سرویس جهان مشرق - رهبر معظم انقلاب در سخنرانی به مناسبت قیام ۱۹ دی ماه، به سخنان یک کارشناس آمریکایی در اندیشکده اینترپرایز اشاره کردند که گفته بود: ما خواهان ثبات در ایران، عراق، سوریه، لبنان نیستیم. بررسیها نشان میدهد منظور رهبر انقلاب، مایکل لدین مشاور سابق شورای امنیت ملی آمریکا است که در این یادداشت با ادعای بیثبات سازی کشورهای محور مقاومت نوشته بود: «ما خواهان ثبات در ایران، عراق، سوریه، لبنان نیستیم؛ سؤال اصلی نه لزوم یا عدم لزوم بیثباتی در این کشورها است، بلکه چگونگی ایجاد بیثباتی مورد نظر است»
مشرق سال ها قبل در گزارشی، مایکل لدین را معرفی و سوابق این مهره جنگ نرم آمریکا را بررسی کرده بود که به بهانه بیانات امروز رهبر انقلاب، در ادامه منتشر میشود
مایکل آرتور لدین یکی از نومحافظهکاران کهنهکار است. او که کار خود را از موسسه امریکن انترپرایز آغاز کرد، از سال ۱۹۷۰ به بعد، همواره یکی از طرفداران اصلی سیاست خارجی مداخلهجویانه آمریکا بوده است. او از تمامی برنامههای نظامی حمایت میکند؛ از جنگهای کنترا به پشتیبانی آمریکا در آمریکای مرکزی در دهه هشتاد گرفته تا برنامه جنگ علیه تروریسم که با هدف مبارزه با آنچه که جورج بوش فاشیسم اسلامی[۱] میخواند، ایجاد شده است. [۲]
در ادامه، سوابق و نظریات مایکل لدین را دقیقتر بررسی خواهیم کرد.
خدمات غیر دولتی:
· مشاور امور امنیت ملی رئیسجمهور ایالات متحده
· عضو ارشد موسسه آمریکن اینترپرایز[۳]
· عضو ارشد موسسه یهودی امور امنیت ملی[۴]
تاریخ تولد:
۱ آگوست ۱۹۴۱
مذهب:
یهودی
تحصیلات
· کارشناسی و دکترای تاریخ و فلسفه از دانشگاه ویسکانسین[۵]
· لیسانس از کالج پومونا[۶]
سوابق علمی و اجرایی
· محقق کرسی آزادی در بنیاد دفاع از دموکراسی[۷]
· محقق سابق کرسی آزادی در موسسه امریکن اینترپرایز
· عضو هیئت مشاوران در موسسه یهودی امور امنیت ملی
· عضو هیئت مؤسسین در ائتلاف برای دموکراسی در ایران[۸]
· نویسنده مقالات متعدد برای مجله وال استریت[۹]
· نویسنده مقالات متعدد برای نشنال ریویو آنلاین[۱۰]
· گزارشگر مجله نیو ریپابلیک[۱۱] (از سال ۱۹۷۵ تا ۱۹۷۷)
· مؤسس و عضو هیأت تحریریه فصلنامه واشنگتن کوارترلی [۱۲]
· عضو حامیان اصلی کمیته آمریکایی لبنان آزاد[۱۳]
· عضو سخنرانان دفتر شرکای بنادور[۱۴]
· عضو ارشد مرکز مطالعات راهبردی و بین المللی[۱۵] (از سال ۱۹۷۷ تا ۱۹۸۱)؛ محقق ارشد (از سال ۱۹۸۲ تا ۱۹۸۶)
· استاد مدعو گروه تاریخ دانشگاه رم، ایتالیا (از سال ۱۹۷۵ تا ۱۹۷۷)
· مربی و استادیار دانشگاه واشنگتن[۱۶] (از سال ۱۹۷۴ تا ۱۹۷۶)
· عضو کمیته آمریکایی صلح در قفقاز[۱۷]
خدمات دولتی:
· نماینده ارشد و نائب رئیس کمیسیون چین-آمریکا (از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۴)
