خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه _ صادق وفایی: در قسمت پیشین پرونده بررسی کتاب «فاتحین جهانی» اثر لوئیس مارشالکو به مساله دزدیدن بمب اتمی توسط قوم یهود از دانشمندان آلمانی و سپس کشمکشهای یهودیان بلوک شرق و غرب عالم برای دستیابی به کشفیات جدیدتر و استفاده از بمب اتمی پرداختیم که یکی از گوشههای آن مساله جاسوسیهای اتمی کمونیستهای آمریکایی برای شوروی بود.
در قسمت نهم پرونده، موضوع قربانیشدن برخی از یهودیان برای رشد و بهپیشرفتن آرمان قوم یهود را در کتاب «فاتحین جهانی» بررسی میکنیم که البته پیشتر در مقاله «آخرالزمان صهیونیستی؛ نجات ذینفوذها و قربانیشدن معمولیها» در نوشتههای هانا آرنت و کتاب «آیشمن در اورشلیم» اینمساله را جستجو کردهایم. ساخت سازمان ملل متحد، تسخیر آمریکا و شوروی و پیادهکردن پروتکلهای صهیون در اینسهقطب یعنی سازمان ملل، آمریکا و شوروی ازجمله موضوعات مهمی است که در اینقسمت پرونده به آنها خواهیم پرداخت.
مارشالکو ضمن اشاره به مرگ مشکوک جوزف استالین بهدلیل تصمیماتی که درباره یهودیان شوروی گرفته بود و مساله بسط و گسترش غفلت در آمریکا و جلوگیری از تبلیغ مسیحیت با ابزارهایی چون مطبوعات، سینما و ادبیات، به یهودستیزی ظاهری شوروی در دورههای مختلف میپردازد و میگوید کسی که اینمساله را باور کند، ساده است و ساختار حکومت کمونیستی (یهودی) شوروی را درک نکرده است. از نظر نویسنده کتاب «فاتحین جهانی» کمونیستهایی که در دادگاههای شوروی و اقمارش محکوم به حبس، تبعید یا اعدام شدند، قربانیان خودیای بودند که برای رسیدن به آن آخرالزمان صهیونیستی، لازم بود قربانی شوند.
قسمتهای اول تا هشتم پرونده موردنظر در پیوندهای زیر قابل دسترسی و مطالعه هستند:
* «نازیهای واقعی آلمانی بودند یا یهودی؟ / چه کسانی اولین اردوگاههای مرگ و کورهها را بهپا کردند»
* «یهود با انقلاب مسیح چه کرد / قصه پادشاه مخفی و بدون تاجوتخت یهود»
* «یهود تنها جنایتکار جنگی و روزولت شرورترین چهره قرن بیستم است / آغازکننده واقعی جنگ که بود؟»
* «طرح یهود برای عقیمکردن و حذف ۴۰ میلیون آلمانی چه بود؟ / ۹۰ میلیون ژرمن برای جهان زیاد است»
* «سرمستی هرساله قوم یهود بهمناسبت هولوکاست ایرانیان / دادگاه نورمبرگ نسخه مدرن عید پوریم بود»
* «ششمیلیون شهیدیهودی واقعاً کجا رفتند و «آسیاب مرگ» کجا فیلمبرداری شد؟»
* «جنگ بیولوژیکی و طبقاتی حکومت جهانی یهود با اقوام دیگر چگونه است؟ / شباهت آوارگی آلمانیها و فلسطینیها»
* «وقتی سلاح هستهای قوم یهود را شکستناپذیر کرد/چرا یهودیان آمریکا به اینکشور خیانت کردند؟»
در ادامه مشروح نهمینقسمت از پرونده بررسی کتاب «فاتحین جهانی» را میخوانیم؛
* تشکیل سازمان ملل؛ تحقق خواسته دیگر از قوم یهود
لوئیس مارشالکو در سال ۱۹۵۸ با نوشتن کتاب «فاتحین جهانی» نوشت یهود با خشونت و بیرحمی در حال پیادهکردن دستور «پروتکلها» در کشورهایی چون آمریکا، شوروی و دیگر نقاط جهان است. او در آنزمان در کتاب خود اعلام کرد میگوید هیچکس مایل به مواجهه با اینحقیقت نیست که قوم یهود توانست دو جنگ بزرگ جهانی را بین ملل مسیحی عالم راه بیاندازد و در روزگار پس از جنگ، فرق مسیحی گرفتار یک جنگ روانی شدند و اصل جدایی حکومت از کلیسا باعث تضعیف کلیسای مسیحی شد.
