خبرگزاری فارس ـ اراک؛ در لابه لای اخبار راست و دروغ این روزهای فضای مجازی و در آستانه دهه فجر انقلاب اسلامی و عملیات والفجر، سوژه «پیکان سبزی که شهید شد» توجه مرا به خود جلب کرد، پیکان سبز رنگی که در دوران انقلاب، انقلابیهای اراک را جابه جا میکرد و در زمان جنگ در حمله هوایی دشمن بعثی در زیر آوارها ماند و به گفته جوانان آن روزها شهید شد، خبری بود که مرا به درب منزل «حاج ولیالله احمدی» صاحب پیکان کشاند.
«حاج ولیالله» را میشناسند، از قدیمیهای اراک است، هم در وقایع انقلاب و هم در ۸ سال دفاع مقدس در دفاع از انقلاب و این آب و خاک دستی بر آتش دارد.
محاسنش سپید شده و دستانش لرزان، اما هنوز با صلابت از انقلاب میگوید، از روزهای خون و آتش، از ایستادن در برابر طاغوت و زندانی کشیدن و خسته نشدن.
حاج ولیالله زیباترین روزهای عمرش را روزهای مبارزه میداند، روزهایی که میجنگید تا ظلم برود، طاغوت برود و خورشید بتابد، پیرغلام هیات عشاقالحسین(ع) اراک «انقلاب» را هدیه خدا میداند، هدیهای که باید به دست صاحبش حضرت ولیالعصر(عج) برسد، میگوید: «جانم، ذره ذره بدنم، فدای این انقلاب، برای انقلاب و حفظ آرمانها جنگیدم، میجنگم و خواهم جنگید.»
ولی الله احمدی از مبارزان انقلابی اراک است، پیر غلامی که از بانیان هیات عشاقالحسین(ع) بود و هیاتی را شکل داد که در مبارزات انقلابی از هیاتهای فعال و تاثیرگذار اراک بود.
پیرغلام حسینی در رابطه با خاطراتش از مبارزات انقلابی میگوید: نوجوان که بودم، پدرم مرا راهی تهران کرد، در تهران همراه با عمهام روزگار میگذراندم، در طول سالهای نوجوانی تا جوانی سختیهای بسیاری را به چشم دیدم و به خاطر ظلمهای فراوانی که به مردم میشد دچار دلزدگی و سرخوردگی شده بودم، دنبال راه نجاتی میگشتم، با تعدادی از جوانان تهرانی که آنها نیز همچون من از ظلمها و ستمهای رژیم شاه به ستوه آمده بودند، آشنا شدم و کم کم وارد مبارزات انقلابی شدم.
وی افزود: فعالیتهای مبارزاتی ما قبل از انقلاب شروع شد، سال 43 و در حالی که جوانی 21 ساله بودم، برای اولین بار دستگیر شدم، مرا به زندان موقت بردند، زمانی که در زندان بودم متوجه شدم امام(ره) هم در زندان است، برای لحظاتی خیلی کوتاه موفق شدم امام را ببینم، نزد ایشان رفتم و گفتم: آقا، آقای بروجردی به رحمت خدا رفتند، اجازه بدهید از امروز میخواهم از شما تقلید کنم، امام (ره) هم فرمودند: مبارک است، و آنجا اولین و آخرین باری بود که من امام راحل را از نزدیک دیدم.
مبارز انقلابی اراک بیان کرد: بعد از اولین دستگیری، سه بار دیگر طی سالهای مختلف در تهران به دلیل فعالیتهای مبارزاتی دستگیر شدم، سال 50 به اراک بازگشتم و به کمک پدرم یک مغازه نقاشی ماشین در میدان دروازه تهران راه انداختم و مشغول کار شدم.
احمدی گفت: دو سال بعد با کمک تعدادی از جوانان انقلابی هیات عشاقالحسین(ع) را در اراک راهاندازی کردیم و هدفمندتر مبارزات انقلابی را شکل دادیم، قبل از اینکه انقلاب به پیروزی برسد روزی نبود که شعار نویسی نکنیم، یادم هست در دیوارهای مقابل ساختمان ساواک مینوشتند جاوید شاه، ما شبها میرفتیم جاوید را پاک میکردیم و مینوشتیم مرگ بر شاه.
یک پیکان سبز رنگ خریداری کردم، شبها صلواتی بچههای هیات را سوار میکردم و با اسپرههای رنگی که از مغازه نقاشی ماشین در اختیار آنها میگذاشتم اقدام به شعارنویسی میکردیم
وی افزود: اولین فعالیتهای انقلابی هیات در اراک همین شعارنویسیها بود و کم کم گستردهتر شد، دهه 50 یک پیکان سبز رنگ خریداری کردم، شبها صلواتی بچههای هیات را سوار میکردم و با اسپرههای رنگی که از مغازه نقاشی ماشین در اختیار آنها میگذاشتم اقدام به شعارنویسی میکردیم، تا جایی که امکان داشت بچهها را سوار میکردم، حتی در صندوق عقب ماشین، تا بیشتر بتوانیم شعارنویسی کنیم، یک بار ماشینم خراب شد یادم هست چند روزی با کامیون میرفتیم و شعارنویسی میکردیم، پیکان پای ثابت فعالیتهای انقلابی ما بود و بعد از انقلاب و با شروع جنگ تحمیلی زمانی که من در جبهه بودم در یکی از بمبارانهای اراک، زیر آوار ماند و از بین رفت، دوستانم در جبهه سر به سرم میگذاشتند و به شوخی گفتند پیکانت شهید شد!
