سیاستمدار منفور !

دنیای اقتصاد پنج شنبه 07 بهمن 1400 - 00:07
در گیرودار مسائل و مصائب داخلی و خارجی، در حین کار مجلس دوم، وثوق‌الدوله که ناکامی تحقق مشروطه را به عینه شاهد بود، کوشید با نگاهی آسیب‌شناسانه به نقد مسائل داخلی کشور بپردازد و برای تحقق حکومتی فعال و مقتدر نظر خود را ابراز دارد. در پی این معنی، وی در نوشتاری 12صفحه‌ای از انفعالی بودن حکومت سخن می‌گوید و بر این نکته پای می‌فشرد که مشروطه‌خواهان از وجه ایجابی‌ یا تحقق مشروطه غافل بودند و بنابراین خط حرکتی نداشتند و نمی‌دانستند چگونه با رخدادها مواجه ‌شوند. وی وضع حکومت را مانند آدم بی‌اراده و غافل و شعاری‌ای می‌داند که در انتظار آن است چیزی یا کسی از بیرون سرنوشت او را تعیین کند. حکومت انفعالی نیز همچون این آدم بی‌اراده پیشرفتی نخواهد کرد و در برابر رخدادها دچار عجز می‌شود و لاجرم راه نیستی را می‌پیماید. از منظر او، حکومت انفعالی زیر بار حوادث مختلف به حکومت آنارشی تبدیل خواهد شد که اگر با خطرات خارجی مواجه باشد، محکوم به اشغال است و اگر از خطر خارجی مصون باشد به الیگارشی می‌رسد و حکومت به دست افراد زورگو می‌افتد. وی سپس تصریح می‌کند که این نوع حکومت به‌زعم عقلا بدترین نوع حکومت است؛ چراکه مبنای عقلانی ندارد و قدرت از دست گروهی به دست گروهی دیگر می‌افتد و بالاخره بی‌ثباتی مانع رشد و نمو آن می‌شود.

وثوق‌الدوله مشروطه را زاییده حوادث می‌داند؛ حوادثی که در نتیجه بی‌تدبیری و بی‌فکری و عدم دفع اختلافات و اهمال در برقراری وضع مطلوب، حکومت را بیچاره کرده است. وی این رویه را رویه‌ای نابودکننده برمی‌شمرد و برای ترسیم بهتر وضعیت به نقد اوضاع داخلی می‌پردازد. او در این قسمت از اوراق خود یکی از عوامل ایجاد مشکلات را اشخاصی می‌داند که مخالف مشروطه بودند و در مقطع درگیری‌ها ساکت شدند یا از ابتدا سکوت اختیار کردند و درست در زمانی که فاتحان یا مشروطه‌خواهان ضعیف شدند، دست به فتنه و فساد بردند. این گروه مردم بی‌طرف و مردد را به سمت خود جلب کردند تا در وقت مقتضی از نیروی آنها علیه مشروطه‌خواهان بهره ببرند. از طرفی فاتحان (مشروطه‌خواهان) با دفع مقطعی حوادث و بعد از آن با فاصله گرفتن از اتحاد و همدلی باعث شدند فاسدان در صفوف آنها وارد شوند و اختلافاتی بروز کند. در قسمت بعدی این سند باز هم وثوق‌الدوله از بی‌طرح و برنامه بودن کار مشروطه‌خواهان می‌گوید و اضافه می‌کند: «اولیای امور ایران در زمان استبداد خاصه در ازمنه اخیره نتوانستند غالب سرجنبان‌ها و متنفذان هر طبقه را از خود راضی کنند؛ یعنی حاصل غارت و یغمای خود را به نسبت مساوی‌تر تقسیم کرده خودشان به سهم کمتر راضی شوند. از این راه اشخاص و دسته‌های مخالف و ناخشنود ایجاد کردند. این دسته‌ها حاضر شدند با هر صدایی که برضد اوضاع آن وقت بلند شود هم‌آواز شده، در برانداختن آن اوضاع شرکت کنند.»