پنجاهسال پیش از جنگ جهانی دوم، مجمع ملل و سازمان ملل متحد، رویایی بیش نبود اما از همانزمان، مولفان پروتکلهای یهود، نقش و اهمیت چنینسازمانهایی را پیشبینی میکردند. برای جایگزینی «جامعه ملل» که پس از جنگ جهانی اول، در عمل ناموفق ظاهر شده و از بین رفته بود، سازمان ملل متحد به وجود آمد و کاخ آن را در محل دریاچه موفقیت (lake success) بنا کردند؛ جاییکه زیر رنگهای آبی و سفید صهیون، دولتهای عالم اتحاد پیدا میکنند. مارشالکو میگوید مهمترین بخش سازمان ملل متحد، تشکیلات علمی و فرهنگی آن به نام یونسکو است که تقریبا بهطور دربست در کنترل یهودیان است. یونسکو در رویای آموزش و هدایت همه جوانان عالم است. در پروتکل شماره ۵ شیوخ صهیون آمده است: «ما باید چنان به هدایت آموزش جوامع غیریهودی بپردازیم که ...» در پروتکل دهم هم گفته شده اهمیت خانواده و ارزش تعلیماتی آن باید در بین غیریهودیان از بین برود. به همین ترتیب است که مارشالکو با مثالهای مختلف به کالجهای مردمی (خلقی) اشاره کرده که در آنها دختران و پسران سیزده تا پانزده ساله در کنار هم میخوابیدند.
در پروتکل دهم هم گفته شده اهمیت خانواده و ارزش تعلیماتی آن باید در بین غیریهودیان از بین برود. به همین ترتیب است که مارشالکو با مثالهای مختلف به کالجهای مردمی (خلقی) اشاره کرده که در آنها دختران و پسران سیزده تا پانزده ساله در کنار هم میخوابیدندطبق نوشتههای مارشالکو، در حالیکه یهودیان مشغول چپاول جهان بودند، سربازان ملل غیریهودی خون یکدیگر را میریختند. سازمان ملل متحد هم به قدرتمندترین سازمان و تشکیلات یهود بینالملل تبدیل شده بود؛ طوری که میتوان گفت سازمان ملل، در واقع سازمان اصلی یهودیت شرق و غرب عالم بود. این، یک نقطه شروع و آغاز و نمونهای از دولت جهانی فراملیتی بود که در تشکیلات و ادارات آن، یهودیان شرقی و غربی، سرمایهداران کاپیتالیست، بلشویکهای کمونیست و بالاخره نازیهای معتقد به عهد عتیق در کنار یکدیگر کار میکرده و میکنند.
اشاره جالب دیگر مارشالکو در کتاب «فاتحین جهانی» درباره کمیسیون اتمی سازمان ملل متحد است که در آن، خود یهودیان با یهودیان آنطرف میز، زیر نقاب دموکرات یا بلشویک مذاکره و فقط بین خودشان بحث میکنند. ایننویسنده تاکید میکند که کتاب مقدس بلشویسم، پروتکلهای اکابر صهیون است نه آثار لنین. به اینترتیب سرمایهزدایی فکری روسیه توسط یهود در سال ۱۹۱۷ به پایان رسید و بهجای داستایوفسکی و طبقه وی، افرادی چون ایلیا ارنبورگ نماینده طبقه روشنفکران سرآمد روسیه شوروی شدند. مارشالکو در صفحه ۴۰۹ کتابش، ارنبورگ را اینگونه معرفی میکند: رئیس تبلیغات، نویسنده مقالات مهم روزنامه پراودا، مبلغ برجسته ایدئولوژی شوروی و مدیر نشریه «حرکت صلح» کومینفورم، که یکیهودی است. همچنین از ولادیمیر اشبرگ نام برده که یکبانکدار یهودی و دارای مهمترین نقش در روسیه شوروی بود و منصبش مانند نقش مورگنتهو در آمریکای دوران روزولت بود. اشبرگ با تمام خانوادههای بانکداران یهودی دنیا به نحوی ارتباط و نسبت داشت و خود نیز یکی از اعضای کنگره جهانی یهود بود. مارشالکو، اینشخصیت را بهعنوان سرمایهگذار اصلی روسیه شوروی معرفی میکند.