· مشاور ویژه وزیر امور خارجه (در سالهای ۱۹۸۱ و ۱۹۸۲)
· مشاور ویژه (در سالهای ۱۹۸۱ و ۱۹۸۲) و مشاور امور سیاسی (از سال ۱۹۸۲ تا ۱۹۸۶) در وزارت دفاع
· مشاور امور امنیت ملی رئیسجمهور ایالات متحده (از سال ۱۹۸۲ تا ۱۹۸۶)
آثار
· بمب ساعتی ایران: تلاش ملاهای متعصب برای ویرانی (۲۰۰۷) [۱۸]
· جنگ با سردمداران تروریسم (۲۰۰۲) [۱۹]
· اصول ماکیاولیسم در رهبری جهانی امروز (۲۰۰۰) [۲۰]
· خیانت به آزادی: چگونه ایالات متحده جنبش دموکراتیک جهانی را پس از جنگ سرد، رهبری میکند (۱۹۹۶) [۲۱]
· سیاستمداری خطیر، نگاهی از درون به ماجرای ایران کنترا (۱۹۸۸) [۲۲]
· کمونیسم اروپای غربی و سیاست خارجی آمریکا (۱۹۸۷) [۲۳]
· دوراهی ابرقدرتها: آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی در پایان قرن (۱۹۹۱) [۲۴]
مقالات:
· حمله سیاسی، اهرمی برای مبارزه با سردمداران تروریسم در ایران و سوریه (۲۰۰۳)
· نوبت روسیه و ایران فرارسیده است (۲۰۰۳)
· فرانسه عامل بنبست عملیات در آنکارا (۲۰۰۳)
· ایران: سلاحهای هستهای (۲۰۰۳)
· عراق: جنگ گسترده (۲۰۰۳)
· پدرخواندگان تروریسم (۲۰۰۳)
· پایان سناریوی جهان (۲۰۰۲)
· استبداد خاورمیانه، دشمن واقعی (۲۰۰۲)
· جنگ با تروریسم در بغداد پایان نمییابد (۲۰۰۲)
· انقلاب بعدی ایران (۲۰۰۲)
· از کمونیسم تا فاشیسم (۲۰۰۲)
· حسرت آزادی در خاورمیانه (۲۰۰۲)
سابقه آکادمیک
لدین دکترای خود را در رشته اروپای مدرن از دانشگاه ویسکانسین – مدیسون اخذ کرده است. یکی از اعضای هیأت علمی گروه تاریخ دانشگاه واشنگتن در سنتلوئیس، در مصاحبه با روزنامه واشنگتن پست عنوان کرده بود که به خاطر مسائلی در رابطه با "کیفیت بورسیه تحصیلی" و "استفادۀ بدون اجازه از اثر یک فرد دیگر" استخدام لدین در آن دانشگاه منتفی شد. [۲۷]
پس از آن لدین به عنوان استاد میهمان در دانشگاه رم منصوب شد. یکی از استادان اصلی لدین، یک مورّخ یهودی متولد آلمان به نام جورج موشه[۲۸] بود که وی دستیاری تحقیق او را بر عهده داشت. موشه دو کتاب معروف در مورد سوسیالیسم ملی نوشته بود. فرد دیگری که تأثیر زیادی بر لدین داشت، رنزو دی فلیچه[۲۹] مورخ ایتالیایی بود. لدین از دیدگاههای سیاسیای برخوردار بود که بر "لزوم مبارزه با تمرکز قدرت در دست دولت و محوریت آزادی انسان" تأکید میکردند. [۳۰] گفته میشود این دیدگاهها الهامبخش دولت بوش بودهاند.
طرفدار سرسخت ماکیاولی
لدین از طرفداران سرسخت نیکولو ماکیاولی بوده و او را یکی از بزرگترین اندیشمندان سیاسی میداند. از نظر لدین، ماکیاولی برای پاسداشت و دفاع از آرمانگرایی، آرمانگرایی دموکراتیک و رئالیسم سیاسی را باهم درآمیخته بود.
