بررسیها نشان داد این جوان فرهاد نام داشت که زمان درگیری پسرداییاش، فریبرز هم همراه او بود. فریبرز در جریان تحقیقات به مأموران گفت: کسی که فرهاد را زد، سیاوش نام دارد. او با واردکردن ضربه چاقو بر گردن فرهاد او را مجروح کرد. برای کمک جلو رفتم اما من هم مجروح شدم. درگیری شدید بود.
این جوان گفت: آن روز همراه پسرعمهام به کارگاه کابینتسازی رفتیم تا ابزارمان را آنجا بگذاریم و به خانه برگردیم. ما مقابل مغازه بودیم که شش مرد جوان با دو موتور سررسیدند. یکی از آنها که سیاوش نام داشت، مقابل فرهاد ایستاد و از او پرسید تو برادر علی هستی؟ به محض اینکه فرهاد پاسخ مثبت داد، پسر جوان با چاقویی که همراه داشت، ضربهای به گردن او زد. من مقابل سیاوش رفتم تا از پسرعمهام دفاع کنم که او با چاقو من را نیز زخمی کرد و گریخت.
مأموران در ادامه تحقیقات خود مردی را که دو جوان مجروح را به بیمارستان رسانده بود، هم مورد بازجویی قرار دادند. او گفت: من دو پسر جوان را دیدم که بعد از زخمیکردن فرهاد با موتور آپاچی و هوندا بهسرعت گریختند اما چهره آنها را به خاطر ندارم.
به دنبال اطلاعاتی که پسردایی قربانی به پلیس داده بود، مأموران پلیس به ردیابی سیاوش پرداختند و وی را در خانه پدریاش در شرق تهران ردیابی و بازداشت کردند. متهم در بازجوییهای اولیه منکر قتل بود اما مدارکی در خانه سیاوش پیدا شد که نشان میداد او در این جنایت دست داشته است. درواقع اینکه مأموران به موقع به محل رسیده بودند، توانست این مدارک را برای پلیس آشکار کند. آنها ماشین لباسشویی خانه متهم را دیدند که چند تکه لباس خونآلود در آن بود. مشخص بود که متهم قصد دارد لباسهای خونین را بشوید. با وجود کشف این مدارک متهم هرگز به قتل اعتراف نکرد.
سیاوش در بازجوییها گفت: این خون ربطی به مقتول ندارد و من خودم دچار جراحت شدم و خونآلود بودم. من هیچ نقشی در قتل نداشتم و درگیریای هم با مقتول نداشتم. این در حالی بود که فریبرز همچنان سیاوش را عامل قتل معرفی میکرد و اصرار داشت او را در محل قتل دیده است. هرچند فریبرز مدعی بود دو مهاجم موتورسوار کلاه داشتند اما گفت توانسته چهره سیاوش را تشخیص دهد.
با توجه به مدارک بهدستآمده درنهایت بازپرس سیاوش را گناهکار شناخت. در ادامه کیفرخواست علیه متهم صادر و پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد.
قضات در بررسیهایی که قبل از برگزاری جلسه محاکمه انجام دادند، ایراداتی به پرونده وارد کردند و درنهایت پرونده را به دادسرا بازگرداندند تا تحقیقات بیشتری در این خصوص انجام گیرد. یکی از ایرادات این بود که فریبرز بهعنوان شاهد در این پرونده شهادت داده و این در حالی بود که خودش هم در درگیری نقش داشته و متهم درگیری است. نکته دیگر این بود که شاهد دیگر پرونده که دو مرد مجروح را به بیمارستان رسانده بود، اعلام کرد هیچکس را در محل ندیده است و اینکه بگوید سیاوش مرتکب قتل شده است یا خیر حرف درستی نیست. دادسرا بار دیگر تحقیقاتی را در این زمینه انجام داد و پرونده را برای برگزاری جلسه دادگاه مهیا دید. بهاینترتیب پرونده برای رسیدگی به شعبه 8 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.
در جلسه رسیدگی به این پرونده ابتدا نماینده دادستان کیفرخواست علیه متهم را خواند و در ادامه اولیایدم در جایگاه حاضر شدند. آنها خواستار صدور حکم قصاص شدند و گفتند درخواست قصاص دارند و کوتاه نمیآیند، چون فرزندشان 19ساله بوده و آرزوهای زیادی برای او داشتند. آنها گفتند چون فرزندشان بیگناه بود، بنابراین عامل قتل او باید قصاص شود.
وقتی نوبت به متهم رسید، او اتهام را رد کرد و گفت: هفت سال است که من درگیر این پرونده هستم و بارها گفتهام قتل کار من نبوده است. من این اتهام را قبول ندارم. من در آن درگیری نبودم و هیچکس هم من را ندیده است، اگر فریبرز علیه من صحبت کرده است، دلیلش این است که خودش با من مشکل دارد و میخواهد تلافی کند. من این اتهام را قبول ندارم و حتی در نزدیکی محل قتل هم نبودم. من اصلا با فرهاد یا برادرش هیچ مشکلی نداشتم و ندارم و نمیدانم چرا چنین اتهامی را به من وارد کردهاند.
متهم ادامه داد: هفت سال زندگیام به دلیل اتهام واهی که به من زدهاند خراب شده است و من تا لحظه آخر هم برای اینکه ثابت کنم قتل کار من نبوده میایستم. من روزهای سختی را در اداره آگاهی گذراندم. اینکه روی لباس من یک لکه خون بوده است، دلیلی برای اینکه من مرتکب قتل شدهام، نیست.
بعد از گفتههای متهم وکیلمدافع او در جایگاه قرار گرفت. او گفت: موکل من از ابتدا گفته است که قتل کار او نبوده است. مدرکی که نشان دهد قتل کار او بوده نیز وجود ندارد و چند لکه خون روی لباس نمیتواند دلیل محکمی برای صدور حکم قصاص باشد، من بهعنوان وکیل متهم درخواست برائت او را دارم.
با پایان جلسه دادگاه قضات برای تصمیمگیری در این خصوص وارد شور شدند.
21302