رامین جوانرود کارش را با عمدهفروشی در حوزه پوشاک آغاز کرد و پس از چندسال حضور متوجه نیاز تولید در بازار شد. پس با نام شرکت «تن ریس» تولید پوشاک و خردهفروشی را نیز به فعالیت شرکت اضافه کرد و در نهایت با تبیین چشمانداز مبنی بر ورود به بازارهای جهانی نام شرکت به «بادی اسپینر» تغییر پیدا کرد.
واقعیت این است که موفقیت در ذهن من از جایگاه بالایی برخوردار است. شاید با توجه به نظر دوستان، من در مسیر موفقیت قرار گرفتهام، ولی واقعیت این است که سازمان ما یک سازمان موفق در زمینه فروشگاهداری است. اگر بخواهیم تعریفی از موفقیت آن هم در برندسازی داشته باشیم، باید بگویم که بادی اسپینر یک برند محلی است، ما حتی منطقهای هم نیستیم. پس به نظرم هر زمان توانستیم از مرزها خارج شویم و ۷۰ درصد از محصولات خود را در خارج از ایران به فروش برسانیم آن زمان است که به یک برند تبدیل میشویم و میتوانیم بگوییم موفق شدهایم. و همانطور که میدانید رسیدن به این موفقیت مطلوب خیلی زمانبر است.
در حال حاضر هنوز شرکت ما نام تن ریس را دارد ولی برای اهداف صادراتی و خارج شدن از مرزها نیاز داشتیم که تغییر نام دهیم. پس همین نام ایرانی را به لاتین تغییر دادیم. البته از المانهای ایرانی زیاد استفاده میکنیم چون دوست داریم اصالت ایرانی در تولیداتمان حفظ شود. از طرفی در لوگوی بادی اسپینر از نماد «قوچ» استفاده کردهایم که قدمت زیادی در ایران دارد.
این را هم بگویم که پای من زمین است، بنابراین سعی نمیکنم خیلی آرمانگرایانه بیزینسام را پیش ببرم. چون تعهدات دیگری هم به جز برندینگ دارم و آن این است که امروز بادی اسپینر یک خانواده ۷۵۰ نفری است که باید تلاش کنم آنها را حفظ کنم آن هم در این شرایط اقتصادی سخت. بنابراین با اینکه تن ریس به خط نستعلیق را دوست دارم، ولی معتقدم که امروز با توجه به سلایقی که نسل جدید دارد نمیتوان علاقه شخصی را به این نسل تحمیل کرد. هدف اصلی ما هم این است که سازمانمان در مسیری حرکت کند که مشتریمدار باشد پس اگر همه مسیرها معطوف به خواسته مشتری شود، به طور قطع اتفاقات خوبی رقم خواهد خورد. متاسفانه ما امروز شاهد هستیم که برخی از برندها میخواهند علایق شخصی خود را به مشتری تحمیل کنند که مطمئن باشید اینها محکوم به شکست هستند.
بنابراین علیرغم اینکه دوست داشتم لوگو و اسم شرکت همان تن ریس باشد که به نوعی اصالت ایرانی را با خود به همراه دارد، اما خواسته مشتری را ترجیح دادم. از طرفی یکی از اهداف بلند مدت ما این است که تا سال ۱۴۰۵ از مرزهای کشور خارج شویم و باید شعبههایی در دیگر کشورها تاسیس کنیم چون زمینه امکان صادرات پوشاک از ایران وجود دارد، پس میخواهیم با بادی اسپینر به سمتی حرکت کنیم که حداقل در بازارهای منطقهای سهمی داشته باشیم.
ما توانستیم در کشورهای منطقه مثل روسیه، ارمنستان و... مشتری جذب کنیم، اما شعبه و فروشگاه نداریم. واقعیت این است که هدف ما فروش محصول نیست، بلکه میخواهیم برند بادی اسپیرن وارد کشورهای دیگر شود و در آنجا شعبه تاسیس کنیم.
همیشه گفته میشود ایرانیها کار گروهی و تیمی بلد نیستند، اما امروز میخواهم به صراحت بگویم که وجه تمایز بادی اسپینر همین کار تیمی و تفکرات جمعی بوده است. امروز اغلب پرسنل ما دهه دوم حضور خود را در مجموعه تجربه میکنند. شاید یکی از دلایل این امر این است که ما دوست داریم به صورت جمعی کار کنیم، باید از اینجا این پیام را به همه کسانیکه میخواهند در صنعت پوشاک فعالیت کنند اعلام کنم که یک دست صدا ندارد و باید کار گروهی انجام داد.
