به گزارش اقتصادنیوز به نقل از جماران، نایب رئیس سابق مجلس شورای اسلامی یکی از عوامل قدرت حضرت امام را «تهذیب نفس» دانست و گفت: به همه اقشار، گروه ها و جناح ها توجه داشتند و همیشه تعادل ایجاد می کردند. ایشان هیچ وقت نمی آمدند فقط یک جناح سیاسی را قبول داشته باشند و جناح دیگر را کنار بزنند؛ اتفاقی که متأسفانه امروز افتاده است. همیشه تعادل ایجاد می کردند و همه اینها باید برای ما درس باشد.
مشروح گفت و گوی خبرنگار جماران با علی مطهری را در ادامه می خوانید:
آقای دکتر مطهری! به نظر شما حضرت امام چه رفتاری از خودش نشان داد که توانست مردم را به پشتیبانی از انقلاب بیاورد؟
من فکر می کنم عوامل مختلفی در کار بوده است. یکی اینکه امام بالأخره خیلی از مراتب عرفانی و تهذیب نفس را پیموده بودند و می توانیم بگوییم یک نوع تسلط بر نفوس دیگران را پیدا کرده بودند و خود به خود نفوذی بر دل ها داشتند. می دانید که عرفا مراحل چهارگانه ای را طی می کنند. مرحله اول می گویند دلبستگی به عالم طبیعت و جامعه را کم و به سمت خدا حرکت می کنند و بعد در صفات خدا غور، و سعی می کنند که آن صفات را در خودشان ایجاد کنند و به اصطلاح خداگونه شوند و بعد به جامعه بر می گردند؛ در حالی که همیشه به یاد خدا هستند.
سیر آخر که مهمترین سیر هست را «سیر فی الخلق بالحق» می گویند. یعنی در بین مردم حرکت می کنند ولی همیشه به یاد خدا هستند و با نیروی الهی کار خودشان را انجام می دهند و سعی می کنند مردم را به سمت خدا حرکت بدهند. معمولا عرفا این سیر چهارم را نمی توانند انجام بدهند. من فکر کنم امام از معدود عرفایی هستند که توانستند این سیر چهارم را هم انجام بدهند. بنابر این یکی از عوامل قدرت حضرت امام ناشی از تهذیب نفسی است که ایشان داشته اند.
خودشان تا مرز اعدام پیش رفتند و مردم دیدند که ایشان آماده است برای اینکه خودش را در راه اسلام و اصلاح جامعه حتی به کشتن بدهد
یعنی عوامل درونی مربوط به خود شخصیت امام و عوامل بیرونی داشته که شرایط جامعه بوده است؟
فعلا می خواهیم عامل درونی و روحی امام را بیان کنیم که در هر رهبری وجود داشته باشد می تواند تا حد زیادی مردم را به سوی هدف های آن رهبر حرکت بدهد.
به نظر من عامل دیگر مرجعیت ایشان بوده است. اینکه ایشان مرجع تقلید بوده اند و مردم وظیفه شرعی می دانستند که به دنبال ایشان حرکت کنند. مطلب دیگر این است که خود ایشان پیشرو بوده اند. یعنی این طور نبوده که صرفا به مردم بگویند پیش بروید، حرکت کنید، قیام کنید و خودشان را در معرض خطر قرار ندهند؛ بلکه خودشان تا مرز اعدام پیش رفتند و مردم دیدند که ایشان آماده است برای اینکه خودش را در راه اسلام و اصلاح جامعه حتی به کشتن بدهد.
عامل دیگر این بود که امام فقط به «اسلام» تکیه می کردند و تأکید داشتند که هدف ما احیاء اسلام است چون اسلام دارد از بین می رود و رژیم شاه به دنبال از بین بردن اسلام و بازگشت به ایران قبل از اسلام است. یعنی مردم امام را صرفا به عنوان یک انسان فدایی مکتب و اسلام می شناختند که چیزی برای خودش نمی خواهد و یک هدف الهی دارد. یعنی هدفی هیلی بالاتر از مسائل معیشتی و حتی بالاتر از ایران دارد.
یعنی حتی امام هدفی بالاتر از اصلاح و پیشرفت ایران داشته که اصلاح و پیشرفت ایران در دل این هدف ایشان قرار داشته است. به نظرم این هم عامل مهمی بوده است. تأکید پی در پی امام بر اسلام و اینکه اگر همه ما هم فدای اسلام شویم باز ارزش دارد. یعنی امام این فکر را یعنی در مردم و جوانان ایجاد کرد که در راه اسلام ما باید همه چیز خودمان را فدا کنیم. این را امام در جامعه ایران جا انداخت.
قبل از پیروزی انقلاب و همچنین بعد از انقلاب در جنگ تحمیلی می دیدیم که واقعا جوان ها به راحتی در راه شهادت قدم می گذاشتند و خانواده ها به راحتی این شهادت ها را می پذیرفتند. این به خاطر همین فکری بود که امام در مردم زنده کرده بود که ما برای زنده نگه داشتن و گسترش اسلام باید همه چیز خودمان را فدا کنیم.
به نظر من عامل دیگر هوش ذاتی امام بود که از فرصت ها خیلی خوب استفاده می کردند. در واقع هر رهبری که بتواند از فرصت ها به خوبی استفاده کند راحت تر می تواند به هدف های خودش برسد. مثلا امام از اشتباهات رژیم گذشته به خوبی استفاده و مردم را بسیج می کردند؛ روی عاطفه دینی مردم دست می گذاشتند و مردم را علیه رژیم گذشته می شوراندند. مثلا از مسأله تغییر تاریخ اسلامی به شاهنشاهی به خوبی استفاده کردند و این را دلیل محکمی گرفتند بر اینکه رژیم شاه به دنبال حذف اسلام است.