مشاور تروریسم
در اوایل دهه ۱۹۸۰، لدین همراه با ویلیام کولبی، [۳۱] رئیس پیشین سیا، کلیر استرلینگ[۳۲] ، نویسنده، و آرناد بورشگریو[۳۳] ، ویراستار سابق نیوزویک، در کمیته تازه تاسیس سنا در امور امنیت و تروریسم حاضر شد. در آن زمان لدین و بورشگریو هر دو برای مرکز مطالعات
راهبردی و بینالمللی در دانشگاه جورجتاون کار میکردند. [۳۴] هر چهار نفر شهادت دادند که معتقدند شوروی از گروههای تروریستی مختلف حمایت مادی، آموزشی و معنوی به عمل میآورد. [۳۵]
لدین از دهه ۱۹۶۰، در قسمتهای مختلفی از قبیل رسانهها، دولت، دانشگاه و اندیشکدهها فعالیت داشته است. واشنگتن پست در مارس ۲۰۰۳ در مقالهای با تاکید بر نقش لدین در دولت جرج بوش، از او به عنوان یکی از نخبههایی که کارل روو[۳۶] ، مشاور قدرتمند کاخ سفید، از آنها مشاوره میگیرد، نام برد. در این مقاله آمده است: "این دو پس از انتخاب جرج بوش، با هم آشنا شدند و کارل به لدین گفت: "هر وقت ایده خوبی داشتی، من را هم در جریان بگذار. " هر ۶ هفته یا یک ماه، لدین پیشنهادهایی را به روو میدهد و بارها دیدهایم که این پیشنهادها به سیاستهای رسمی دولت و یا متن سخنرانیها تبدیل شده است. "[۳۷]
در می ۲۰۰۳، پرفسور ویلیام بیمن[۳۸] ، استاد دانشگاه براون[۳۹] ، نظر همگان را به لدین جلب کرد و درباره او نوشت: "بیشتر آمریکاییها تا بهحال نام مایکل لدین را نشنیدهاند، اما اگر آمریکا جنگی گسترش یافته در خاورمیانه را شروع کند، به علت الهامهای اوست. سخنان لدین هر روز از زبان افرادی نظیر دیک چنی، دونالد رامسفلد و پال وولفویتز زده میشود. در واقع نظرهای اوست که پس از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، سیاستهای خارجی خشن آمریکا را تعیین میکند. او معتقد است که خشونت برای بسط و گسترش دموکراسی، از ابزار قهری بسط و توسعه نژادی آمریکاییها خواهد بود و سرنوشت ملی آنها را رقم خواهد زد. پرواضح است که او توجیهکننده اصلی اشغال عراق توسط نیروهای کشورش است. "[۴۰]
دکترین لدین
شیوههای نظامی لدین در سیاست خارجی ایالات متحده، روزنامهنگار محافظهکار مجله نشنال ریویوو ، جونا گلدبرگ[۴۱] را بر آن داشت تا لفظ جدید دکترین لدین را وارد ادبیات سیاسی کند. گلدبرگ درباره این دکترین نوشته است: "احتمالا دوست من آقای لدین از اینکه رهبری این عقیده را به او نسبت دادهام، از من قدردانی نکند و چندان راضی نباشد. این دکترین که پایه و اساس عقایدش، کم و بیش و با الفاظ خود لدین بیان میشود، بدین شرح است: "هر ۱۰ سال یکبار ایالات متحده یک کشور کوچک را انتخاب میکند و به آن حمله میکند، تا به جهانیان بگوید ما در سیاستهایمان جدی هستیم. " این صحبتهایی است که لدین در حدود ده سال پیش در سخنرانیاش در موسسه امریکن اینترپرایز بیان کرده بود. "[۴۲]
از زمانیکه گلدبرگ این اصطلاح را ابداع کرد، دکترین لدین در رسانهها برای توضیح سیاستهای کشورهای دیگر به کار گرفته شده است. به عنوان مثال چندی پیش و در جریان درگیری روسیه و گرجستان، در یکی از وبلاگهای پاناروپایی[۴۳] آمده بود: "روسیه ماجرا را لدینیزه کرد؛ یعنی با انتخاب کشوری کوچک وحمله به آن، سعی در اثبات اقتدار و جدیت خود داشت. "[۴۴]
لدین در دهه هفتاد و هنگامی که به عنوان مشاور با سرویس اطلاعات نظامی ایتالیا همکاری میکرد، با دادن هشدارهای بیپایه و اساس در زمینهی حملات تروریستی، مشهور شد. اندکی پس از انتخاب رونالد ریگان به عنوان رئیس جمهور، او فعالیت خود را به عنوان مشاور ارشد وزارت امور خارجه و سرویس امنیت ملی آغاز کرد. در این جایگاه بود که او از ادعای کلیر استرلینگ[۴۵] که در کتاب پرفروشش، شبکهی ترور[۴۶] ، اولین بار آن را مطرح کرده بود، دفاع کرد. بنا به این ادعا، مسکو در پشت پرده اقدامات تروریستی قرار داشته و سرویس اطلاعاتی روسیه، کا. گ.ب، مسئولیت هماهنگی سوقصد انجام گرفته به پاپ ژان پل دوم[۴۷] در سال ۱۹۸۱، را بر عهده داشته است. [۴۸] لدین در این مورد با سیا، اختلاف داشت، چراکه طبق نظر مامورین سیا، مسکو ارتباطی با شبکهی ترور نداشته است.
