به گزارش برنا؛ در میان اسامی تصمیم گیرندگان و صاحبان فکر و ایدههای اثرگذار در دفاع مقدس، نام یکی از فرماندهان همواره خودنمایی می کند. این فرمانده بر اساس لیاقت و تدبیر بالای خود توانست نظر امام راحل را به خود جلب کند و بر اساس حکم بنیانگذار انقلاب اسلامی فرماندهی جنگ را در دست بگیرد.
وقتی حزب بعث به ایران عزیز حمله کرد، هاشمی رفسنجانی بلافاصله در ستاد ارتش حاضر شد و همیشه از اولین جلسه خویش با خلبانان نیروی هوایی پس از بمباران فرودگاه های کشور با افتخار یاد می کرد که فرزندان ایران به ما می گفتند:« اگر تصمیم نظام بر عدم جنگ است، لااقل به ما فرصت بدهید تا از حیثیت نیروی هوایی ، ارتش ، مردم و ایران دفاع کنیم.»
آیت الله هاشمی رفسنجانی به چیزی جز «دفع تجاوز دشمن» و «حفظ تمامیت ارضی» ایران فکر نمی کرد و چاره کار را دمیدن روح ایستادگی در ملت ایران و بکارگیری توان نیروهای مسلح علیه قوای ارتش متجاوز بعثی می دانست و در تبیین دیدگاه امام خمینی برای سازماندهی یک «دفاع مردمی» تلاش و کوشش بسیاری کرد. از موفق ترین خطیبان نماز جمعه بود که اندیشه دفاعی اسلام را برای مردم در خطبه های تحلیلی نماز جمعه بیان می کرد و مردم را تشویق به حضور داوطلبانه در میدان های دفاع از کشور می کرد.
با تشکیل شورای عالی دفاع، امام راحل آیت الله هاشمی رفسنجانی به عنوان یکی از نمایندگان امام خمینی در این شورا برگزیده شد. حضور او در شورای عالی دفاع موجب شده بود تا با واقعیات مسائل سیاسی و صحنه واقعی جنگ به طور مستمر درگیر باشد. اما نقش مهم تر هاشمی از لحظه فتح خرمشهر در سوم خرداد ۱۳۶۱ به بعد و در تداوم جنگ نمایان می شود.
در تصمیم گیری برای چگونگی ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر، او از کسانی است که معتقد به داشتن دست بالاتر نسبت به عراق برای خاتمه دادن به جنگ از طریق مذاکره سیاسی است. گرچه وی معتقد است که نظامیان، بویژه مرحوم تیمسار قاسمعلی ظهیرنژاد رئیس ستاد مشترک ارتش، امام را در دو جلسه شورای عالی دفاع که پس از فتح خرمشهر در محضر امام خمینی منعقد شد،قانع به عبور از مرز تا پدافند در ساحل اروندرود کردند، ولی هاشمی رفسنجانی رسیدن به این مانع طبیعی دفاعی را امکانی برای یافتن موقعیت نظامی برتر نسبت به ارتش عراق برای پایان دادن شرافت آمیز به جنگ تحمیلی از طریق"مذاکره" و "مصالحه"و "تحمیل شرایط ایران" بر صدام حسین می دانست.
با ناکامی در عملیات رمضان و بروز اختلاف بین فرماندهان ارتش و سپاه، هاشمی رفسنجانی به صحنه عملیات نزدیک تر شد. از آنجا که فرماندهان ارتش و سپاه، بسیاری از مشکلات و معضلات خود را برای هاشمی به عنوان فردی نزدیک به امام خمینی مطرح می کردند، او در پی هماهنگی بیشتر بین این دو نهاد نظامی برآمد. با افزایش ناهماهنگی ها بین ارتش و سپاه و تداوم عملیات های ناموفقی مثل والفجر مقدماتی، امام خمینی به این نتیجه رسید که فردی را به عنوان هماهنگ کننده نیروهای مسلح برگزیند تا ظرفیت های سپاه و ارتش در هماهنگی با یکدیگر، بهتر علیه قوای دشمن بکار رود.
