عمق و وسعت روح انسانِ طبیعی است که در صدای تیشهی افلیج مسولیت را مینمایاند، در چشمهای نابینای مردی، عشق را نشان میدهد، در شمایل زنی عامی حق و قانون را و اما از نمایش چهرههای شهری پرهیز میکند شاید به این دلیل که از آنچه انسان را به سان آجر در درآورده ناخشنود است.
روایت فیلم با تکیه بر طبیعتِ آرام و لطیفِ لوکیشنها، تصاویر بدیع و بازی بی آرایش بازیگران لذتی دوچندان به این فیلم بخشیده است. این فیلم به شقی دیگر روایتی مینمالیستی است که چهارچوب سینمای هادی محقق را به کمال رسانده است.
محقق هم بازی میدهد و هم بازی میکند تا در دِرب این خاک سفت و لجوج و نازا، باغی را که آرزویش را داریم، سامان و ثمر دهد. بهروز افخمی کارگردان سینما و به عنوان عضو هیئت انتخاب جشنواره فیلم فجر در مصاحبه ی اخیر خود(http://www.telewebion.com/episode/۲۷۲۸۵۹۰ ) پیرامون فیلمهای حاضر در جشنواره ی فجر به درستی اشاره به تفاوت اساسی میان سینمای تجاری و فیلم سینمایی می کند.
در مهمترین اتفاق سینمایی ما تاکنون فرصت و امکانی فراهم نشده که بین فیلمی که برای سالن سینما ساخته میشود و سینمای تجاری (فیلمی که برای نمایش خانگی است) تمایز ها و تفاوت های دقیقی تعریف شده باشد. در حالی که این دو گونه فیلم هر کدام راه خود را با متر و معیارهای خود و به سمت مطلوب خود، دنبال کرده اند.
جنس مخاطب، نگاه کارگردان و تخصصهای پشت صحنه و حتی بازیگران این دو شاخه اساسا با هم متفاوت است. و اساس داوری در فستیوالهای مختلف نیز متفاوت و گاه متضاد است. بگونهای که فیلمی که از یک نظرگاهی مورد توجه قرار میگیرد. ممکن است در نظر دیگری خالی از ارزشهای فنی و زیبایی شناسانه باشد و به طبع بین مخاطبها نیز چنین تاثیراتی را میتوان مشاهده کرد. مانند آنچه برای طعم گیلاس رخ داد.
شاید جشنوارهی فیلم فجر به نقطه ی عطفی رسیده و میخواهد به سمتی حرکت کند که در کانون «مخاطب- عوامل- سالن سینما» قرار داشته باشد. و داوری های خود را دچار تغییرات بنیادی تری کند. و بیشتر و بهتر به تولیداتی بپردازد که برای سینما ساخته می شوند.
دِرب فیلمی است که دقیقا در قاب و قالب سینما و با اتکا به عواملی از جنس سینما و نگاه ویژه ی کارگردان بسته شده است و از این حیث «یک اتفاق ساده»ای است که جشنوارهی فجر را طرحی نو در انداخته، تا این جشنوارهی سینمایی بیش از پیش و به شکل جدی تری به فیلم هایی بپردازد که برای سینما ساخته می شوند.