مشارکت در ترور پاپ و شبکه گلادیو
اسناد متعدد به عضویت لدین در گلادیو[۴۹] اشاره میکنند. گلادیو یک شبکه پنهانی وابسته به ناتو بود که گمان میرود از گرگهای خاکستری ترکیه (محمدعلی آغچا، که در سال ۱۹۸۱ تلاش کرد پاپ ژانپل دوم را ترور کند، عضو این گروه ملیگرای افراطی بود) و استراتژی تنش در ایتالیا حمایت میکرد و عوامل سرویس اطلاعات نظامی ایتالیا[۵۰] در آن درگیر بودهاند. شبکههای گلادیو مستقیما به فرماندهی عالی متحدان در اروپا[۵۱] گزارش میدادند. به نوشته کریگ آنگر[۵۲] "با ورود رونالد ریگان به کاخ سفید، ‘ارتباط بلغاری’ یک تبلیغات تمام عیار جنگ سرد به راه انداخت. مایکل لدین یکی از پرشورترین طرفداران آن بود و آن را در روزنامهها و شبکههای تلویزیونی سرتاسر جهان تبلیغ میکرد. [۵۳]
رسوایی ایران- کنترا
لدین در رسوایی ایران- کنترا در دولت ریگان درگیر بود. او به عنوان مشاور امنیت ملی در دهه هشتاد و در مراحل اولیه ماجرای ایران کنترا، به عنوان رابط بین دولت ریگان و جاسوس اسرائیلی، دیوید کیمخی[۵۴] فعالیت میکرد تا بتواند از طریق یک تاجر اسلحه ایرانیالاصل به نام منوچهر قربانیفر، گروگانهای آمریکایی در بیروت را آزاد کند. [۵۵]
بر اساس تحقیقات انجام گرفته، لدین در بکارگیری رابطان اسرائیلی در تحویل سلاح به ایرانیان، نقش داشته است. (به عنوان مثال مراجعه کنید به گزارش تاور و برای اطلاعات بیشتر درباره ردگیری لدین، مراجعه کنید به جیم لوب، "نومحافظهکار کهنهکار به سوی ایران"، آسیاتایمز، ۲۶ ژوئن ۲۰۰۳) [۵۶]
بر اساس جلسات مختلفی که با هماهنگی لدین و بلافاصله پس از حوادث ۱۱ سپتامبر، بین ایرانیان و کارمندان فیث در سازمان دفاع برپا شد، ماهنامه واشنگتن مانثلی[۶۲] گزارش داده است: "جلسات بین قربانیفر و مسئولان وزارت دفاع این احتمال را در اذهان تداعی میکند که گروهی در پنتاگون سعی دارند بر خلاف سیاستهای وزارت خارجه و شخص رئیسجمهور، شرایط لازم برای تغییر رژیم در ایران رافراهم کنند. " [۶۳] به گزارش این ماهنامه یکی از اعضای سابق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران که ادعا میکند از گروههای ناراضی در داخل رژیم اطلاعاتی را در دست دارد نیز از شرکت کنندگان در این جلسات بود. این ماهنامه همچنین از طریق یکی از منابع اطلاعاتی دولت دریافته است که نیکولا پولاری[۶۴] رئیس آژانس اطلاعات نظامی ایتالیا و آنتونیو مارتینو[۶۵] وزیر دفاع ایتالیا که در حوزههای نومحافظهکار در واشنگتن مشهور است، نیز جزء شرکتکنندگان در این جلسات بودند. [۶۶]
سندسازی در مورد کیک زرد عراق
لدین به دست داشتن در سندسازیهایی که ادعا میکردند صدام حسین از نیجریه کیک زرد خریداری کرده است، متهم است.
