پسر جوان به خاطر عشق به زن متاهل، شوهر او را در یکی از محلههای تهران به قتل رساند.
متهم پنج سال است که در زندان رجاییشهرکرج به سر میبرد و روزها را برای اجرای حکم مجازاتش میشمارد. مرد جوان هر روز باید کابوس مرگ ببیند و وحشت رفتن به پای چوبهدار ازاودور نمیشود.
فکر میکردم با هم ازدواج میکنیم
به گزارش رکنا، زندگی با زن مورد علاقهاش را در ذهن خود ساخته بود اما نقشهاش خیلی زود بر باد رفت و حالا برای روز اجرای حکم روزشماری میکند.
مقتول را میشناختی ؟
نه. همسرش را میشناختم. او زمانی همسایهمان بود و به او دلباخته شدم، میخواستیم ازدواج کنیم اما چون او ۱۰سال از من بزرگتر بود، خانوادهام مخالفت کردند، او هم بعداز آن به شهر دیگری رفت و از اوخبر نداشتم. دلباختگیام به او باعث شد دیگر ازدواج نکنم. شیشهای شدم و روزگار حال درستی برایم نگذاشت. در این سالها گاهی مکانیکی و گاهی کارگری کردم که هزینه مواد و غذایم میشد.
چه شد او را دیدی ؟
بعداز سالها به من زنگ زد. بعد هم قرار گذاشتیم. فهمیدم خانوادهاش به زور شوهرش دادهاند و فرزند دارد. بعد از چندبار با هم ملاقات کردیم. فهمیدم به زور خانوادهاش ازدواج کرده وفرزنددارد. شوهرش بداخلاق و بارها کتکش زده بود و طلاقش نمیداد. خواست او را بکشیم و با هم ازدواج کنیم. قبول کردم و به او قول دادم اعتیادم را هم ترک کنم. یک شب طبق نقشه او، به خانهشان رفتم و شوهرش را با ضربههای چاقو در خوابکشتم.
بعداز قتل چه شد ؟
قرارشد بعداز چهلم شوهرش به جای دیگری برویم و ازدواج کنیم که هردو بازداشت شدیم.
ارزشش را داشت ؟
مهر قاتل به من زده شده و خانوادهام باورشان نمیشود جنایت کردهام. حتی به خاطر آبرویشان یکبارهم به دیدنم نیامده و مرا طرد کردهاند. وقتی زندانیها ملاقاتی داشتند و حتی تلفنی با خانوادههایشان حرف میزنند با حسرت نگاه میکردم چون زندانی بیملاقاتی بودم. چندبار به خانهمان زنگ زدم تا صدای خانوادهام را بشنوم که گفتند فرزندی به اسم من ندارند و تلفن قطع شد .
پنج سال برایت چطور گذشت ؟
خیلی سخت. ماههای اول نمیتوانستم شرایط زندان را تحمل کنم. بنابراین یک مشت قرص از درمانگاه زندان برداشتم و خوردم تا خودکشی کنم که همسلولیهایم متوجه شدند و نجاتم دادند. لباسهای زندانیان را میشویم، سلولهایشان را نظافت میکنم و برایشان غذا درست میکنم تا به من پولی بدهند . ماه رمضان و محرم که میشود زیاد دلتنگ خانوادهام میشوم. چون آنها در این ایام همیشه نذری میدادند ومن پای ثابت کار بودم و حالا پنج سال است دلم برای آن غذای نذری تنگ شده است.
فکر میکنی بخشیده شوی ؟
خیر. خانواده مقتول به خاطر عروسشان رضایت نمیدهند. آخرین قیمت های بازار ایران را اینجا کلیک کنید.