پیر غلام حسینی اظهار کرد: با جدیتر شدن فعالیتهای انقلابی در اراک، هیات عشاقالحسین هم فعالیتهایش جدیتر شد و علاوه بر شعارنویسی پخش اعلامیهها و سخنرانیهای امام هم به فعالیتهای ما افزوده شد، در هیات مخفیانه و دور از چشم نیروهای ساواک سخنرانیهای امام را مینوشتیم و در سطح شهر پخش میکردیم. یک حقیقی بگویم که شاید باورتان نشود، آن زمان رادیوهای بیگانه از جمله بیبیسی ناخواسته با پخش سخنرانیهای امام به ما انقلابیها در انتشار سخنرانیهای امام کمک میکرد و حتی رادیو عراق چون آن زمان صدام با شاه میانه خوبی نداشت، سخنرانیهای امام را پخش میکردند و این به ما خیلی کمک میکرد تا راحتتر به فرمایشات آقا دسترسی پیدا کنیم.
احمدی بیان کرد: با اوج فعالیتهای انقلاب، ما نیز در هیات بیشتر و بیشتر به مبارزات انقلابی خود ادامه میدادیم، مبارزات ما شب و روز نمیشناخت، آقای علیرضا مرادی از مداحان اهل بیت خط خوشی داشت و بیشتر شعاری انقلابی را مینوشت، یادم است یک بار به بهانه کوهروی به یکی از کوههای الوند همدان رفتیم و آنجا شعارنویسی کردیم.
به همراه یکی از دوستانم در حال رفتن به سینما بودم که در مقابل سینما شمسالعماره دستگیر شدم، مدرکی از من پیدا نکردند اما اتهام حمل مواد مخدر زدند و مرا 5 سال به زندان انداختند
وی خاطرنشان کرد: در اراک چهار بار توسط نیروهای ساواک دستگیر شدم، در تمام دورانی که زندانی بودم، شدیدترین شکنجهها را تحمل کردم و آسیبهای بدنی شدیدی دیدم که آثارش هنوز هم در بدنم وجود دارد.
احمدی بیان کرد: آخرین باری که دستگیر شدم پنج سال زندانی کشیدم، به همراه یکی از دوستانم در حال رفتن به سینما بودم که در مقابل سینما شمسالعماره دستگیر شدم، مدرکی از من پیدا نکردند اما اتهام حمل مواد مخدر زدند و مرا ۵ سال به زندان انداختند، یادم است آن زمان گفتند میتوانی ۲۴ هزار تومان پرداخت کنی و از زندان آزاد شوی، اما چون وضع مالی خوبی نداشتیم، نتواستم این پول را بپردازم و پنج سال در زندان سپری کردم.
وی اظهار کرد: یک روز در درگیری بین مردم و نیروهای شاه در میدان باغ ملی، یکی از عوامل ساواک به شدت مرا کتک زد به طوری که تعدادی از دندانهایم در دهانم شکست و راه گلویم را بست، پزشکی در منطقه سردشت که آن زمان خارج از شهر اراک بود باغی را کرایه کرده و در آنجا به نیروهای انقلابی خدمات رایگان پزشکی میداد، دوستانم بلافاصله مرا نزد او بردند و تحت درمان قرار گرفتم و مدتی را آنجا پناه گرفتم تا از نیروهای ساواک در امان باشم.
نابترین لحظات زندگیم نشستن هواپیمای حامل امام در خاک میهن اسلامی بود
این مبارز انقلابی بیان کرد: بعد از سالها مبارزه و تحمل سختترین شکنجهها و سختیها 12 بهمن ماه 57 امام راحل به میهن اسلامی بازگشت و امید را در دلها زنده کرد که به جرات میگویم نابترین لحظات زندگیم نشستن هواپیمای حامل امام در خاک میهن اسلامی بود.
احمدی گفت: چند ماه بعد از پیروزی انقلاب و با آغاز جنگ تحمیلی به عنوان یک رزمنده آزاد راهی جبهههای جنگ حق علیه باطل شدم و بعد از 37 ماه حضور در جنگ در یکی از عملیاتها شیمیایی شده و دچار جانبازی شدم.
وی تصریح کرد: هیات عشاق الحسین(ع) اراک از فعالترین هیاتهای اراک در دوران انقلاب بود که بیش از 15 زندانی انقلابی داشت، این هیات در دوران جنگ تحمیلی نیز بیش از 150 شهید تقدیم انقلاب کرد که امروز نام تک تک آن شهدا در تارک این مرز و بوم میدرخشد.
پیرغلام حسینی بیان داشت: در طول دوران فعالیتهای انقلابی همسر مرضیه پا به پای من در فعالیتها حضور داشت و موجب دلگرمی من بود، امروز خوشحالم که انقلاب خاری در چشم دشمنان است، جانم، ذره ذره بدنم، فدای این انقلاب، برای انقلاب و حفظ آرمانها جنگیدم، میجنگم و خواهم جنگید.
*************
گزارش از حمیدرضا جلالی
*************
انتهای پیام/