خبرگزاری فارس یاسوج؛ ترنم بهنیا: در سالهای اخیر به خصوص یک دههای که پشت سر میگذاریم رهبر انقلاب برای نامگذاری سالها از واژه تولید و اشتغال به کرات سخن به میان آوردهاند که نشان دهنده اولویت اول کشور در این سال ها بوده چرا که دشمن ایران را مورد تحریمهای ظالمانه قرار داده و در این هنگامه وظیفه همگان کمک به رونق تولید و ایجاد اشتغال حداکثری است.
متاسفانه بسیاری از جوانان جویای کار؛ شغل را تنها در پشت میز نشینی تلقی کرده و کمتر به مشاغل خصوصی و غیر دولتی فکر میکنند در حالی که مشاغل دولتی کفاف زندگی این روزهای خانوادهها را نمیدهد به خصوص آنهایی که سالهای اولیه شغل دولتی را تجربه میکنند بهتر میدانند که با حقوقهای پایین نخواهند توانست مشکلات زندگی از جمله تهیه مسکن، ازدواج، خرید لوازم خانه و سایر مشکلات دیگر را برطرف کنند.
رنج تولید و درد اشتغال در استانهای کم برخوردار
از سوی دیگر اشتغال در استانهای کوچک وضعیت بغرنج تری نسبت به استانهای بزرگتر و برخوردار دارد چرا که در استانهای کوچکی مثل کهگیلویه و بویراحمد کارخانه و واحد تولیدی آنچنانی برای به کارگیری جوانان بیکار وجود ندارد و تعداد آنها به انگشتان یک دست هم نمیرسد و دوم اینکه روستاها اکنون دیگر جذابیتی برای دامداری و کشاورزی ندارند.
در سالهایی که خشکسالی در مناطق مختلف کشور رکود ایجاد کرده حاشیهنشینی و مهاجرت از روستا به شهر علاوه بر باقی ماندن مشکلات اقتصادی موجب آسیبهای اجتماعی نیز شده و طلاق و اعتیاد و خودکشی و سایر آسیبها رشته زندگی را در حاشیه شهرهایی مثل یاسوج از هم گسیخته و بیکاری نیز دردی لاعلاج شده که منشاء همه مشکلات اقتصادی و آسیبهای اجتماعی است.
اما در این بین هستند کسانی که با عشق و علاقه و با دل دریایی خود قید بسیاری از مشکلات و کمبودها را زده و به امید کارآفرینی برای جوانان و نجات آنها از آسیبهای اجتماعی آستین همت بالا زدهاند.
کارآفرینی در سکوت مطلق یک کارگاه
بیشک کارآفرینی و آموزش جوانان هنگامی ارزش بیشتری پیدا میکند که مددجویان و کارآموزان و افراد تحت حمایت از قشر محروم و البته معلول جامعه باشند کاری که خانم فاطمه صادقی ۲۰ سال تمام در شهر یاسوج مرکز استان کهگیلویه و بویراحمد انجام میدهد.
فاطمه صادقی که اکنون کارگاهی برای کار آفرینی ۱۵ جوان ناشنوای دختر و پسر راه اندازی کرده از سال ۸۱ وارد این عرصه شده و لیسانس کامپیوتر دارد و همین موضوع موجب تعجب ما در اولین برخورد با او میشود چرا که کار کردن با تعدادی جوان ناشنوا نیاز به تحصیلات خاص خود را دارد و باید زبان آنها را بدانیم تا بتوانیم به آنها آموزش دهیم و مجموعه را برای تولید هماهنگ کنیم.
صادقی متولد سال ۶۱ است که ۲۰ سال پیش یعنی در سال ۸۰ هنگامی که تنها ۲۰ سال بیشتر نداشت کار با ناشنوایان را در مرکز استان کهگیلویه و بویراحمد آغاز کرد.
او میگوید ابتدا در حوزه کارهای فرهنگی و سرود و نمایش با ناشنوایان کار میکردم البته در همان زمان هنر معرق کاری را نیز آموخته بودم اما در اصل شروع کار ما با ناشنوایان موضوعات فرهنگی و هنری بود که آن هم سختی خود را دارد و برای آموزش هنر به ناشنوایان به تمرین و زمان زیادی نیاز داریم.
این کارآفرین و هنرمند در حوزه آموزش و اشتغال ناشنوایان به اولین حضور خود در حوزه کاری ناشنوایان اشاره میکند که برای کار با ترس و دلهره وارد شده اما به مرور با همه آنها رابطه دوستانه و عاطفی برقرار میکند.