استالین در تابوت
* مرگ مرموز استالین
بهدست گیری قدرت توسط استالین با کمک یهودیان بود. همسر او رُزا کاگانویچ خواهر لازار کاگانویچ بود و خانواده کاگانویچ نفوذ وحشتناکی در شوروی داشتند. مارشالکو همانطور که در ابتدای کتاب «فاتحین جهانی» گفته، مطابق گزارشهای قابل اعتماد منابع جاسوسی آمریکا و انگلیس، در مکالمات عمومی داخل خانه استالین، معمولا از زبان یهودی استفاده میشد. ایننویسنده فرازی در کتاب خود دارد که پرده از اینواقعیت برمیدارند که هیتلر به واقع جلوی نَفَس و پیشروی دولت جهانی یهود را گرفته بود؛ اینکه «ایمان استالین به یهودیها وقتی دچار تردید و لرزش شد که وقتی لشکریان هیتلر به خطوط آهن اطراف مسکو رسیدند، او به چشم خود دید که ۵۰۰ هزار یهودی مسکو، دچار ترس و وحشت عجیبی شده و پا به فرار میگذاشتند و انقلاب عظیم و شکوهمند بلشویک را که این همه برای آنها مفید بود، بیدفاع رها کرده و میگریختند.» (صفحه ۴۱۳)
مارشالکو ضمن اینکه از ارتباط نزدیک و صمیمی خروشچف با خانواده لازار کاگانویچ و دیگر یهودیان پردهبرداری میکند، درباره مرگ مشکوک استالین هم مطالبی در کتاب خود دارد؛ اینکه وقتی استالین تصمیم گرفت به ترکیب یهودیان شوروی دست بزند، ناگهان همه رهبران شوروی مقابلش موضع گرفتند و طبق روایت اولیه، مخالفتهای شدید با او، باعث عصبانیت و سکته قلبیاش شد. اما مارشالکو تذکر داده که استالین در ماه مارس ۱۹۵۳ درگذشت نه ماه فوریه. به اینترتیب شاید مرگش فقط به خاطر آن سکته قلبی نبوده و عامل دیگری هم در مرگش دخالت داشته است؛ چیزی مثل یک ضربه خنجر یا گلوله تفنگ یا سم. «آری دست انتقام قوم یهود تا دوردستها میرسد.» (صفحه ۴۱۴)
* یهودستیزی ظاهری شوروی برای فریب افکار عمومی
بههرحال مارشالکو ضمن اشاره به الطاف دوطرفه خروشچف و یهودیان و تذکر اینواقعیت که کاگانویچ، خروشچف را از اوکراین به مسکو آورده و به استالین معرفی کرد، میگوید تلاش برخی از روشنفکران غربی برای توجیه اینکه شوروی روحیه یهودستیزی داشته، نفهمیدن جوهر نظام شوروی است. او در صفحه ۴۲۰ کتاب «فاتحین جهانی» میگوید سیستم حاکم بر شوروی برای گمراهکردن جهان غرب و به ویژه ملتهای عرب ضداسرائیل، هرچندوقت یکبار ژستهای دروغین ضدیهود به خود گرفته است. همچنین در همینرابطه است که در صفحه ۴۳۳ اینکتاب گفته میشود نشانههای تمایلات ضدبلشویکی، گاهی مقتضی و بهمصلحت است که به نحوی توجه افکار عمومی را از تمرکز روی خصلت یهودی بلشویسم منحرف کند. توضیح مارشالکو اینچنین است:
«این واقعیت که تعدادی از چهرههای سیاسی در اینکشورها جابهجا شدهاند و گاهی نیز پارهای کارهای ناخوشایند به کمونیستهای غیریهودی واگذار میشود، مطلقا معنا و مفهوم خاصی ندارد. همچنین تصفیه گاه و بیگاه یکی دو یهودی نیز اهمیت چندانی ندارد؛ زیرا پروتکلها میگویند که به هنگام نیاز، یکیدو نفر از همان تیره یهودی هم باید قربانی شوند. توجیه تصفیه بریا، اسلانسکی، پتیر – آسپیتز و پاکر را در این مطلب باید جستجو کرد که تودههای مردم این کشورها که بهشدت تحت ظلم و ستم این افراد بودند، رفته رفته از خصلت عمدتا یهودی قدرت بلشویک باخبر میشدند و با خشم و عصبانیت زیاد در مقابل روسای ترور و وحشت حاکم موضع میگرفتند. بدین ترتیب بریا و چند نفر دیگر از خودیها باید قربانی میشدند تا این توهم کذب ایجاد شود که دولت و حکومت در مقابل یهودیان قرار دارد. همه کسانی که این اقدامات و تصفیهها را انجام میدادند، خودشان یهودی بودند. هیچکس هم بهتر از خود آنها از انگیزهها و دلایل حقیقی پشت سر این اقدامات خبر نداشت.» (صفحه ۴۳۲ به ۴۳۳)
