دکتر محمدمهدی اسماعیل زاده پوریا روز سه شنبه، ۵ بهمن ماه، در همایش «خانواده پایدار» که در محل سالن جمهوری استانداری آذربایجان شرقی برگزار شد، اظهار کرد: خانوادههای امروزی یکسری پوست اندازی و تغییراتی را تجربه میکنند که هر کدام از آنها در نوع خود، میتواند یک تهدید درون زاد به شمار آید. در این راستا تفکرات نظام سرمایه داری بدون اینکه کسی متوجه شود، در اذهان خانوادهها ریشه دوانده است.
به گزارش ایسنا، وی افزود: ساختار خانوادهها تحت تاثیر این نوع تفکر، تغییرات شتابزدهای را تجربه میکند که نتیجه آن فروپاشی خانوادهها خواهد بود. تفکرات ما تحت تاثیر تفکر سرمایه داری، باورهایی را در خود جا داده که عوارض آنها را میتوان در جامعه امروزی مشاهده کرد.
وی در تشریح انواع تفکرات سرمایه داری موجود در خانوادهها، اظهار کرد: یکی از این تفکرات، نگاه مالکیتی داشتن به طرف مقابل یا همان «حس تصاحب گری» است. بر این اساس، رفتارهای زن و شوهر در دوران قبل و بعد از ازدواج متفاوت میشود، زیرا زوجین پیش از ازدواج، برای رسیدن به طرف مقابل، با انگیزه به دست آوردن آن، رفتارهایی سرشار از احترام و توجه از خود نشان میدهند اما وقتی ازدواج کردند، چون در ذهنشان طرف مقابل را جزو دارایی خود میدانند، دیگر انگیزهای برای توجه و احترام را نخواهند داشت.
اسماعیل زاده افزود: آسیب دومی که تفکر کاپیتالیستی به بنیان خانواده میزند، کالاپنداری و نگرش ابزاری به طرف مقابل است، انگار که کالایی را خریدهایم و بدون مراقبت از آن استفاده میکنیم. یعنی زوجین تا زمانی که فرد مقابل را به دست نیاوردهاند، از آن مراقبت میکنند و حواسشان جمع است که احساس خوشایندی را سهیم شوند اما به محض رسیدن به خواسته خود، طرف مقابل را رها میکنند.
وی خاطرنشان کرد: عشق، مراقبت میطلبد اما طرف مقابل در نگاه ما همچون یک دارایی است که بدون تبادل احساسات، فکر میکنیم دیگر مال ما شده است.
وی با بیان اینکه در تفکر سرمایه داری، حس رقابت وجود دارد، گفت: در تمامی مناسبات خانوادگی ما یک نوع نگاه رقابتی دیده میشود و هدف هر عضو خانواده، کسب قدرت و کنترل و اختیار خانواده و طرف مقابل است و در واقع میخواهیم طرف مقابل را از گردنه خارج کنیم. در این نوع تفکر، با پدیده برد-باخت مواجه هستیم در حالی که باید شرایط برد-برد را در خانواده جاری سازیم.
این روانشناس اظهار کرد: تجربه نشان میدهد، روابط زناشویی که چنین حالتی را ایجاد میکنند، در نهایت به ضرر هر دو طرف تمام میشود زیرا قایق زندگی از طرف هر کسی که سوراخ شود، در نهایت هر دو طرف در آن غرق خواهند شد.
وی ادامه داد: در تفکر دیگری که نظام سرمایه داری بر اذهان خانوادهها ایجاد کرده است، میتوان به عدم پذیرش طرف مقابل اشاره کرد. ما انسانها در بسیاری از مفاهیم زندگی فقط به صورت تئوری حرف میزنیم و در عمل کاری خلاف آن را انجام میدهیم. مثلا وقتی میگوییم انتقاد را دوست داریم، در واقع از مورد انتقاد واقع شدن بیزاریم. ما انسانهایی بسیار ایرادگیر و مواخذه گر هستیم و میخواهیم طرف مقابلمان را اصلاح کنیم.