صادقی با اشاره به اینکه اکثر خانوادههای ناشنوایان از طبقات محروم و مستضعف جامعه هستند میگوید: اما صمیمیت و مهربانی در این خانوادهها بینهایت است خانوادههایی که دست آنها خالی اما قلب مهربانی دارند و قدرشناسی آنها وصف ناشدنی است.
از او میپرسیم آموزش هنر یا آموزش کارآفرینی ناشنوایان و اشتغال آنها، کدام یک سختتر است که میگوید: در ابتدای کار سختی و مشکلات بیش از آموزش افراد عادی و سالم جامعه است اما هنگامی که کار را فرا بگیرند خروجی آنها کیفیت بسیار بهتری داشته و به عبارتی ناشنوایان بسیار باهوشتر از افراد شنوا و سالم جامعه هستند.
صادقی به جرقه و استارت کار خود اشاره میکند و ادامه میدهد: بانی این کار خیرین نیکوکار بودند که دغدغه شغل برای ناشنوایان را داشتند آنها بانی خیر شدند؛ هر چند در ابتدا کمی نگران آینده کاری و خرید وسایل بودند و فکر میکردند که این کار نتیجه بخش نیست و بچههای ناشنوا نمیتوانند از پس این کار برآیند.
وی با بیان اینکه اگر خیرین نیکوکار وارد عرصه نمیشدند دولتیها دغدغه آنچنانی برای کمک به آموزش و اشتغال زایی این جوانان نداشتند افزود: متاسفم که بگویم بسیاری از گرهها با بند «پ» برطرف میشود اما این بچهها هیچ گونه پارتی و حامی ندارند و تنها امید ما به خیران نیکوکار و برخی نهادها از جمله ستاد اجرایی و بنیاد برکت است که همواره اسباب خیر و برکت در جامعه شدهاند البته در استان کهگیلویه و بویراحمد به دلیل محرومیتها تعداد افراد نیکوکار که بتوانند به چنین مجموعهای کمک کنند زیاد نیست.
تولید کنندگانی که محتاج صدقه نیستند
صادقی به این نکته اشاره میکند که هر سه خیر نیکوکار که به ما کمک کردند از بیرون استان و غیر بومی بودند که امیدواریم آنهایی که در استان ما استطاعت مالی دارند برای کار آفرینی و بینیاز کردن این جوانان ناشنوا دست خیری داشته باشند و بدانند که این بچهها محتاج صدقه نیستند بلکه با اندک حمایتی روی پای خودشان خواهند ایستاد.
از وی میخواهیم که سوالات ما را به بچه ها انتقال دهد و از بهنام بپرسد که بعد از ورود به کارگاه و یاد گرفتن هنر سراجی و ساخت کیف و سایر دست ساختههای چرمی اکنون چه احساسی داری؛ خوشبختانه بهنام به درجهای از خودباوری رسیده که بلافاصله جواب سوال ما را به خانم صادقی منتقل میکند و میگوید: اگر این جا نبودم افسرده میشدم؛ اینجا علاوه بر یاد گرفتن شغل و خودکفا شدن با دوستان روزهای خوبی را سپری میکنیم از این که در کنار احمد و سایر بچهها هستم احساس خوشحالی دارم اینجا بودن را به همه جا ترجیح میدهم.
کمی با احمد راجع به استقلال و پرسپولیس کَلکَل می کنیم که پیراهن آبی خود را نشان میدهد و بوسه بر پیراهن میزند و از همین جا است که جمع بچههای کارگاه سراجی دو قطبی آبی و قرمز میشود و با ایما و اشاره برای همدیگر کریخوانی فوتبالی میکند.
در کنار بازیگوشی بچهها در کارگاه هنگام کار به سراغ دختر خانم ناشنوا یعنی مدینه میرویم او هم از بودن خود در کارگاه و یاد گرفتن شغل بینهایت اظهار خوشحالی میکند و میگوید که عشق و زندگی من خانم صادقی است نمی توانم بدون او زندگی کنم.
زیاد مزاحم بچه ها نمیشویم تا به کارشان برسند، هر کدام در کارگاه گوشهای از کار را بر عهده گرفتهاند یکی میدوزد، دیگری اندازه میگیرد، آن یکی برش میزند و دیگری مشغول نظافت است و خانم صادقی هم به مانند پروانه گرد آنها میچرخد.