«اخیرا تبلیغات یهودی به این شایعه پرداخته که در پشت پرده آهنین، یهودستیزی وجود دارد. به نظر میرسد که محاکمه نمایشی چند یهودی کمونیست موجبات تقویت این شایعه را فراهم آورده است: افرادی مانند اسلانسکی سالزمن، آنا پوکر رابینویچ، گابور پیتر آسپیتز و اعدام بریا» (صفحه ۳۸۲ به ۳۸۳) پروتکل شماره ۵۱ یهودیان میگوید «ما خیلی از افراد خویش را قربانی کردهایم اما در نتیجه آن، اکنون قوم خود _یهود_ را چنانمنزلتی در زمین بخشیدهایم که آنان حتی خواب آن را هم نمیدیدند. تعداد نسبتا کمی از افراد ما که قربانی شدهاند، نسل ما را از هلاک و نابودی نجات بخشیدهاند.» به همینترتیب است که مارشالکو میگوید اجساد پوکر، بریا و اسلانسکی در واقع پلههای ترقی قوم یهود بهسوی قدرت جهانی بودهاند. هنگام توجه به همه اینموارد و بحثها نباید ایننکته مهم را از نظر دور داشته باشیم که هدف وسیله را توجیه میکند. چون در پورتکل یک صهیون آمده است: «ما نباید از تقلب، رشوه، فریب مالی و خیانت، مادامی که میتواند در خدمت اهداف ما قرار گیرد، اجتناب کنیم. در سیاست، اگر با مصادره اموال و سرمایههای دیگران میتوان به هدف اطاعت و انقیاد آنها و سلطه و برتری خویش دست یافت، هرگز نباید از انجام چنینکاری دریغ ورزید.» (صفحه ۳۸۴)
لاورنتی بریا یکی از مردان قدرتمند شوروی که پس از استالین به اتهام خیانت اعدام شد
* اجرای پروتکلهای صهیون در آمریکا؛ مجلات بیمایه و داستانهای پلیسی
۹۰ درصد از نونهالان بین شش تا یازده سال، این داستانهای مصور جنایی را میخوانند. همچنین داستانهای پلیسی و به اصطلاح کارآگاهی در تیراژ صدهزار نسخهای و بیشتر، ویترین کتابفروشیها را پر کردهاند. ۶۰۰ مولف تماموقت در حال نوشتن و تولید اینلاطائلات هستند. شاید غلط نباشد بگوییم بیش از ۹۰ درصد این دسته از مولفان، یهودی هستندمارشالکو میگوید بهجز شوروی و محدوده یهودیان شرق عالم، بخشی از پروتکلهای صهیون در آمریکا نیز به مرحله اجرا درآمدند و مثالهای زیادی از گسترش جرم و جنایت و انواع و اقسام جنایات جنسی در ایالات متحده میزند که نتیجه اجرای پروتکلهای یهود بودهاند؛ جنایاتی که ابتدا در کتابها و داستانهای عوامپسند ترویج داده شده و خشونت و بیبندوباری محتواییشان با رسانههایی چون سینما و تلویزیون تشدید شد. چون صنایع فیلمسازی، تلویزیون، رادیو و مطبوعات آمریکا بهطور انحصاری در دست یهودیان بود و هست. بنابراین از نظر مارشالکو موج گسترده خشونت و جنایت را در آمریکا، بهسختی میتوان یکامر تصادفی دانست. چون مولفان پروتکلهای یهود میدانستند ثبات حکومتشان مبتنی بر فساد و شخصیتزدایی از تودههای مردم است:
«تقریبا همهروزه در مطبوعات میخوانیم که یکجوان چهاردهپانزده ساله با در دست داشتن یک تفنگ خودکار، به فلان سرقت مسلحانه دست زده است. مطابق آماری که ارائه میشود، صدها هزار جوان، دارای اسلحه هستند. چنین به نظر میرسد که امروز در آمریکا تعمدا نوعی فضای جنایی به وجود آمده است؛ بهطوری که میتوان آن را در هر نفس استنشاق کرد. نقطه شروع این امر، چاپ داستانهای مخوف برای بچهها در مجلات مصور است. بیش از یکصد مورد از این مجلات بیمایه، مجموعا در چهل میلیون نسخه چاپ میشوند. نود درصد از نونهالان بین شش تا یازده سال، این داستانهای مصور جنایی را میخوانند. همچنین داستانهای پلیسی و به اصطلاح کارآگاهی در تیراژ صدهزار نسخهای و بیشتر، ویترین کتابفروشیها را پر کردهاند. امروز ۶۰۰ مولف تماموقت در حال نوشتن و تولید اینلاطائلات هستند. شاید غلط نباشد که بگوییم بیش از ۹۰ درصد این دسته از مولفان، یهودی هستند.» (صفحه ۳۷۶)
در همینبحث میتوان به مقاله جالب «بازگشت به شِرْک» اشاره کرد که در شماره ۲۳ ژوئیه سال ۱۹۵۰ در مجله کاتولیک «د واندرر» (The Wanderer) منتشر شد و به استخدام یهودیان و کمونیستها در دولت آمریکا اشاره داشت و انحراف اینکشور را توسط اینافراد هشدار میداد.