بر همین اساس ایشان طی حکمی در ۳۰ بهمن ماه سال ۱۳۶۲ هاشمی رفسنجانی را به سمت فرمانده عملیات های موسوم به والفجر و در واقع فرماندهی جنگ منصوب کردند.
با صدور این حکم، هاشمی رفسنجانی قرارگاه خاتم الانبیاء را تشکیل داد و حضور بیشتری در مناطق عملیاتی پیدا کرد. قبل از آغاز عملیات خیبر،در جلسات فرماندهان رده های مختلف عملیاتی ارتش و سپاه با آقای هاشمی رفسنجانی مشخص شد که ایشان ذهنی منظم داشته و دارای دقت بالایی در اخذ دیدگاه های نظامی است و در باره طرح های عملیاتی فقط شنونده نیست، بلکه در باره چرایی هر تصمیم بحث می کند و سوالات دقیقی را مطرح می نماید.
هاشمی رفسنجانی در اثنای جنگ با توجه به "واقعیات صحنه عملیات" و شناختی که از "قابلیت ها و توان خودی" و نیز "توان و ظرفیت های ارتش عراق"بدست آورده بود، و با توجه به "حمایتی" که قدرت های بزرگ و بویژه کشورهای پولدار عربی مثل عربستان از صدام حسین می کردند، یک تعریف عملیاتی از شعار "جنگ جنگ تا پیروزی"که امام خمینی به دنبال آن بود، ارائه داد و به دنبال "کوتاه کردن دوران جنگ" و پایان دادن به مخاصمه بود.هاشمی"پیروزی" را تصرف یک منطقه استراتژیک از خاک عراق مثل بصره یا مناطق نفت خیز جنوب عراق می دانست تا بتوان از موضع قدرت،باقیمانده سرزمین های ایران را آزاد کرد و جنگ را از طریق "مذاکره سیاسی"به پایان برد و راه را برای پیشرفت و آبادانی دو کشور باز کرد.
با همین دیدگاه بود که ایشان از طرح ریزی عملیات خیبر و بدر که بر اساس آن، قوای ایران به کنار رودخانه دجله می رسیدند و چاه های نفت جزایر مجنون را در اختیار می گرفتند، استقبال کرد. رفسنجانی قبل از انجام عملیات بدر در سال ۱۳۶۳ در جمع فرماندهان ارتش و سپاه در قرارگاه مرکزی خاتم الانبیاء طی بیانات جامعی ، در نهایت مطالبی به این مضمون گفت: شما این عملیات را با موفقیت انجام دهید و راه بصره به بغداد را مسدود کنید، ما جنگ را پایان می دهیم.
همین استراتژی را تا آخر جنگ دنبال کرد و به دنبال انجام یک "عملیات سرنوشت ساز" بود تا بتواند جنگ را با دست بالا خاتمه دهد.
تقویت بنیه دفاعی کشور یکی از برنامه های هاشمی در مقام فرماندهی جنگ بود ، چراکه در بین سیاستمداران و روحانیان، مسلط ترین فرد به مسائل نظامی و برنامه های عملیاتی بود. به همین دلیل بود که به تامین موشک های زمین به زمین و ساحل به دریا برای نیروهای مسلح روی آورد و موفق شد که با دیپلماسی، تعداد معدودی موشک دریافت کند.
ایشان می دانست که با تعداد معدودی موشک نمی توان با قدرت هوایی و موشکی فزاینده عراق که متکی به منبع قدرت های بزرگ مثل روسیه و چین و فرانسه است، مقابله کرد، لذا بلافاصله صنایع موشکی سپاه و جهاد را حتی با عضویت فرزندش ؛ محسن ؛ که مشغول تحصیل در خارج از کشور بود ، بنیانگذاری کرد که باید ایشان را پدر صنایع و قدرت موشکی ایران به حساب آورد ، چراکه بکارگیری و ساخت انواع موشک های اسکاد، کرم ابریشم و ضد تانک تاو ثمره این همت بلند است. همچنین از هر فرصتی برای بازسازی توان موشکی ایران بویژه موشک های ضد هوایی هاوک و تامین قطعات هواپیماهای جنگنده استفاده می کرد.
