اما این ساختمان که در فهرست میراث ملی و فرهنگی هم به ثبت رسیده، در سالهای عمر خود با ناملایمات بسیاری روبهرو شده است. در همین رابطه سه هنرمند سرشناس عرصه تئاتر درباره وضعیت این مجموعه دریغ و حسرت خود را در گفتوگو با «ایسنا» بیان کردند.
رضا کیانیان میگوید: قاعدتا «تئاتر شهر» در هر شهری، پیشانی فرهنگی آن شهر محسوب میشود و این چنین است که همه شهرهای مهم دنیا به «تئاتر شهر» خود مینازند. از سوی دیگر همه میدانیم که سینما فرزند تئاتر است و تمام مکاتب مهم از تئاتر به سینما رفتهاند. بنابراین اهمیت تئاتر و «تئاتر شهر» هر شهری کاملا مشخص است.
این بازیگر در ادامه ماجرایی منسوب به پیتر بروک، کارگردان سرشناس تئاتر جهان را نقل میکند؛ گفته میشود پیتر بروک که برای اجراهایش بازیگرانی از کشورهای گوناگون دعوت میکرد، برای اجرای یکی از نمایشهایش به دنبال چند بازیگر ایرانی، به ایران سفر میکند. بروک از یک راننده تاکسی میخواهد که او را از هتل محل اقامتش به تئاتر شهر برساند ولی وقتی متوجه میشود آن راننده، نشانی تئاتر شهر را نمیداند، میگوید مرا برگردان! شهری که راننده تاکسیاش «تئاتر شهر» آن را نداند، تئاتر ندارد!
کیانیان در ادامه از ناملایماتی میگوید که تئاتر شهر در دورههای گوناگون فعالیت خود با آن روبهرو شده است: تئاتر شهر ما هر روز مورد یک نامهربانی قرار گرفته است. بازسازی آن به بیسلیقهترین شکل ممکن رخ داده، به بهانه تزئینات تازه، تزئینات قدیمی آن را از بین بردند، دور تا دور آن محل تجمع معتادان و بیخانمانها شده. حالا هم که ضلع شمال و غرب آن پر از دستفروش شده که گاهی آنچنان کثیف و شلوغ هستند که فضای آن به همه چیز شبیه است به جز «تئاتر شهر.»
کیانیان از ناامنیهای دور و بر تئاتر شهر برای خانوادهها هم متاسف است: «شما بگویید یک خانواده در ساعتهای پایانی شب بعد از دیدن یک نمایش، موقع خروج از تئاتر شهر، چه امنیتی دارد؟!» او تحصن هنرمندان تئاتر را در اعتراض به ساخت ایستگاه مترو در دهه ۸۰ یادآوری میکند: «آن زمان اعتراض کردیم که در کنار تئاتر شهر ایستگاه مترو ساخته نشود. ظاهرا اعتراض ما را پذیرفتند ولی در نهایت کار خود را کردند.»
کورش نریمانی که نمایشهای موفقی همچون «شبهای آوینیون»، «والس مردهشوران» و «دن کاملیو» را در مجموعه تئاتر شهر اجرا کرده است، میگوید با اجرای چند نمایش باکیفیت میتوان رونق گذشته را به تئاتر شهر بازگرداند.
دغدغه مهمتر نریمانی بنای مجموعه تئاتر شهر است و میگوید: «ساختمان این مجموعه هم از نظر معماری منحصر به فردش و هم پیشینه و وجهه فرهنگی خود باید بسیار بیش از این مورد توجه قرار میگرفت چراکه یکی از مهمترین نمادهای فرهنگی و ملی ماست که باید حفظ شود وگرنه در آیندهای نه چندان دور دچار استهلاک و فرسودگی میشود.» او معتقد است بلای اصلی که تئاتر شهر را تهدید میکند، سهلانگاری درباره مراقبت از بنای این مجموعه است و حل این مساله در حیطه اختیارات هنرمندان تئاتر نیست.
نریمانی دوره شهرداری محمود احمدینژاد را سرآغاز دوران بیتوجهی به تئاتر شهر میداند: «از همان زمان سنگ بنای بیمهری به تئاتر شهر گذاشته شد و به بهانه ساخت مسجد، پارکینگ این مجموعه تصرف شد. وقتی اسم ساخت مکانی مقدس مانند مسجد میآید، افراد نمیتوانند ادعایی داشته باشند در حالی که همان زمان هم همه میدانستند در مجاورت تئاتر شهر، مسجدی ساخته نخواهد شد بلکه مجموعهای تجاری سر بر میآورد و نتیجهاش هم همین ساختمان بدریخت و بیهویت است که نه مسجد است و نه مکان هنری پر رونقی.»
افسانه ماهیان که پیشتر به عنوان بازیگر و حالا به عنوان کارگردان در تئاتر شهر فعالیت داشته، معتقد است در سالهای اخیر نهتنها تئاتر شهر که برخی دیگر از مکانهای فرهنگی ارزشمندمان هم از نظر فیزیکی و هم از نظر هویتی و معنوی دچار آسیب شدهاند. این کارگردان از بیتوجهی مدیران به اماکن فرهنگی متاسف است و تاکید دارد که مجموعه تئاتر شهر فقط به دلیل معماری خاصش اهمیت ندارد بلکه این مکان مهمترین مجموعه نمایشی کشور و نماد تئاتر ماست که نمیتوان بر پیشینهاش خط بطلان کشید اما متاسفانه سال به سال عاری از هویت شده است و این مساله ناشی از سیاستگذاریهای نادرست فرهنگی و معضل مدیریتی است.
او سپس درباره آسیبهایی که تئاتر شهر در طول سالیان متمادی متحمل شده میگوید: چرا بازسازی این مجموعه این همه زمان برد؟ چرا این مجموعه در بازسازی خود این چنین لطمه خورد. چرا هویت آن را اینگونه عوض کردهاند. روزگاری آرزوی همه هنرمندان تئاتر، اجرا در تئاتر شهر بود ولی حالا این خاصیت از آن گرفته شده و تئاتر شهر با سالنهای خصوصی تازه تاسیس تفاوتی ندارد. مگر چند مجموعه مانند تئاتر شهر داریم که این چنین با آن رفتار میشود.
ماهیان که با نمایشهای گوناگون به کشورهای مختلف سفر کرده است، میگوید: در یکی از همین سفرها نمایش «همهوایی» را در یکی از مراکز مهم تئاتری پاریس اجرا کردیم. این مرکز در شلوغترین نقطه پاریس قرار داشت، جایی شبیه چهارراه ولیعصر خودمان اما آن تئاتر مانند یک الماس در میان آن همه شلوغی میدرخشید. در پاریس هم دستفروش و کارتن خواب و... بودند اما اجازه نداده بودند حضور آنها هویت تئاترشان را خدشهدار کند.