یکی از نکات جالبی که مارشالکو در کتابش به آنها اشاره کرده، از این قرار است که با وجود همه سنگاندازیهای یهود برای ترویج و گسترش مسیحیت و در کل دین و اعتقادات در کشورهای مختلف، تنها مذهبی که زمان نوشتهشدن اینکتاب در روسیه شوروی از آزادی کامل برخوردار بود، یهودیت بوده است. درباره مساله سانسور هم که اینروزها بهعنوان نماد محدودیت و جزماندیشی در قالب برچسب به کشورهایی چون ایران چسبانده و اطلاق میشود، میتوان مطالب جالبی را در پروتکل شماره ۱۲ صهیون پیدا کرد؛ اینکه تمام دستگاههای سانسور حکومتهای شرق عالم بهویژه شوروی بهطور صددرصد در دست یهودیان بوده و «حتی یک خبر و اعلامیه هم بدون کنترل ما به گوش مردم نخواهید رسید.» جالب است که در پروتکل ۱۹ حتی دستورالعملهایی درباره رفتار با زندانیان سیاسی آمده که چهطور باید با آنها معامله کرد تا احساس ترحم مردم نسبت به آنها برانگیخته نشود. بنابراین با توجه به اینواقعیت که اصلیترین جریانهای رسانهای جهان در دست یهودیان است، آنها فرمول ایجاد بلوا و تشویش درباره زندانیان سیاسی را به خوبی از بر هستند و میدانند زمانی لازم است احساس ترحم مردم نسبت به آنها برانگیخته نشود و زمانی هم هست که تحریک هرچه بیشتر ایناحساسات لازم است.
بههرحال لوئیس مارشالکو با بیان نکاتی که گفتیم، به اینجا میرسد که شرایط جهان در کمتر از دو دهه پس از جنگ جهانی دوم، به جایی رسید که همه کسانی که حکومت یهود در قالب بلشویسم را دوست نداشتند، بهعنوان دشمنان خلق شناخته میشدند. او به انسانهای جبهه مقابل، یعنی مردم جوامع غربی هم میگوید آندموکراسی که بهطور دائم از آن تعریف و تمجید میکنند، چیزی جز یهودیسالاری نیست.
«برای اینکه تودههای مردم خودشان نفهمند که برنامهها چیست و چه خوابهایی برایشان دیده شده، ما هرچه بیشتر آنها را با انواع و اقسام سرگرمیها، بازیها، تفریحات، هوسبازیها، کاخهای جوانان و ... سرگرم خواهیم کرد... به زودی در مطبوعات، مسابقات و رقابتهای هنری، ورزشی و جز آن راه خواهیم انداخت.»نویسنده «فاتحین جهانی» با اشاره به غفلتهای تودههای مردم آمریکا نسبت به اهداف یهود از گسترش صنعت سرگرمی و ابتذال در اینکشور، میگوید غفلت تودههای آمریکایی درباره اینمسائل و موضوعات اخلاقی اجتماعی با توجه به خصلتهای شخصیتی آمریکاییان چندان طبیعی به نظر نمیرسد. در اینزمینه او به پروتکل ۱۳ اشاره کرده که میگوید: «برای اینکه تودههای مردم خودشان نفهمند که برنامهها چیست و چه خوابهایی برایشان دیده شده، ما هرچه بیشتر آنها را با انواع و اقسام سرگرمیها، بازیها، تفریحات، هوسبازیها، کاخهای جوانان و ... سرگرم خواهیم کرد... به زودی در مطبوعات، مسابقات و رقابتهای هنری، ورزشی و جز آن راه خواهیم انداخت.»
فیلمهای آمریکایی، روزنامهها، مطبوعات، برنامههای رادیو و تلویزیون ابزارهایی هستند که برای دفاع از جهان آزاد، توسط یهودیان مورد استفاده قرار میگیرند و مهمتر از کارخانههای اسلحهسازی هستند و طبق پروتکل ۱۳ شیوخ صهیون، قرار است جهتگیری فکری مردم و تودهها را تعیین کنند. مارشالکو میگوید تاکید زیادی که اینرسانهها و ابزارها روی واژه آزادی دارند، چیزی جز فریب و نفاق نیست و برای تائید اینمطلب، ماجرای مقاله دوروتی تامپسون را مثال میزند که میخواست در مقاله خود تنفری را که به شکل مصنوعی در جامعه آمریکا ایجاد شده بود تا ذهنهای مردم را به سمت جنگطلبی ببرد، محکوم کند اما هیچ ناشر یا سردبیری را برای چاپ نوشتههایش پیدا نمیکرد. چون پروتکل ۱۲ صهیون گفته: «و اگر کسی بخواهد ضد ما چیزی بنویسد، کسی را پیدا نخواهد کرد که مایل به چاپ مطلب او باشد.»
به اینترتیب نتیجهگیری مارشالکو از پیادهسازی پروتکل ۱۲ صهیون در آمریکا این است: «آندسته از مطبوعات آمریکایی که متوجه مساله قوم یهود هستند، تنها از طریق کمکهای خصوصی به کار خود ادامه میدهند. تیراژ آنها پایین است و میزان تاثیر و نفوذشان بسیار ناچیز. حقیقتی که آنها در صدد تبلیغ و دفاع از آن هستند، نمیتواند به گوش عده زیادی از خوانندگان برسد.» (صفحه ۳۸۷)
زمانی که مارشالکو اینکتاب را مینوشت، در دیوان عدالت نیویورک، اکثر قضات را یهودیان تشکیل دادند که معنای چنینوضعیتی از نظر او، این بود که ناسیونالسیم قومی یهود درست مانند کاری که در دادگاه نورمبرگ کرد، اداره دستگاه دادگستری آمریکا را هم در جهت همبستگی با قومیت یهود و حمایت از آن به دست گرفت.