بر اساس مقالهای که در سپتامبر ۲۰۰۴ به قلم جاشوا میکا مارشال، [۶۷] لورا روزن[۶۸] و پل گلاستریس[۶۹] در ماهنامه واشنگتن منتشر شد:
"ملاقات اول در دسامبر ۲۰۰۱ در رم انجام گرفت. در این ملاقات فرانکلین، رود و یک آمریکایی دیگر به نام مایکل لدین، نویسنده نومحافظهکار، که ملاقات را ترتیب داده بود، شرکت داشتند. (لدین در آن زمان به عنوان مشاور داگلاس فیث، معاون وزیر دفاع، خدمت میکرد.) قربانی فر و تعدادی از مقامات ایرانی نیز در این جلسه شرکت داشتند. " [۷۰]
در سال ۲۰۰۵، وینسنت کانیسترارو[۷۱] سرپرست پیشین عملیاتهای ضدتروریسم در سیا و مدیر اطلاعاتی در شورای امنیت ملی دولت ریگان، در پاسخ به این سوال که آیا لدین منبع اسناد جعلی بود، پاسخ داد: "خیلی نزدیک شدهاید. " این در حالیست که درست لحظاتی قبل هنگامی که از او پرسیده بودند "آیا میدانیم چه کسی آن اسناد را تهیه کرده؟ " کانیسترارو گفته بود: "ترجیح میدهم اکنون در مورد آن صحبت نکنم، زیرا فکر نمیکنم یک موضوع اثباتشده باشد".[۷۲]
فیلیپ جیرالدی، افسر سابق ضدتروریسم سیا، که شریک تجاری کانیسترارو و ستوننویس مجله آمریکن کانسرویتیو[۷۳] است، در مصاحبهای به تاریخ ۲۶ جولای ۲۰۰۵ عنوان کرد که اسناد جعلی توسط "عدهای از ماموران سابق سیا که با آن قسمت از دنیا آشنا هستند، و با یک نومحافظهکار ویژه با ارتباطات نزدیک با ایتالیا آشنا هستند" تهیه شدهاند، و در ادامه اذعان کرد که منظورش لدین بوده است. جیرالدی افزود که این ماموران سابق سیا همچنین تا حدودی در آن عملیات سهم داشتند. تعداد زیادی از این افراد در سمتهای مشورتی قرار داشته و درآمدهای مختلفی از حسابهای خارجی دارند. [۷۴]
جیرالدی پس از چندی در نشریه آمریکن کانسرواتیو عنوان کرد:
اگرچه دفتر طرحهای ویژه[۷۵] [در پنتاگون] در دور زدن رویههای اداری مرسوم جهت ارائه اطلاعات به دست سیاستگذاران در کاخ سفید دست داشت، اما تا این لحظه هیچگونه ارتباطی بین آمریکا و اسناد جعلی به اثبات نرسیده است. اما اگر این دفتر بیش از این درگیر بوده باشد، مایکل لدین – که هرگونه ارتباط با اسناد نیجریه را انکار میکند – میتواند یک واسطه منطقی در هماهنگی جعل اسناد و رو کردن آنها بوده باشد، چرا که وی هم پیمانکار پنتاگون بوده و هم به دفعات در ایتالیا بوده است. وی براحتی میتوانست از دوستان سابق خود در سیا، از جمله رئیس سابق ایستگاه رم – که همانند لدین یک مشاور پنتاگون و همچنین کنگره ملی عراق بود – کمک گرفته باشد. برای دولت، که سعی در توجیه تهدید عراق داشت، خیلی راحت بود که اطلاعات لازم برای تایید تهدید بودن عراق را از یک "منبع خارجی" موثق بگیرد. جعل احتمالی اطلاعات از سوی کارمندان وزارت دفاع بیانگر شرارت حمله علیه خانم والری پلیم[۷۶] و همسرش است. هنگامیکه ویلسون در جولای ۲۰۰۳ جعل اسناد را در نیویورک تایمز محکوم کرد، موضوعی را مطرح ساخت که علاقه عمومی کمی نسبت به آن وجود داشت. بررسیها ادامه دارد، اما هجمه علیه این خبرچین حاکی از این است که دولت نگران چیزی بمراتب جدیتر از آن نظر انتقادی است. [۷۷]
در سال ۲۰۰۲ لدین دیدگاههای برنت اسکوکرافت (Brent Scowcroft)، مشاور سابق امنیت ملی، در رابطه با تغییر رژیم در ایران را به باد انتقاد گرفت و نوشت:
«او میترسد که اگر به عراق حمله کنیم، در خاورمیانه غوغا بپا خواهد شد. این غوغا ممکن است کل منطقه را به یک آشفتهبازار تبدیل کرده و جنگ علیه تروریسم را تباه سازد.