وی عده‌ای از تحصیلکردگان غرب را نیز که منادی مشروطه شدند در برآمدن این وضعیت سهیم می‌داند. کسانی که می‌پنداشتند مشروطه مقاصدشان را برآورده می‌کند و اگر چنین نشد، می‌توانند وضع را به صورتی دیگر تغییر دهند. بدین‌سان با وقوع رخداد مشروطه و عدم تحقق آن، عده‌ای روی کار آمدند که از موقعیت سوءاستفاده و مجلس را از حزب‌های خود پر کردند و در کارها دخیل شدند و به منافعی کوتاه‌مدت دست یافتند و بی‌نظمی و «مداخلات مغرضانه عامه» را نتوانستند حل و فصل کنند و در نهایت شکست خوردند تا اینکه مجددا استبداد رخ نمود. وثوق‎‌الدوله بین مشروطه‌خواهان اولیه و اخیر (همزمان با دوره دوم مجلس) تمایز قائل می‌شود. گرچه هر دو را در نداشتن طرح و نقشه برای اجرای مشروطه شبیه یکدیگر می‌داند، بر جدیت اصلاح‌گرانه و مشروطه‌خواهانه طیف جدید تاکید می‌کند. با این همه او شرایط را برای رسیدن به وضعیت مطلوب مناسب تلقی نمی‌کند؛ چراکه جماعات مختلفی که در صحنه مشروطه ظهور و بروز می‌یابند، مختلف هستند و هر یک بر آشفتگی اوضاع تاثیر می‌گذارند، از جمله بی‌خبران از مشروطه، استبدادپرستان و کسانی که قدرت تمییز خود را از دست داده‌اند. از منظر وی، «اول اقدام این جماعت استفاده از جهل و بی‌خبری عامه و تنفیر طبایع از اصلاحات است. در این اقدام خاصه با انفعالی بودن حکومت هیچ زحمتی ندارد؛ زیرا اداره امور مملکت بر اصول مشروطیت مستلزم توسعه ادارات و تقسیم‌کارها و منع اسرافات اداری و امثال آنها است و بدون تحقق این لوازم مشروطیت فقط لفظ بوده و از تکرار آن جز تجری عامه و ظهور هرج و مرج و مفاسد دیگر که هیچ حکومت فعالی از عهده جلوگیری آنها برنمی‌آید، هیچ نتیجه‌ای‌ حاصل نمی‌‎شود.»

بدین‌سان وثوق‌الدوله برای آسایش عمومی و برقراری ثبات فراهم‌آوری بودجه را لازم می‌داند. نقش بودجه در نظر او همچون بذری است که بار می‌دهد. وی وظیفه تامین بودجه را به‌دلیل عدم کمک بلاعوض دیگر کشورها بر عهده اهالی مملکت می‌داند. از منظر او تامین بودجه همچون وضعیت سنتی و پیشامشروطه دچار اشکالاتی است و باید با نگاهی عادلانه و براساس تقسیم ثروت و مقام اشخاص انجام گیرد. در این میان، به افراد ثروتمند و فرادست سهم بیشتری تعلق می‌گیرد و این در حالی است که «اینان برای حفظ منافع شخصی امکان ضدیت و مخالفت با این طرح را دارند و چه‌بسا دیگرانی را از سایر طبقات با خود همراه کنند. از طرفی تعدیل مبالغ بودجه و تقسیم آن بین اقویا و ضعفا، با توجه به خرابی وضع دهات و مزارع ضعفا و عدم‌توانایی آنها در پرداخت، سبب می‌شود اقویا با تعدیل بودجه مخالفت کنند. به این ترتیب، باز هم مشکلی دیگر رخ می‌نماید.»

از سوی دیگر، نفاق میان اصلاح‌طلبان یا آنان که دلسوزانه و مجدانه برای تحقق مشروطه گام برمی‌دارند مزید بر مشکلات است. اختلاف ایشان در طرح راهکاری برای رفع مرض مملکت و ظهور احزاب از میان آنها (مفرط و مفرط و انقلابی و یا اعتدالی) بر مشکلات و مصائب دامن زده است و با توجه به اینکه این افراد در صحنه سیاسی کشور در نقش وکلای ملت یا وزرای دولت حضور دارند، می‌توان به روشنی منتظر بی‌نظمی‌ها و بی‌ثباتی‌ها در امر حکومت چه در عرصه داخلی و چه در عرصه خارجی بود. در چنین فضایی که مملو از مشکل و حادثه است، به‌دلیل انفعال حکومت، هیچ‌گاه نظم و ثبات که از وظایف یک حکومت فعال است تامین نمی‌شود. از منظر وثوق‌الدوله این مسائل بر روابط خارجی تاثیراتی دارد که به گفته او دروجیزه و نوشته مختصر او نمی‌گنجد.

 وثوق‌الدوله علاج کار را تاسیس حکومت فعال می‌داند. به عقیده او، از روزی که نخستین گام برای این کار برداشته شود تاریخی جدید شکل می‌گیرد که به‌طور حتم از گذشته بهتر است. برای تحقق حکومت فعال لازم است کابینه‌ای متحد شکل بگیرد که این هم وظیفه رئیس وزرا است. وی باید اعضای کابینه‌اش را با اختیار انتخاب و برنامه خود را به آنها ارائه کند. سپس اعضا با صداقت و اعتقاد بر سر آن بحث کنند و اگر اختلافی رخ داد در رفع آن بکوشند و به تعهدات خود عمل کنند تا از بروز انفعال در حکومت جلوگیری شود. داشتن برنامه و تدبیر عقلانی از دیگر موارد است. وثوق‌الدوله که الگوی فرانسه و انگلستان را در نظر دارد، لزوم تحقق مشروطه را در جزئیاتی چون داشتن ادارات و انجمن‌ها نمی‌داند و بر این نظر است که مشروطه در صورت وجود و اجرای قانون اساسی قابل تحقق است و آنچه اجرای آن را تضمین می‌کند، تعامل بین دولت و ملت است.