گوشهای از صنعت سرگرمی در بازار کتاب آمریکا
* دموکراسی آمریکایی؛ سایه و توهم
پس از دستگاه عدالت، نوبت به نظام آموزشی و تعلیم و تربیت در آمریکا رسید که در دست یهودیان است و مارشالکو مثالهای مهم و تکاندهندهای درباره آن زده که در کتاب «فاتحین جهانی» تشریح شدهاند. او حاکم واقعی در دموکراسی آمریکا، را دارودسته فراماسونری میداند که یکی از قدرتمندترین و در عین حال مطیعترین دستگاههای امدادی و کمککار نازیسم یهودی است. فراماسونری مانند یک نیروی اس.اس ناپیدا و مخفی است که از میان رهبران همه ملتها و افراد متعلق به طبقات اجتماعی گوناگون به خدمت گرفته شده است. به اینترتیب مارشالکو، دموکراسی غربی را سایهای بیش نمیداند. او در پایان فصل فصل شانزدهم با عنوان «تحقیق کامل پروتکلها و نامه وداع یک شهید مجارستانی» بهنامهای که لازلو اِندر در شب پیش از اعدامش نوشت، اشاره دارد؛ این که پروتکلهای شیوخ و علمای صهیون حقیقت دارند و «دلیل پذیرش اعتبار و اصالت تهیه آنها توسط سردمداران یهودی، صرفا این نیست که یکی از شهدای راه استقلال و آزادی مجارستان (لازلو اندر) بر این صحت و اعتبار مهر تائید زده است. بلکه از این جهت است که همه آنچه در اینپروتکلها نوشته و پیشبینی شده، به منصه ظهور رسیدهاند.
مادامی که نتوان در مغربزمین با صراحت و شجاعت گفت که بلشویسم چیزی جز تکاملیافتهترین شکل قدرت جهانی یهود نیست، سخن گفتن از دنیای آزاد غرب و دموکراسی غربی حرفی بیربط و بیفایده است. او میگوید اینتقسیمبندی مردم به بلشویک، بلشویک میانهرو و ضد بلشویک، غلط است بلکه در تقسیمبندی صحیح، مردم عموما دو گروهاند؛ آنها که خطر ناسیونالیسم یهودی را میبینند و تشخیص میدهند و آنها که اینخطر را انکار میکنندپس از دستگاه قضایی و نظام تعلیم و تربیت در آمریکا، مارشالکو بنگاههای خبری و رسانهای غرب را مورد بررسی قرار داده و میگوید دستگاههای خبررسانی جهان تقریبا بهطور کامل در دست چند آژانس خبری بزرگ یهودی هستند. به اینترتیب مردم جهان هر روز اخباری را میشنوند که عموما در جهت حمایت و تقویت یهودیهاست. همچنین یهودیان با گندم، الماس، لباس، دین و عبادات مردم جهان معامله میکنند. از طرفی مهار حزب کمونیست چین و هندوستان را به دست دارند و از طرف دیگر اداره احزاب جمهوریخواه دنیای آزاد غرب را.
یکی از مواضع مهم مارشالکو در کتاب «فاتحین جهانی» این است که مادامی که نتوان در مغربزمین با صراحت و شجاعت گفت که بلشویسم چیزی جز تکاملیافتهترین شکل قدرت جهانی یهود نیست، سخن گفتن از دنیای آزاد غرب و دموکراسی غربی حرفی بیربط و بیفایده است. او میگوید اینتقسیمبندی مردم به بلشویک، بلشویک میانهرو و ضد بلشویک، غلط است بلکه در تقسیمبندی صحیح، مردم عموما دو گروهاند؛ آنها که خطر ناسیونالیسم یهودی را میبینند و تشخیص میدهند و آنها که اینخطر را انکار میکنند. درباره همین تقسیمبندی است که مارشالکو چندینبار در طول کتابش، اینجمله مهم تئودور هرتزل را تکرار میکند که خطاب به یهودیان عالم گفت: «ما یک قوم و ملت واحد هستیم!»
* صنایع مهم و حکومتهای جهان در دست قوم یهود؛ از لهستان تا واتیکان
صنایع بافندگی و تجارت پنبه، تجارت طلا و تولید آن، کنترل نیکل، تجارت گندم، مس، تجارت جیوه و صنعت کاغذ و ... همه از صنایعی هستند که اگر ریشه صاحبانشان را در جهان کندوکاو کنیم، به چند نام خانوادگی مهم و تکراری برمیخوریم؛ روتچیلد، بلیخرودر، مندلسون، ژافت، سلیگمن، لازارد، اشتراوس، مورگنتهو، شیف، اوپنهایمر، اشترن، گلداشمیت، بارون هیرش، استرابرگ، پولجاکُف، اسپیر و شرکا و کوهن و لوئب.