اما تنها امید این است که ما منطقه را به یک آشفتهبازار تبدیل کنیم، و هر چه سریعتر این کار را بکنیم، بهتر. اگر امروز تنها یک منطقه وجود داشته باشد که سزاوار آشفتگی و بیثباتی باشد، همانا خاورمیانه است. اگر جنگ را به صورت مؤثری آغاز کنیم، رژیمهای تروریست را در عراق، ایران، و سوریه سرنگون خواهیم کرد، و حتی خواهیم توانست پادشاهی عربستان را نیز سرنگون ساخته یا آن را مجبور به دست کشیدن از پرورش تروریستهای جوان نماییم. این است ماموریت ما در جنگ علیه تروریسم.» [۷۸]
در سال ۲۰۰۲ لدین خواستار سرنگونی رژیم صدام حسین با توسل به زور شد:
این خبر خوبی است که اسکوکرافت مخالف جنگ ضروری و موعدگذشته بر ضد صدام حسین و بقیه سردمداران تروریسم است. و البته اگر همه ما اینقدر در مورد نیاز فوری به حمله به عراق مطمئن هستیم، چه زمان باید آن را انجام دهیم؟
پاسخ این است: دیروز. [۷۹] [کنایه از دیر شدن یک امر فوری]
از نظر گلن گرینوالد[۸۰] اظهاراتی چون "جنگ شدیدا ضروری و موعد گذشته علیه صدام حسین" و "نیاز عاجل به حمله به عراق" که قبل از آغاز جنگ از سوی لدین عنوان شده بودند، باعث میشوند تا این سخن وی که گفته بود "من با تهاجم نظامی به عراق مخالف بودم" به یک دروغ آشکار تبدیل شود. با این حال، لدین عنوان میکند که اظهاراتش تناقضی ندارند زیرا: "من از انقلاب سیاسی در ایران به عنوان اولین گام منطقی و ضروری در جنگ علیه سردمداران تروریسم حمایت میکردم – و اکنون هم میکنم. "[۸۱]
مروج ایرانهراسی
لدین که خود را یک دموکرات انقلابی میداند[۸۲] از سیاستهای خارجی هماهنگ با حزب دست راستی لیکود اسرائیل حمایت میکند. او که به علت دشمنی دیرینهاش با ایران شهره است، ایران را مسبب تمامی مشکلات جهانی بخصوص حملات انجام شده علیه ایالات متحده میداند. [۸۳]
او در مقالهای در مجله ویکلی استاندارد در اکتبر ۲۰۰۹، ادعای بیاعتبار دولت بوش مبنی بر حمایت دولت ایران از حملات انجام گرفته علیه نیروهای آمریکا در افغانستان را تکرار کرد. وی نوشت: مهم نیست که ما در افغانستان و عراق چقدر خوب عمل کردیم و چه هدفهای مهمی را پیش بردیم. همچنین مهم نیست که امنیت چند شهر، روستا و آبادی را تامین کردیم. تا زمانیکه ایران را شکست ندادهایم، درگیر طراحی برنامههای ضد شورش خواهیم بود. ما در جنگی بزرگ هستیم که در آن، ایران سردسته دشمنان ماست. همچنین پس از انقلاب اسلامی ایران، هیچیک از رؤسای جمهور ایالات متحده تمایل نداشتهاند که با عواقب جنگ ایران و آمریکا روبرو شوند. اکثر مواقع رؤسای جمهورمان نخواستند این حقیقت را باور کنند که ایران از هیچ تلاشی برای نابودی ما فروگذار نمیکند. همواره به جای اینکه به فکر مقابله با حکومت مذهبی ایران باشند، در صدد برقراری روابط حسنه با آنها هستند؛ همانند کاری که اوباما در حال حاضر انجام میدهد. [۸۴]