با این سیاست بود که توانست با توجه به نیاز آمریکایی ها و فرانسوی ها به آزاد سازی گروگان های خود در لبنان، مقادیر قابل توجهی قطعات و موشک هاوگ و نیز موشک تاو را در سال ۱۳۶۴ تهیه کند که اقدام موثری در ماجرای مک فارلین بود.
در چهار سال آخر جنگ، آقای هاشمی رفسنجانیبه همراه سایر مسئولین کشور،ظرفیت کشور را به جبهه ها سرازیر کرد. در همین دوران بود که عملیات هایی مانند فتح فاو، کربلای ۴ و شلمچه(کربلای۵) و نیز عملیات والفجر۱۰ از سال ۱۳۶۴ تا ابتدای سال ۱۳۶۷ انجام شد. با گسترش جنگ و فراگیر شدن آن در حمله به شهرها و توسعه جنگ شیمیایی و افزایش حملات عراق به بنادر نفتی ایران و نفتکش ها در خلیج فارس، امام خمینی در ۱۲ خرداد ماه سال ۱۳۶۷ آیت الله هاشمی رفسنجانی را به سمت «جانشین فرمانده کل قوا» با تمام اختیارات منصوب کرد تا ایشان بتواند تمامی امکانات دولت و نیروهای مسلح را در مقابله با ارتش بعثی عراق بکار گیرد که ایشان هم نخست وزیر را به سمت رئیس ستاد فرماندهی کل قوا و برخی از وزرا و فرماندهان جنگ را در مسئولیت های ستاد فرماندهی کل قوا بکار گرفت.
مهمترین نقش آیت الله هاشمی رفسنجانی را باید در خاتمه دادن به جنگ تحمیلی در سال ۱۳۶۷ دانست. اواخر دوران جنگ، تقریبا هیچ یک از مسئولین طراز اول کشور حرفی از پایان دادن به جنگی که دیگر فرسایشی شده بود، نمی زدند، ولی هاشمی رفسنجانی پس از انتصاب به سمت جانشین فرمانده کل قوا، از فرماندهان جنگ خواست تا طرح خود را برای تداوم و پیروزی در جنگ ارائه کنند. از دولت هم خواست تا چگونگی توان خزانه کشور برای پشتیبانی از نیروهای حاضر در صحنه عملیات را به تصویر بکشد.
نامه تکان دهنده فرمانده کل سپاه و نوشته رییس سازمان برنامه و بودجه بیانگر آن بود که پیروزی نظامی به این زودی ها امکان پذیر نیست . از سوی دیگر معلوم بود که آمریکا و سایر قدرت های بزرگ نخواهند گذاشت که جمهوری اسلامی ایران پیروز مطلق و بلامنازع میدان جنگ با عراق باشد. حضور گسترده ناوهای جنگی آمریکا در خلیج فارس از سال ۱۳۶۶ و حمله به سکوهای نفتی ایران و سرنگونی هواپیمای مسافری ایران نیز بیانگر این موضوع بود.
در اینجا بود که پس از چهار ماه شکست پی در پی در جبهه ها و به اسارت درآمدن نزدیک به ۱۷ هزار نفر از رزمندگان، آقای هاشمی رفسنجانی آماده یک فداکاری بزرگ شد و به امام خمینی پیشنهاد کرد که ایشان مسئولیت خاتمه یافتن جنگ از طریق پذیرش قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل را می پذیرد و خود را قربانی رسیدن به صلح برای ملت ایران می کند.ولی امام خمینی که همیشه صادقانه و شفاف، واقعیات اوضاع و مشکلات کشور را برای مردم بیان می کرد، شخصا با پذیرش آتش بس، به جنگ ۸ ساله پایان دادند.