سوریه از نمونههای قابل توجه نفوذ زیانآور فاتحین جهانی است. در سالهای پس از جنگ جهانی دوم، روزنامه یهودی هاتیکوا که در مجارستان چاپ میشد، با غرور و افتخار گفت کل حیات اقتصادی سوریه زیر مهار ۶۰ هزار نفر اقلیت یهودی سوری است و تقریبا صددرصد استادان دانشگاه دمشق، یهودی هستند. مطابق منابع صهیونیستی، اقلیت ۶۰ هزار نفری یهودی سوریه در آن دوران، تمام مناصب کلیدی را در کارهای اقتصادی آنکشور بر عهده داشته و در حیات صنعتی، تجاری و فرهنگی سوریه نقش عمدهای را ایفا میکردند. بنابراین سوریه در حالیکه در یک تخیل اوهامگونه به سر میبُرد، هر روز بیشتر به یک قمر شوروی تبدیل میشد. با اشارات مارشالکو درباره سوریه میتوان دو نکته مهم را درباره آنبازه زمانیِ سالهای پس از جنگ جهانی دوم یادآوری کرد؛ اول سیطره حزب بعث در سوریه و دوم ماجرای الی کوهن در سوریه که یکجاسوس اسرائیلی بود و تا ردهبالاترین پستهای حاکمیتی در حکومت سوریه پیش رفت. اما در نهایت با افشای جاسوسبودنش، اعدام شد.
نکته مهمی که مارشالکو توضیح میدهد این است که تا زمانیکه مصلحت نباشد، یهودیان، خودْ مقامها و مناصب رتبه اول را در حاکمیت کشورها به دست نمیگیرند. «در واقع یک آدم عروسکی از بین مقامات غیریهودی را بهعنوان رئیس کشور، نخستوزیر و مانند آن سر کار میگذارند، اما در کنارش یک یهودی را قرار میدهند. به ظاهر و در جلو صحنه، آیزنهاور قرار دارد، اما در پشت سر وی برنارد باروخ یهودی است که از خود رئیسجمهور بسیار بانفوذتر است؛ همانطور که پشت سر استالین هم (لازار) کاگانویچ قرار داشت.» (صفحه ۳۹۷) اینالگو در دادگاه نورمبرگ هم رعایت شد که قضات غیریهودی پشت میز دادگاه نشستند، اما کار اصلی در پشت صحنه در دست روبرت کمپنر و ۲ هزار و ۴ نفر یهودی دیگر بود. در صفحه ۴۰۷ کتاب «فاتحین جهانی» هم ایننکته تذکر داده میشود که در روسیه شوروی، لازار کاگانویچ هماناندازه نماینده برجسته حکومت فاتحین جهانی بر اقوام غیریهود بود که برنارد باروخ در جامعه دموکراتیک آمریکا. به اینترتیب دیکتاتور واقعی شوروی کاگانویچ بود؛ خواه پشت سر استالین میایستاد، خواه مالنکوف و خروشچف.
مارشالکو، بهجز آمریکا، شوروی و سازمان ملل، کشورهای مختلف دیگری مثل لهستان، مجارستان، رومانی، چکسلواکی، آلمان شرقی و ... را هم مثال میزند که کرسیهای حکمرانی در آنها توسط اعضای مورد وثوق قوم یهود اشغال شد. بههمینترتیب بود که یهودیان تمام مناصب کلیدی دولت لهستان را در اختیار گرفته و آرا و احکام خود را بر مردم لهستان اعمال کردند. انقلاب ناموفق ضدکمونیستی مردم مجارستان در سال ۱۹۵۶ سند دیگری از اینموضوع است که موجب شد تانکهای شوروی بوداپست را اشغال کنند. مارشالکو میگوید چه قبل و چه بعد از انقلاب مجارستان، اربابان واقعی مجارستان، یهودیها بودند. ایننویسنده وضعیت رومانی را هم جالب و شایسته مطالعه میداند و میگوید ملت جوان و شجاع رومانی از قرنها پیش، با جاهطلبیهای قدرت جهانی یهود آشنا بودهاند و درست پیش از شروع جنگ جهانی دوم بود که نهضت جدید گارد آهنین با حمایت مردم رومانی آغاز به کار کرد. نکته جالب درباره ایننهضت این است که در تولیدات غالب در صنعت سینما چهرهای منفی دارد؛ مانند مجموعهفیلمهای سینمایی کمیسر مولدوان. اما نکته جالب دیگر درباره گارد آهنین، این است که سرانجامی مانند ایرانیانی داشت که به دست استر و مردخای قتلعام شدند؛ به اینترتیب که زنی به اسم لوپسکو، با نام حقیقی مگی ولف بهعنوان یک یهودی موسرخ و معشوقه کارول پادشاه رومانی، شاه را متقاعد کرد گارد آهنین را قلع و قمع کند. در اینباره، مارشالکو ایننکته را هم به واقعیت گفته شده، اضافه میکند: «شگفتانگیز و بلکه وحشتآور است که بدانیم حتی آلمان هیتلری در تعقیب مفاهیم سیاسی عظیم خویش دچار سوءتفاهم شده و به نابودی این حرکت در رومانی کمک کرد.» (صفحه ۴۲۶)