وی افزود: این نوع تفکر در زندگی امروزی یک نوع آسیب به خانوادهها وارد میکند. در زندگی زناشویی به جای اصلاح طرف مقابل، باید او را آنگونه که هست بپذیریم زیرا تمامی انسانها نیاز به پذیرش از سوی دیگران دارند. با پذیرش است که انسان عزت نفس پیدا میکند و در نگاهی به خود، میتواند مشکلات و ایراداتش را بیاید و خودش دست به اصلاح بزند. در واقع انسان تنها زمانی تغییر مییابد که از سوی دیگران پذیرش شود.
اسماعیل زاده گفت: متاسفانه یک فرهنگ و باور اشتباهی در بین مردم وجود دارد که «اگر کسی را دوست داری، باید او را نصیحت و مواخذه کنی». این امر غلط است زیرا بیان آزردگیهای گذشته جز اینکه زمان حال را خراب میکند، فایدهای نخواهد داشت.
وی در ادامه با اشاره به ویژگی سکون در نهاد خانوادهها، اظهار کرد: وقتی انسان، محرکی را درک کرد، دیگر به آن محرک پاسخ نشان نمیدهد زیرا با آن حالت، خو گرفته است. یکی از اشتباههایی که در ازدواجها نیز وجود دارد، ماندگرایی یا همان احساس سکون و عادت است.
وی گفت: هر جسمی تمایل به قرارگیری در حالت سکون را دارد مگر اینکه نیرویی بیشتر از آن، انسان را به تکاپو وا دارد. در نتیجه برای اینکه از روزمرگی و حالت ماندگرایی خارج شویم، باید هر روز شروع به رصد خود و سپس آپدیت وضعیتمان کنیم.
این روانشناس در خصوص راههایی برای داشتن خانواده پایدار، اظهار کرد: ۹۰ درصد انسانها تا رسیدن به ۵۰ سالگی، ازدواج میکنند. صرف نظر از اینکه این ازدواجها و روابط، رسمی یا غیررسمی هستند، میتوان مشاهده کرد که یکسری انتظارات بالا و غیرواقعی در بین زوجین به وجود میآید. در این راستا زوجین یکسری سرخوردگیها، ناکامیها، آرزوهای برآورده نشده و آسیب دیدگیها را با خود به بستر زندگی مشترک حمل میکنند و انتظار ارضای آنها از طرف مقابل را دارند.
وی ادامه داد: در اغلب موارد، طی مدت کوتاهی، فرد متوجه میشود که این انتظارات در بستر زندگی خانوادگی ارضا نمیشود و دست به کارهایی میزند که در نهایت بنیان خانواده را دچار تزلزل میکند.
وی با بیان اینکه ذهن انسانها احمق است، تاکید کرد: ما معمولا در ذهن خود، بدون درک و شناخت کافی، تصویری از کسی که عاشقش هستیم را ترسیم میکنیم و بعد از ازدواج وقتی پردهها از مقابل چشمان کنار رفت و تحرک هورمونها فروکش کرد، دچار سرخوردگی میشویم و اغلب میگوییم، «کسی که با او ازدواج کردهام با کسی که قبلا میشناختم خیلی فرق دارد» و جالب است که این تفاوت دیدگاه خود را به طرف مقابل نسبت میدهیم.
اسماعیل زاده با تاکید بر اینکه باید نسبت به ویژگیهای واقعی طرف مقابل آشنایی یابیم، اظهار کرد: در برخی مواقع آنقدر تصویری اغراق آمیز از طرف مقابل ترسیم میکنیم که در نهایت با یک زندگی ناپایدار مواجه میشویم. البته نتیجه این سرخوردگی الزاما طلاق نیست و اغلب به نارضایتی زندگی زناشویی منجر میشود و کسانی که میمانند، بدون هیچ احساسی فقط میمانند.