پیتر باینارت[۸۵] در سال ۲۰۰۷ در نگاهی به کتاب لدین با نام «بمب ساعتی ایران: تلاش آخوندهای متعصب برای ویرانی»، نوشته است : تلاش لدین برای معرفی تهران به عنوان مسئول تمامی حملات انجام شده از سوی مسلمانان علیه آمریکا، او را به حال و هوایی عجیب برده است. او بمبگذاریهای سفارت آمریکا در تانزانیا و کنیا را به دولت ایران نسبت میدهد در حالیکه براساس تحقیقات کمیته ۱۱ سپتامبر، القاعده مسئول آنها بوده است. او ادعا میکند شیعیان ایران طرفدار ابومصعب الزرقاوی هستند. همچنین معتقد است بیشتر شورشیان عراقی زیرنظر ایران قرار دارند و توسط ایرانیان کنترل میشوند. او معتقد است نفوذ ایرانیان تنها شامل شیعیانی نظیر سید مقتدی صدر نمیشود، بلکه سنیها را نیز در برمیگیرند. او بر این باور است که درگیری شیعیان و سنیها، سرابی بیش نیست، چرا که هر دو گروه توسط دولت ایران کنترل میشوند. او همچنین ادعا میکند که القاعده نیز جزئی از رژیم حاکم بر ایران است. او میگوید وقتی نام القاعده را میشنوید، عاقلانه این است که به ایران فکر کنید. پرواضح است که لدین روحانیون ایران را مسئول وقایع ۱۱ سپتامبر میداند. [۸۶]
کمی پس از حضور آمریکا در عراق، لدین در سخنرانیاش در شهر واشنگتن به میزبانی موسسه یهودی امور امنیت ملی (وابسته به حزب لیکود اسرائیل)، سیاستهای جدید خود را افشا کرد. عنوان سخنرانی او این بود: "اینک نوبت تمرکز بر روی مادر تروریسم جدید یعنی ایران است. " او در این جلسه با دفاع از حمله نظامی آمریکا اظهار کرد: "دموکراسی تنها راهی است که مردم عراق از طریق آن میتوانند بر روی پاهای خود بایستند و من تا به حال کشوری را ندیدهام که مردم آن به اندازه ایران طالب دموکراسی باشند. " او سخنرانیاش را با تکرار این ادعا که درمان نهایی، برقراری دموکراسی است، پایان داد و اظهار کرد: "دوران دیپلماسی رو به اتمام است و اینک وقت آن است که ایران، سوریه و لبنان را آزاد ببینیم. "[۸۷]
لدین همواره سیاستمردانی را که درصدد برخورد دیپلماتیک با مسائل خاورمیانه بودهاند، مورد انتقاد قرار داده است. لدین در مورد تلاشهای کاندولیزا رایس، وزیر امور خارجه پیشین، در اوایل سال ۲۰۰۷، برای برقراری ارتباط با مسئولین ایرانی اظهار داشت: "این تصور باطل که با نشاندن افراد در میز مذاکره، میتوان مشکلات بین ما و ایران را برطرف کرد، از زمان ریاست جمهوری جیمی کارتر، یکی از دغدغههای اصلی دول مختلف آمریکا بوده است. هر دولتی که بر روی کار میآید، نمایندهی جدیدی را برای مذاکره به تهران میفرستد و روش جدیدی را اتخاذ میکند، اما نتیجه چه بوده است؟ تعداد بیشتری از شهروندان آمریکایی کشته شدهاند و هنوز این خیال پوچ پابرجاست. پس از هر بار که مذاکرات شکست میخورد، اندیشمندان، وزیر امور خارجه را متقاعد میکنند که فقط یک قدم تا موفقیت باقی مانده و وزرای خارجه نیز، نظیر کاندولیزا رایس، این تصور باطل را میپذیرند. "[۸۸]
لدین در سخنرانیاش در مارس ۲۰۰۶ در کمیسیون روابط خارجی مجلس آمریکا، پیشنهاد کرد که مشکل ایران از طریق انقلاب و تغییر رژیم حل شود. او اظهار کرد که دولت آمریکا در مقابل اربابان تروریسم که از سال ۱۹۷۹، جنگی شوم را علیه این کشور آغاز کردهاند، کوتاه نخواهد آمد و با آنها مقابله خواهد کرد؛ "آنها گروههایی نظیر حزبالله و جهاد اسلامی را ایجاد کردهاند و از گروههایی نظیر حماس و القاعده نیز حمایت میکنند. دامنه تحت پوشش آنها بسیار وسیع است و نمایندگانی از شیعه، سنی و مارکسیست را به کار میگیرند تا با تمام توان برای نابودی ما بهره ببرند. من کاملا با حمله نظامی مخالفم و بهترین راه را انقلاب میدانم. " او افزود: "به نظر من اولین قدم در راه حل مساله ایران این است که خیال پوچ حل شدن مشکلات از طریق مذاکره را از سر بیرون کنیم. "[۸۹]