همچنین از تز ترویج فساد و فحشا که در رژیم گذشته بود هم امام استفاده کردند و مردم متدیّن را علیه رژیم شاه به حرکت درآوردند. این هم مربوط به هوش ذاتی خود امام بوده که یک رهبر قوی حتما باید این ویژگی را داشته باشد.
ایشان هیچ وقت نمی آمدند فقط یک جناح سیاسی را قبول داشته باشند و جناح دیگر را کنار بزنند؛ اتفاقی که متأسفانه امروز افتاده است
دیگر اینکه، امام روی مسأله «وحدت» خیلی تأکید داشتند. یعنی عامل دیگر به نظر من همین بود که امام روی مسأله وحدت همه اقشار تأکید داشتند و اصلا اختلافاتی را که مثلا بین حوزویان و دانشگاهیان در همان موقع هم وجود داشت امام اجازه نمی داد برجسته شود و همیشه اینها را چیزهای ناچیزی می دانستند و می گفتند باید همه با هم به سمت هدف که همان پیروزی اسلام است حرکت کنیم. فرض کنید اتفاقاتی مثل قضیه کتاب «شهید جاوید» می افتاد. امام اصلا راضی نبودند و اجازه نمی دادند که این مسائل بزرگ شود. مسأله دکتر شریعتی همین طور بود و اجازه نمی دادند این مسائل بزرگ شود. جامعه را متحد می کردند و همه را به سمت هدف حرکت می دادند.
به نظر من اینها از عوامل مهمی است که در نفوذ امام در مردم اثر داشت و دیگر اینکه ایشان به همه اقشار، گروه ها و جناح ها توجه داشتند و همیشه تعادل ایجاد می کردند. ایشان هیچ وقت نمی آمدند فقط یک جناح سیاسی را قبول داشته باشند و جناح دیگر را کنار بزنند؛ اتفاقی که متأسفانه امروز افتاده است. همیشه تعادل ایجاد می کردند و همه اینها باید برای ما درس باشد.
همه اقشار در انقلاب شریک بودند
اگر قرار باشد امروز هم مثل امام مردم را پشتیبان خودمان قرار بدهیم باید چه کار کنیم؟
باید به شعارهای اولیه انقلاب توجه کنیم. ما در ابتدا شعار آزادی تفکر و آزادی بیان دادیم و همه اقشار در انقلاب شریک بودند. روی مسأله انتخابات و جمهوری بودن این نظام تأکید زیادی داشتیم. متأسفانه امروز این مسائل مقداری کمرنگ شده است. مسأله احترام به منتقدان و مخالفان هم یک مقداری کمرنگ شده است. ما باید اینها را تقویت کنیم تا به مسیر اولیه انقلاب برگردیم.
استاد مطهری جمله مشهوری را در خصوص «انواع ایمان» در شخصیت امام دارند که پس از دیدار امام در پاریس آن را بر زبان آوردند. لطفا ضمن بیان جمله مذکور تحلیل خودتان از این جمله استاد مطهری را بگویید و بفرمایید که خودتان هم پس از آن سفر، خاطره یا جمله ای در وصف امام از زبان استاد شنیده اید؟
شهید مطهری یک سخنرانی تحت عنوان «مفهوم آزادی»، که در واقع بیشتر به معنی مفهوم آزادی عقیده هست، در آخر مطلبی را درباره امام خمینی(س) می گویند. این سخنرانی در دوم بهمن سال 57، یعنی 20 روز قبل از پیروزی انقلاب ایراد شده و بعد از سفر شهید مطهری به پاریس بوده است. ایشان در آن سخنرانی می گویند «دوستانی که در دوره قم بوده اند می دانند که من حداقل 12 سال در خدمت ایشان تحصیل کرده ام».
بعد می گویند «در سفری که به پاریس رفتم چیزهایی از روحیه این مرد کشف کردم که نه تنها بر ایمان من، بلکه بر حیرت من افزود. وقتی که برگشتم رفقا پرسیدند چه دیدی؟ گفتم چهار آمنا دیدم. آمن به هدفه؛ به هدفش ایمان دارد و دنیا جمع شوند نمی توانند او را از هدفش منحرف کنند. آمنا به سبیله؛ به راهی که برای هدف خودش انتخاب کرده ایمان دارد و امکان ندارد او را از این راه منصرف کرد. شبیه همان ایمانی که پیغمبر(ص) به هدفش داشت. آمنا به قومه».
شهید مطهری می گوید «من دیدم در همه رفقا و دوستانی که من سراغ دارم، احدی به اندازه ایشان به روحیه مردم ایران ایمان ندارد. افرادی به ایشان می گویند کمی آرام تر، مردم سرد می شوند و از پا در می آیند. می گوید مردم این طور نیستند که شما می گویید، من مردم را از شما بهتر می شناسم. از همه بالاتر، آمنا به ربه.» اینجا شهید مطهری می گویند «در جلسه خصوصی ایشان(امام خمینی) به من گفت فلانی این ما نیستیم که این نهضت را ایجاد کرده ایم و من دست خدا را حس می کنم. آدمی که دست خدا و عنایت خدا را حس می کند و در راه خدا قدم برداشته مصداق آن اصل قرآنی است که «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ». اول یک قدم به طرف خدا بردار، خدا به تو عنایت می کند».