وی ادامه داد: وقتی حالت «فقط ماندن» ایجاد میشود، یک طرف احساس میکند، باخته است. انسان بازنده در ابتدا دادوبیداد و اعتراض میکند، بعد خشمگین و در آخر تبدیل به «مار افعی» میشود. در این حالت که خطرناک ترین شرایط زندگی زناشویی را رقم میزند، زوجین همچون مار افعی بسیار ساکت به مدت زمان طولانی فقط نظاره گر حرفهای طرف مقابل خواهند بود و در ذهن خود نقشه میکشند و در نهایت نقطه ضعف طرف مقابل را دیده و به او حمله میکنند که در این حالت میتوان گفت کار تمام است.
وی افزود: نارضایتی از زندگی همچون بیماری مسری، به هر دو زوج سرایت میکند و بی اعتنایی یک طرف به طرف انتقال مییابد. این بی اعتنایی به بی اعتنایی منفی منجر میشود، یعنی انگار که طرف مقابل وجود ندارد و همسرش او را نمیبیند چه برسد به حس عشق و علاقه ورزیدن. بدترین واکنش نسبت به یک انسان نیز این است که او را نمیبینیم.
این روانشناس خاطرنشان کرد: یک تعارض زناشویی منجر به متلاشی شدن یک خانواده میشود و حتی بروز یک طلاق، زندگی ۱۲ نفر را تحت تاثیر قرار میدهد. در این راستا و برای جلوگیری از چنین معضلاتی بهتر است که به ریشه یابی مشکلات زندگی و دلیل بی اعتناییها بپردازیم.
وی ادامه داد: در خانوادههای راضی و پایدار، نکات مثبت طرف مقابل بزرگ و نکات منفی نادیده گرفته میشود اما در خانوادههای ناراضی عکس این موضوع است. در واقع آنقدر موارد منفی نسبت به طرف مقابل در ذهن زوجین رخنه میکند که نکات مثبت خودبه خود ناپدید میشوند.
وی گفت: بر اساس نظر کارشناسان، طلاق سومین رویداد پرفشار زندگی بشر است اما پژوهشها نشان میدهد که مشکلات روحی ناشی از تعارضات مزمن زناشویی حتی بدتر از طلاق است. وقتی با دیدن همسر خود، فشار خون و استرس افزایش مییابد و یا فرد با هر حرکت همسرش فقط حرس میخورد، در نهایت مشکل جسمی و روحی را در پی خواهد داشت.
اسماعیل زاده با اشاره به تاثیر استرس بر بروز انواع بیماریها، گفت: مشکلات زناشویی منجر به اختلالات روانی، مصرف دخانیات و الکل، بدکنشی جنسی و ... میشود. بر اساس آمارها، ۷۰ درصد طلاقها ریشه در بدکنشی جنسی و عدم آشنایی زوجین با مهارتهای جنسی دارد.
وی در ادامه انجام رفتارهای خوب، ابراز علاقه و محبت، حل تعارضات زناشویی، ایفای نقش همسری، حمایت و کمک کردن به یکدیگر، رضایت جنسی، انتظارات معقول، سهیم شدن در رویدادهای زندگی، شناخت پیشینه خانوادگی و رفع اختلالات روانی شخصی را جزو عوامل موثر در بهبود رابطه زناشویی و رفتار منفی و مقابله به مثل، کمبود فعالیتهای مشترک حتی عدم چایی خوردن با یکدیگر، کمبود صمیمت و خودافشایی، عدم گوش دادن به همدیگر، رابطه جنسی ضعیف، تعصبات ادراکی و شناخت منفی را جزو عوامل داشتن روابط ناکارآمد زناشویی دانست.
وی افزود: برای بهبود رابطه بهتر است که با استفاده از الفاظ مناسب، تبادل رفتار مثبت روزانه با همسر خود داشته باشیم و با نزدیک سازی سلیقههای خود، فعالیتهای مشترک لذت بخش را انجام دهیم.
اسماعیل زاده گفت: علاقه و احساس با گفتن و یا از طریق چشمها و حالت بدنی به طرف مقابل رسوخ میکند. حتی جو بایدن هم نیاز به ابراز احساسات دارد و در صورت عدم ابراز، مطمئنا به ترک زوج و یا همان موضوع فقط ماندن میانجامد.
انتهای پیام