آندره گرومیکو (راست) و نلسون راکفلر (چپ)
اینمطلب حتی در مورد یوگسلاوی تیتو هم مصداق دارد. به اینترتیب که در یوگسلاوی هم مارشال تیتو با نام حقیقی ژوزف بروز یک فرد غیریهودی بود اما تا دوران نزدیک به نگارش کتاب «فاتحین جهانی» یک یهودی به نام موجسه پیجاده قدرت واقعی را در یوگسلاوی به دست داشته است. بههرحال از نظر مارشالکو، بین همه کشورها، لهستان از همه بیشتر زیر سلطه یهودیان قرار داشتدر زمانی که لوئیس مارشالکو کتاب «فاتحین جهانی» را مینوشت، در پی این بود که مخاطب خود را متوجه اینواقعیت کند که در کشورهای پشت پرده آهنین، معمولا دبیر اول حزب کمونیست نقش دیکتاتور واقعی کشور را به عهده و هدایت دستگاه کامل پلیس سیاسی، حزب کمونیست و مدیریت شوراها را در فرمان خویش داشت. همچنین وحشتناکبودن اینواقعیت که در سال ۱۹۵۱ میلادی، به استثنای بلغارستان، پست دبیرکلی احزاب کمونیست تمام کشورهای پشت پرده آهنین، در اشغال یهودیان بود. او معتقد است اینمطلب حتی در مورد یوگسلاوی تیتو هم مصداق دارد. به اینترتیب که در یوگسلاوی هم مارشال تیتو با نام حقیقی ژوزف بروز یک فرد غیریهودی بود اما تا دوران نزدیک به نگارش کتاب «فاتحین جهانی» یک یهودی به نام موجسه پیجاده قدرت واقعی را در یوگسلاوی به دست داشته است. بههرحال از نظر مارشالکو، بین همه کشورها، لهستان از همه بیشتر زیر سلطه یهودیان قرار داشت.
بین افشاگریهای متعددی که پس از جنگ جهانی دوم راجع به قدرت مرموز و پنهانی یهود به عمل آمد، مقاله فرانسیس کوئیسنی در نشریه «راه» درآرژانتین بود که نشان داد فرانسه سن لویی تحت سلطه دیکتاتوری گروههای مالی مختلف یهودی قرار دارد که از ناحیه اعضای فاسد پارلمانهای بهظاهر دموکراتیک کمک میشدند. به اینترتیب کشور فرانسه یکی از پایگاههای اصلی توطئه بینالمللی یهود و در خدمت آن قوم بود. مارشالکو به همینترتیب میگوید یکی از روزنامهنگاران آمریکایی با نام رِی کروملی در شماره ۱۳ مه ۱۹۴۸ روزنامه وال استریت ژورنال نوشت که نه تنها در کنفرانس یالتا بلکه بسیار پیشتر توافق سری بین نلسون راکفلر و آندره گرومیکو (نماینده یهودی کرملین) در مورد تقسیم جهان به دو نیمکُره حاصل شده بود. «این خط تقسیم جهان به دو نیمکره شرقی و غربی از مرزهای شرقی فنلاند شروع میشود و در مسیر سواحل سوئد جلو میرود و از میان کشور تقسیمشده آلمان میگذرد و سپس از مرزهای شرقی اتریش به راه خود ادامه میدهد و از آنجا به مرزهای شمالی ترکیه میرسد و در خلیج فارس پایان میپذیرد. این توافق منافقانه بین توطئهگران شرق و غرب این حقیقت را مد نظر داشت که میدان های نفتی غنی عربستان سعودی باید در کنترل خانواده راکفلر و غولهای نفتی یهودی پشت سر آنها باقی بماند.» (صفحه ۴۴۷)
بههرحال همانطور که مارشالکو در ابتدای کتاب «فاتحین جهانی» گفته، در فرازهای دیگری از اینکتاب هم درباره یهودیان گونه بلشویک تذکر میدهد که همهجا با اسامی مستعار گوناگون زندگی میکنند و حتی اکثرشان نامهای کوچک خود را نیز تغییر دادهاند تا بهواسطه اسامی قبلی و برگرفته از عهد عتیق شناخته نشوند. او ایننکته را هم اضافه کرده که حتی واتیکان هم در زمره اقمار حکومت فاتحین جهانی درآمد؛ بدون این که هیچفکر و اندیشهای راجع به خطرات ذاتی بلشویسم کند.
ادامه دارد...