خانم صادقی تقریباً نقش مدیریت مجموعه را بر عهده دارد هرچند خود استادی چیره دست است اما در کنار او استاد نیما سعید ذاکری از تیرماه امسال کار آموزش بچهها را برعهده دارد و او نیز به مانند برادری مهربان در کنار ۱۵ جوان ناشنوای داستان ما سراجی را آموزش میدهد.
سعید ذاکری که اصالتاً اهل تهران است و از تیرماه امسال همراه با خانم صادقی این کارگاه آموزشی کارآفرینی را راه اندازی کرده به مشکلات موجود اشاره میکند و میگوید: متاسفانه مشکل اصلی در این استان و بسیاری از جاهای دیگر ضعف فرهنگ کار است، جوانانی که کار را دشوار میدانند و همین موجب شده که در زندگی خود درمانده شوند و قادر به تشکیل خانواده نباشند.
تسهیلاتی که مثل شمشیر بالای سر تولید است؟!
وی با ابراز خوشحالی از آموزش و کمک به اشتغال تعدادی جوان دختر و پسر ناشنوا ادامه میدهد: درد اصلی بیتوجهی برخی مسؤولان است که از تولید و اشتغال دم میزنند و تنها شعار میدهند و در عمل چیزی از آنها نمیبینیم.
ذاکری با بیان این که می توان جوانان را با راهاندازی کارگاههای کوچک و آموزش حرفه وارد چرخه کار و بازار کرد و تنها به اندک توجه مسؤولان نیاز است، میافزاید: این روزها تنها کمکی که مسؤولان می کنند ارائه تسهیلات و وام است درحالی که باید توجه داشته باشند که در برخی موارد باید تسهیلات بلاعوض برای کارآفرینی ارائه کنند مثل همین جا که نباید انتظار باز پرداخت وامها را در کمترین زمان ممکن داشته باشیم چرا که شرایط خاص خود را دارد و باید مهلت داده شود تا بازار فروش پیدا شده و محصولات به فروش برسد.
وی معتقد است بازپرداختها به مانند شمشیری بالای سر چنین واحدهای کار آفرینی بوده و موجب شده که نتوانیم با دغدغه کمتر و با تمرکز بیشتر به فکر آموزش و تولید و اشتغال باشیم.
باز هم خانم صادقی را با همه مشغلههایش در کارگاه صدا میزنیم و میگوییم چگونه زبان این بچهها را یاد گرفتید؟ شما که لیسانس کامپیوتر داشتید، اصولا آموزش و کار با ناشنوایان و افراد عادی یکسان نیست که پاسخ میدهد: اگر عاشق کار خودت باشی همه چیز آسان میشود همان زمان در سال ۸۰ که وارد عرصه شدم به طور تجربی و خیلی زود با بچهها ارتباط برقرار کردیم البته چیزی را از روی کتاب یاد گرفتم.
وقتی خانم کارآفرین گریه کرد!
او اقرار میکند امروز با همه وجود میگویم که اگر بمیرم و دوباره زنده شوم باز هم این کار را ادامه میدهم کاری که اگر عشق در آن نباشد غیر قابل انجام است.
به خانم صادقی میگوییم آیا شده که تاکنون وسط کار با بچه ها عصبانی شوید یا گریه کنید که میگوید: این بچهها روحیه لطیفی دارند و با عصبانیت کارها پیش نمیرود اما گریه کردهام و آن هم روزی بوده که به امکانات و نیازهای مالی کارگاه فکر کردهام و بی اختیار گریستهام، با همه مشکلات مالی و نبود تجهیزات هیچگاه تصمیم به ترک این کار نگرفتهام و معتقدم با وجود این بچهها، خدا خودش هم میرساند.
بهترین لحظه کارآفرینی و آموزش این کارگاه را از خانم مدیر میپرسیم که بیدرنگ میگوید: وقتی اولین تولید کارگاه را برای فروش به برخی دوستان معرفی کردم آنها بدون هرگونه چانهزنی و با بهترین قیمت ساختههای دست بچهها را با قیمت بسیار خوبی خریدند که امیدواری ما را برای ادامه کار بیشتر کرد.
نکته مهمتر اینکه آیا خانواده خانم صادقی با کار او در کنار ناشنوایان موافق است و آیا چنین کار سنگین و طاقت فرسایی موجب رنجش اهل منزل نمیشود که میگوید: شاید باور نکنید اما بیشترین رفت و آمد خانوادگی ما با همین خانوادههای بچههای ناشنوا است شریک زندگی من نیز به بچههای ناشنوا عشق میورزد و بیشتر تفریح خود را خارج از محل کار در کنار این بچهها هستیم.
