بحران اوکراین و مسئله آلمان

خبرآنلاین یکشنبه 10 بهمن 1400 - 11:48
در حالی که بحران در امتداد مرز اوکراین ادامه دارد، مسئله آلمان یک بار دیگر ظاهر شده است؛ این کشور از ارسال تسلیحات به اوکراین امتناع کرده و آن را در تضاد با ایالات متحده و بریتانیا قرار داده است. این کشور نمی تواند روابط اقتصادی خود با روسیه را به خطر بیندازد. هر بار که آلمان سعی می کند از تاریخ بگریزد، تاریخ آن را به عقب می کشاند.
بحران اوکراین و مسئله آلمان

صرف نظر از اینکه بحران اوکراین چگونه به پایان می رسد، موضوعی که اغلب نادیده گرفته می شود، مسئله آلمان است. این مسئله ای است که قرن ها اروپا را درگیر خود کرده است. پس از جنگ های ناپلئونی، نگرانی این بود که آیا آلمان در یک کشور واحد متحد می شود یا خیر. آلمانی‌ها، به‌ویژه رهبران حومه‌های پرجمعیت‌شان، نگران این موضوع بودند، زیرا در عصر پادشاهان و امپراتوران، تنها یک حاکم می‌تواند وجود داشته باشد. اما برای بقیه اروپا، چشم انداز احیای امپراتوری روم مقدس، موجودیتی که زمانی قدرتمند بود، حتی بدون احساس وحدت یا هویت مشترک «آلمانی»، ترسناک بود. این احتمال که وحدت آلمان ممکن است نظامی‌گری پروس را تقویت کند، ترس آنها را بیش از پیش تشدید کرد. مسئله آلمان تا سال ۱۸۷۱ که بخش های مختلف آلمان توسط پروس و اتو فون بیسمارک متحد شدند، پاسخ داده نشد. هرچند آلمان ضعیف بود اما با این وجود فرانسه را در یک جنگ سریع شکست داد. این امر بخش کاتولیک جنوبی آلمان را به دولت-ملت جدید تبدیل کرد. به این ترتیب آلمان ایجاد شد و فرانسه شکست خورد.

سوال بعدی این بود که دولت آلمان چگونه خواهد بود. در اروپائی که اکنون حول محور انقلاب صنعتی ساخته شده است، آلمان جدید از فرانسه پیشی گرفت و بریتانیا را به عنوان یک قدرت اقتصادی به چالش کشید. (به ویژه تلاش های آلمان برای توسعه نیروی دریایی وحشتناک بود.) وجود آلمان متحد موازنه قدرت در اروپا را که پس از شکست ناپلئون حل شده بود، تضعیف کرد. هر دو جنگ جهانی حول محور مسئله آلمان بود. پس از سال ۱۹۴۵، به نظر می رسید که این موضوع حل شده بود، اما افسوس که آلمان از نظر استراتژیک برای ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی بسیار مهم بود. پیشروی شوروی در آلمان شرقی بود. ناتو برای محافظت از آلمان غربی یک نیروی نظامی برای محافظت از مرزهای آن ایجاد شد. آلمان غربی که به غیر از امور دیگر از نظر تخصص نیز غنی بود، یک معجزه اقتصادی را اجرا کرد که آلمان را به صدر سلسله مراتب اقتصادی اروپا رساند.

این کشور در جنگ سرد به خط مقدم تبدیل شد. آلمانی ها این را نمی خواستند. آنها خواهان اروپای واحدی بودند که ناسیونالیسم آلمانی را تحت نهادهای جدید دفن کند و چارچوبی برای رشد اقتصادی ایجاد کند. اتحادیه اروپا قصد داشت هر دو را به دست آورد اما به شکلی اساسی شکست خورد. آلمان نه تنها به عنوان قدرت اصلی و یک بلوک اقتصادی بلکه به عنوان داور واقعی امور اروپا نیز ظاهر شد. مسئله آلمان که در جنگ سرد پنهان شده بود، دوباره خود را آشکار کرد. آلمان نیروی مسلط در اروپا بود.

آرزوی واقعی اکثر آلمانی ها این بود که اجازه ندهند قدرت اقتصادی کشور موقعیت آن را به عنوان یک قدرت اروپایی دیگر تحت الشعاع قرار دهد. پس از پایان جنگ سرد، اروپا نه بر نیروی نظامی، بلکه بر رفاه تمرکز کرد. اما تاریخ چرخش کرده بود. شکوفایی اروپا یکنواخت نبود و خود آلمان نیز از تاریخ در امان نبود. منافع اعضای اتحادیه اروپا عمیقا متفاوت بود. اقتصاد ایتالیا نمی توانست آن چیزی را که آلمان باید داشته باشد تحمل کند. اروپای شرقی ارزش هایی داشتند که آلمانی ها دوست نداشتند. به عبارت دیگر، واقعیت بسیار پیچیده تر از آن چیزی بود که آلمانی ها می خواستند.

از این رو، در حالی که بحران در امتداد مرز اوکراین ادامه دارد، مسئله آلمان یک بار دیگر ظاهر شده است. روسیه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به عنوان یک قدرت نظامی برخاسته است که اصرار بر تغییر شکل اوکراین و اروپای شرقی در راستای منافع خود دارد. آلمان برای انرژی به روسیه وابسته است و حتی از احتمال درگیری مسلحانه در شرق آن وحشت دارد. ناتو اکنون برای آلمان تله ای است که آن را وادار می کند تا در مورد چیزی که نمی خواست انجام دهد همکاری کند: یعنی آماده شدن برای یک جنگ احتمالی. این کشور از ارسال تسلیحات به اوکراین امتناع کرده و آن را در تضاد با ایالات متحده و بریتانیا قرار داده است. این کشور نمی تواند روابط اقتصادی خود با روسیه را به خطر بیندازد. هر بار که آلمان سعی می کند از تاریخ بگریزد، تاریخ آن را به عقب می کشاند.

برای آلمان، زندگی پس از جنگ جهانی دوم، به ویژه پس از جنگ سرد، مربوط به اقتصاد بود. از طریق اتحادیه اروپا و به آنچه از سال ۱۸۷۱ نتوانسته بود دست یابد: یعنی تسلط بر اروپا. آلمان این کار را بدون خشونتی انجام داد که قرن‌ها قاره را از هم جدا کرده بود. شاید دیگر اینطور نباشد. روسیه که نسبت به قبل قدرتمندتر است، اما همچنان قدرتمند است، در حال بازپس گیری سرزمین هایی در حوزه نفوذ فرضی خود است. ایالات متحده بار دیگر در حالت تدافعی است. ناتو هنوز وجود دارد و آلمان بخشی از آن است. بنابراین آلمان در ماجرای اوکراین ضروری است. قدرت اقتصادی، نیازهای اقتصادی، ترس از جنگ و ترس از چیزی که بعد از بین رفتن صلح بر سر آلمان ها می آید. آلمان امیدوار بود که بتوان گذشته خود را فراموش کرد. اما در این رویارویی، مسئله آلمان حیاتی است. نحوه پاسخ برلین به این سوال - یا اینکه دیگران چگونه سعی می کنند به آن پاسخ دهند - یک بار دیگر آلمان و اروپا را تغییر می دهد. ممکن است آلمان آن را دوست نداشته باشد، اما این سوال از زمان نبرد جنگل توتوبورگ مطرح بوده است. ملت ها نمی توانند انتخاب کنند که چه چالش هایی به سراغ شان می رود.
 

منبع: رئال کلیر ورلد

۳۱۱۳۱۱

منبع خبر "خبرآنلاین" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.