و میگوید: عادت کردهایم. من ۱۵ سال است که در بخش خدمات شهری کار میکنم. زمستانها کار کمی سختتر است، چون سرمای زنجان آزاردهنده است.
وی تصریح میکند: مثلاً امروز که بارش برف از شب شروع شده، حجم کار بسیار بالا است، چون بعد از شنپاشی باید معابر را برای تردد شهروندان پاکسازی کنیم. امروز بارش برف خیلی زیاد است، از یک طرف مسیر را کمی برفروبی میکنیم، بلافاصله حجم زیادی از برف در محل انباشته میشود. برف ببارد، ایرادی ندارد - خدا را شکر - راضی هستیم که اینگونه کار کنیم.
زمان استراحت ناصر تمام میشود. بلافاصله خود را آماده میکند؛ شال خود را تا زیر چشمانش میکشد و بار دیگر کار برای او و همکارانش شروع شده است. گویی چشمانشان با خواب شب غریبه است و امشب تمامی ندارد.
علی بداغی، یکی دیگر از کارگرانی است که بعد از چند ساعت کار کردن، خود را به کنار آتش کوچکی کشانده است تا کمی گرم شود. سالها است در بخش خدمات شهری زنجان مشغول به کار است. در حالت عادی شیفت کاری او از ساعت ۴ صبح آغازش شده و تا ۱۲ ظهر ادامه دارد.
زمانش برای صحبت کم است. باید برای برفروبی به محل دیگری که اعلام شده بروند. در پاسخ به این سؤال که کار کردن در این وضعیت سخت نیست، میگوید: روزی هر کسی در جایی مقدر شده است. روزیِ ما هم اینجا و مجبوریم. هر کاری، سختی خودش را دارد و کار ما سختیاش دوچندان است، چون کوچکترین غفلت ما در دید مردم قرار دارد و بلافاصله همه نارضایتیهای شهروندان به سمت ما روانه است، در حالی که مردم باید بدانند ما در حد توان خود و در بدترین شرایط به وظیفهمان عمل میکنیم.
زمان رفتن، علی حرفی میزند که انگار در گلویش مانده بود. فردا هیچ کسی یادی از ما نمیکند که امشب و در این سرما در حال خدمت کردن به خلق خدا هستیم، بلکه تعداد زیادی میگویند چرا کوچه ما شرایط بدی دارد و این حرف برای من که تا صبح شیفت هستم، حرف سنگینی است، چون من کار میکنم و تلاش دارم نان حلال بر سر سفره زن و بچه خود ببرم.
انگار اوضاع پیچیدهتر شده است. برف تصمیمی برای رفتن ندارد و آسمان حرفهای چند ساله خود را با زمین به یکباره در میان گذاشته است. زمان رفتن است اما همچنان برف میبارد و کارگران سخت مشغول کار هستند.
شب دوم
هوا سرد است، بسیار سرد. هواشناسی اعلام کرده دمای هوا به منفی ۲۰ درجه زیر صفر هم میرسد. هیچ لباسی مانع از نفوذ هوای سرد به تن آدمی نمیشود ولی مجبور هستند. شهر هنوز به حالت عادی بازنگشته است. همچنان خیابانها پر از برف است و مردم انتظار دارند اوضاع بهبود یابد.
کارگران با همه توان در حال برفروبی هستند. اصغر، مسئول خودرویی است که تیغزنی خیابان را بر عهده دارد. از ساعت ۳ بامداد مسیرهای اصلی محل تردد او میشود. میگوید: امروز مسئول تیغزنی در مسیر اتوبان ۲۲ بهمن بودم. حجم برف زیاد است و یخبندان هم مزید بر علت شده است تا کار در چنین شرایطی سختتر شود.
وی تصریح میکند: بچهها با همه توان پای کار هستند ولی تعداد ماشینآلات کم است وگرنه هیچکسی کمفروشی نمیکند، چون خودمان و زن و بچههایمان در این شهر زندگی میکنیم. قبول دارم هنوز وضعیت شهر عادی نشده ولی باور کنید دو روز پشت سر هم است که در حال کار کردن هستیم. گلایهای نداریم چون این کار ما است ولی کمبودها را هم نباید به پای ما بنویسند.
امشب هم تمام میشود با همه خوب و بدیهایش، با همه هجمههایش، با همه حجم کاری که بر دوش کارگران شهرداری است.
شب سوم
امشب کمی اوضاع آرامتر از شبهای قبل شده است؛ نه اینکه همه چیز تمام شده ولی کارها کمی سبکتر از دو شب پیش است. معابر فرعی مقصد امروز عادل و دوستانش است. آنها با دستگاههای نیمهسنگین در حال برفروبی معابر فرعی پرتردد هستند. تعدادی با پارو، یک نفر هم با ماشین در حال پاکسازی معبر برای تردد شهروندان است. عنوان شده است بار دیگر بارشها آغاز میشود.
وقتی به آسمان آخرین روز اولین ماه زمستان نیمنگاهی میاندازم، قصه دیگری در حال نقل شدن است، قصهای که سریال در سرما ماندن و دَم نزدن را برای آنهایی که باید تا صبح واژه خدمات را به دوش بکشند، تداعی میکند.
برف که آمد همانند روزهای کودکی ذوق میکنم، ذوقی برای برفبازی اما امروز هاله دیگری بر گرداگرد ذوقهای برفی من حلقه زده و آن دستهای یخزدهای است که وقتی همه خواب بودند و خواب برفبازی را در رویای زمستانی خود مرور میکردند، همنشین ننه سرما شدند تا صبح که از خواب برمیخیزیم، کمتر به خاطر برفی که در خیابان و پیادهرو مانده است، به عالم و آدم بد و بیراه بگوییم.
سرما، کار، تاریکی شب، فریاد مسئول بالادستی و آتشی گرم و سکوت و تنها سوز شدید باد سرد. این همان صحنهای است که دوباره با بارش برف تکرار میشود اما من جرأت تجربه این تکرار را در سرمای زمستان ندارم. ای کاش رد خدمت کسانی که وقتی همه خواباند، بیدار میمانند، با بارش برف گم نشود.
انتهای پیام