کرونا به اینجا هم رحم نکرد
خانم صادقی به بیماری کرونا و تاثیر آن در کارگاه و تولیدات اشاره میکند و توضیح میدهد که کرونا به کارگاه ما هم رحم نکرد در این مدت با احتیاط بسیار بچهها را کنار هم قرار دادیم یقینا اگر کرونا نبود تاکنون تولیدات بسیار بیشتری داشتیم و امیدواریم با رفع این بلا کارگاه سراجی ناشنوایان یاسوج رونق بیشتری بگیرد.
وی از همکاری آموزش و پرورش استثنایی هم قدردانی میکند که در همه حال همکار و همیار این کارگاه بوده است و میگوید برای موفقیت خود چند ضلع همیار را کنار خود داشتهایم که یکی از آنها آموزش و پرورش استثنایی بوده است همچنین باید از اداره کل فنی و حرفهای استان هم به خاطر جایی که در اختیار ما گذاشتند قدردانی کنم که در نوع خود کمک بزرگی به ما و بچهها و مجموعه کارگاه بود.
صادقی از خیران نیکوکار به عنوان بازوان حمایتی کودکان استثنایی و به خصوص ناشنوایان یاد میکند که بدون حمایت آنها راه اندازی کارگاه غیر ممکن بود.
وی به خدمات صادقانه بنیاد برکت جهت حمایت و پشتیبانی از این مجموعه نیز گریزی میزند و ادامه میدهد: بنیاد برکت کارهای بزرگی در کشور و استان انجام داده و اکنون بیشتر چشم امید ما به حمایتهای ستاد اجرایی و بنیاد برکت به خصوص مدیرکل توانمند و پای کار و دلسوز ستاد اجرایی استان دکتر شایان نادری است که کمکهای خوبی به ما کردهاند.
اینکارآفرین با بیان اینکه یکی از مشکلات بهرغم لطف اداره کل فنی حرفهای مسیر کارگاه است که بچهها باید از نقاط دور دست شهر مثل مزدک و مهریان و مادوان و آن سوی شهر یاسوج به این سوی شهر و روستای سرآبتاوه بیایند و همین رفت و آمد را با این وضعیت سخت اقتصادی برای آنها مشکل کرده است.
مدیر مجموعه از کمبود بسیاری وسایل همچون چرخ خیاطی، لیزر و دستگاه پرس اشاره میکند که نیاز به کمک نیکوکاران دارد.
حمایت تمام قد ستاد اجرایی از بی سر و صداترین کارگاه تولیدی
کارگاه را با همه مهربانیها، لطافت و ظرافتهایش ترک میکنیم و با مدیرکل ستاد اجرایی فرمان حضرت امام در استان همکلام میشویم که شایان نادری با اظهار خشنودی از اشتغال این تعداد ناشنوا در یاسوج میگوید: خوشبختانه در سفر اخیر رئیس بنیاد برکت به استان کهگیلویه و بویراحمد از وضعیت این کارگاه بسیار ابراز رضایت کردند که همین عزم ما را برای کمک بیشتر به کارگاه جزم میکند.
وی میافزاید: حمایتهای ما از این کارگاه و سایر کارگاههایی از این دست در زمینههای مختلف از جمله تسهیلگری و همچنین ارائه تسهیلات است که در ابتدای کار حاضر به پرداخت تسهیلات ۳۰۰ میلیون تومانی به این مجموعه بودیم که خودشان تنها نیمی از آن را پذیرفتند.
مدیرکل ستاد اجرایی فرمان حضرت امام در استان کهگیلویه و بویراحمد ادامه میدهد: از این پس نیز از این کارگاه و این تعداد جوان ناشنوا و مدیر پای کار آنها هم در ارائه تسهیلات و هم با کمک به بازار فروش آنها حمایت خواهیم کرد تا بتوانند خودکفا شوند.
نادری یادآوری میکند: هدف ما این است که این کارگاه و چنین کارگاههایی توسعه پیدا کنند و امیدواریم که تعداد جوانان ناشنوای جویای کار از مرز ۱۵ نفر بگذرد و تعداد بیشتری از این جوانان مشغول به کار شوند ما نیز قول میدهیم که در فروش محصولات آنها یاریگر مجموعه باشیم.
انتهای پیام/س