سپس با مقایسه ایران و کشورهای اروپایی، ایران را فاقد ظرفیت لازم برای تحقق جزئیات مشروطه می‌داند و معتقد است که ما باید از امکانات و استعدادهای فعلی خود بهره بگیریم. در واقع، وی مشروطه را از ترقی منفک می‌کند و بر این نکته پای می‌فشرد که ما می‌توانیم مشروطه باشیم و قانون اساسی داشته باشیم؛ اما نمی‌توانیم مثل اروپا ترقی کنیم؛ چون زمینه‌های لازم در کشور فراهم نیست. مثلا کافی است خرج و دخل کشور را در نظر آوریم و مشاهده کنیم که خرج آن از درآمدش بیشتر است. بنابراین وثوق‌الدوله بار دیگر تاکید می‌کند که باید با امکانات موجود کار را آغاز کنیم و به یکسری اصلاحات دست بزنیم:

۱- تامین بودجه از طریق گرو گذاشتن یا فروش جواهرات دولتی یا از طریق وام گرفتن از شرکتی تجاری یا یکی از دول همسایه.

 ۲- انتظام امر قشون در شهرها و ولایات.

 ۳- کاهش ترتیبات ادارات و کسر خرج‌ها و حذف مناصب غیرضروری و ایجاد مالیات‌های جدید با ملاحظه و دقت.

 ۴- رفع اختلاف بین مجلس و دولت و کسب موافقت بر سر برنامه مشخص.

 ۵- جلوگیری از مداخله عامه مردم به کار دولت که باعث بی‌نظمی و فساد است.

 ۶- جلوگیری از کار مفسدان و مخالفان و ساکت کردن آنها.

 ۷- تسریع کار مستخدمان خارجی و کمک به کار آنها.

 ۸- ترک سلاح افرادی که غیر از قشون منظم دولتی هستند یا به خدمت گرفتن آنها.

 ۹- ممیزی مالیات.

 ۱۰- جلوگیری از دخالت انجمن‌های بلدی در امور شهرها.

 ۱۱- دقت و اعمال بی‌طرفی در انتخاب ماموران و حکام سرحدی.

۱۲- برای عدم ضدیت و ایجاد مناسبت بین قوانین و برنامه‌های دولت و مجلس، شورایی دولتی از ۱۰عضو تشکیل شود و برای هر وزارتخانه دو نفر تعیین و هر یک به وزارتخانه رجوع کند و از قوانین و برنامه‌ها دفاع کند و از مجلس تایید بگیرد.

  نتیجه‌گیری

فارغ از نظرات ستایش‌آمیز و سرزنش‌بار موافقان و مخالفان، وثوق‌الدوله مانند هر رجل سیاسی دیگر نقاط مثبت و منفی در کارنامه خود دارد. او بنا بر فهم و استنباط نظری خود از فحوای مشروطه- مشروطه بومی یا ایرانی- و همچنین با تشخیص موقعیت‌های حساس در عرصه‌های مختلف نقش‌آفرینی کرد. بنابراین براساس نوع نگاه اصلاحی وی به مشروطه که خواستار ایجاد دولت فعال و رهایی از انفعال و هرج و مرج بود، می‌توان کارنامه او را نوعی مصلحت‌نگری سیاسی و عمل‌گرایی در مواقع مختلف تلقی کرد. فشارهای خارجی و شرایط نیمه استعماری‌ای که روس و انگلیس ایجاد کرده بودند، وقوع مهم‌ترین رخدادهای قرن (انقلاب‌ روسیه و جنگ جهانی اول) او و دیگر سیاست‌پیشگان را به اتخاذ مواضعی متمایل می‌کرد که از منظر آنها درست‌ترین رویکرد بود و از نگاه دیگران تعابیری دیگر داشت. البته منفعت‌طلبی‌های مادی و شخصی وی در جریان رویدادها چهره او را در تاریخ ایران از دیدگاه منتقدان و ایران‌دوستان یکسره منفور ساخته و جایی برای بخشش و تطهیر کارنامه او باقی نگذاشته است.

از مقاله‌ای به قلم دکتر آمنه ابراهیمی،

عضو هیات علمی

گروه تاریخ  دانشگاه علامه طباطبایی- تهران

 

منبع خبر "دنیای اقتصاد" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.