به طور قطع اگر بخواهیم بیزینس را توسعه دهیم نیاز به جذب نیروی کار با تجربه و با استعداد داریم. یکی از آروزها و خواستههای قلبی من این بوده که یک سفرهای پهن شود تا تعداد بیشتری سر این سفره باشند و امیدوارم در برنامه توسعهای پنج سال آینده اعلام کنم که نیروی انسانی بادی اسپینر به ۷۵۰۰ نفر افزایش پیدا کرده است. اگر چه ورود به تجارت جهانی شرایط را سختتر خواهد کرد، اما خودمان را آماده میکنیم تا سهمی نه فقط از ایران بلکه از کل دنیا بگیریم.
نمایشگاه کار، رویدادیست که تعداد زیادی از جویندگان کار و کارفرمایان به منظور تبادل اطلاعات در رابطه با مشاغل مورد نیاز و معرفی شرکتهایشان در آن شرکت میکنند و هدف اصلی آن معرفی شرکتها و کسب و کارهای جدید، ارائه ایده به دانشجویان و فارغالتحصیلان برای یافتن شغل، نحوه تعامل و ارتباط با صنعت و مواردی از این دست است. کارجویان علاوه بر اطلاع از فرصتهای شغلی، میتوانند در همایشها و کارگاههای این رویدادها شرکت و آموزشهای ارزشمندی در رابطه با مدیریت مسیر شغلی خودشان دریافت کنند.
بعید میدانم شهروندی به خاطر تحریمها با مشکل روبهرو نشده باشد، به هر حال تحریم مشکلات خاص خود را دارد. مثلا بزرگترین اتفاق برای ما این بود که نرخ مواد اولیه مصرفی تحت تاثیر نرخ ارز بود که این نوسانات در چند سال اخیر به شدت سازمان را تحت تاثیر قرار داد. البته این نوسانات علاوه بر اینکه به نوعی تهدید بود فرصت هم تلقی میشد، چون واردات بیرویه پوشاک دیگر توجیهی نداشت و این یعنی نوعی فرصت از پتانسیلهای شناخته و ناشناخته کشورمان. بهعنوان مثال برای خیلی از کارخانجات نساجی ما که از پتانسیل بالایی هم برخوردار بودند، فرصتی ایجاد شد تا بیشتر از ظرفیت آنها در صنعت استفاده شود. امروز بسیاری از پارچههای مورد استفاده ما ایرانی است و این امر مهم باعث خوشحالی ماست. به نظرم به همان میزان که چالش و مشکلات هست به همان میزان فرصت هم هست و ما توانستیم از این فرصتها استفاده کنیم. اما به هرحال، نگرانی ما این است که این نوسانات تا کی ادامه دارد و تا چه میزان در توان خرید مشتریان ما دخیل است؟ چون شاهد هستیم که قدرت خرید مشتریان حداقل ۵۰ درصد کاهش پیدا کرده است.
شاید یکی از دلایل این موفقیت و انتخاب این باشد که ما به انسانها بهمانند ابزار نگاه نمیکنیم. رفتار ما در سازمان بهگونهای است که پرسنل ذینفعان ما هستند، پس همانطور که برای زندگی خودم تلاش میکنم برای زندگی ذینفعان خودم هم تلاش میکنم. چراکه قرار است با هم آینده را خلق کنیم.
اگر بخواهیم از دغدغهها بگوییم، دغدغه زیاد است. اما اگر بخواهم مهمترین دغدغه خودم را بگویم، بحث سرمایه در گردش است. البته این تنها دغدغه من نیست، فکر میکنم دغدغه همه همکاران من هم باشد. از طرفی کمبود نیروهای متخصص، متناسب نبودن خروجی دانشگاهها با نیازها و خواستههای صنعت و... از جمله دغدغههاییست که میتوان به آنها اشاره کرد. به طور کلی فکر میکنم زیرساختی برای حمایت و توسعه از کسب وکار در کشور تعریف نشده که نیاز است به این مهم توجه شود.