لدین در کتاب بمب ساعتی ایران توضیح داده است که در ۳۰ سال آینده، چه خطراتی از سوی ایران آمریکا را تهدید خواهد کرد[۹۰] ؛ "این تصور باطل که مشکلات ایران از طریق دیپلماسی و مذاکره برطرف خواهد شد، تنها به روحانیون اجازه خواهد داد که نظریهشان مبنی بر الهی بودن فرمان کشتن آمریکاییها را هرچه بیشتر بسط دهند. " او افزود: "این تمایل به دیپلماسی، ذهن سیاستمداران آمریکایی را از سالهای اول پس از انقلاب در ایران، منحرف کرده است. "[۹۱]
اندرو مک کارتی[۹۲] نیز در کتابش به صورت خلاصه به لزوم توجه به این مساله اشاره داشته است: "اگر ایالات متحده میخواهد در مبارزه علیه تروریسم پیروز شود، تغییر رژیم در ایران، یک الزام است. این موضوع که این کار چگونه میتواند انجام شود، میتواند مورد بحث قرار بگیرد، اما در اینکه بایستی اتفاق بیفتد، هیچ شکی نیست و نقش مایکل لدین در آشکار شدن این حقیقت، واقعا ارزشمند است. "[۹۳]
پس از حوادث ۱۱ سپتامبر، لدین ادعا کرد که مسلمانان تندرو در کشورهایی نظیر ایران، در حال طراحی شبکه ترور جدیدی هستند. او در سال ۲۰۰۲ در کتابش با عنوان جنگ علیه سردمدارن تروریست، نوشته است: "قسمت اعظمی از این جنگی که علیه رهبران تروریستها در کشورهای دشمن، انجام میشود، شیوهای بسیار قدیمی از جنگیدن خواهد بود و به شکل جنگی انقلابی صورت خواهد گرفت که پس از قرن هجدهم، بخش اعظمی از هویت ملیمان را رقم زده است. باوجود اینکه ما مجبوریم با انجمنهای تروریستی و حملات انتحاری مبارزه کنیم، هدف اصلی ما مقابله با حکومتهای فاسد است. ما در هر مورد خاص به یک استراتژی متفاوت نیاز داریم. ما برای مقابله با صدام حسین به یک نوع استراتژی و ابزار خاص احتیاج داشتیم، در حالیکه برای مقابله با خاندان دیکتاتوری اسد در سوریه به استراتژی و ابزاری متفاوت احتیاج خواهیم داشت. این موضوع در مورد مقابله با استبداد دینی ایران و حمایت مسلم عربستان سعودی از بنیادگرایی اسلامی و شبکههای تروریستی نیز صادق است. اما هدف در تمامی موارد مشابه است و آن از میان بردن رهبران تروریست است. [۹۴]
لدین همواره از گروههایی که پس از حوادث ۱۱ سپتامبر، موضوع ایجاد تغییرات در نظام حاکم بر ایران را مطرح کردهاند، حمایت کرده است. او به همراه موریس آمیتای[۹۵] لابیکننده سابق کمیته امور عمومی آمریکا و اسرائیل (آیپک) در سال ۲۰۰۳ ائتلاف برای دموکراسی در ایران را تاسیس کرد. این ائتلاف تا قبل از انحلال در سال ۲۰۰۵، تغییر رژیم در ایران را در دستور کار داشت و قوانین مختلفی برای تحقق آن وضع میکرد. از بین حامیان و اعضای بانفوذ این ائتلاف، میتوان از فرانک گافنی[۹۶] رئیس مرکز سیاستهای امنیتی، جاشوا موراوچیک[۹۷] محقق موسسه آمریکن اینترپرایز، که در شکلگیری گروههای نومحافظهکار بسیار تاثیرگزار بود و جیمز وولسی[۹۸] رییس پیشین سازمان سیا نام برد.
لدین همچنین از کمیته آمریکایی لبنان آزاد که یک بانکدار لبنانی به نام زیاد عبدالنور[۹۹] طراح آن بود، نیز حمایت میکرد. این کمیته در حال حاضر وجود ندارد.
از نظر لدین، کسانیکه با سیاستهای او در خاورمیانه مخالفند، سیاست مماشات را پیش گرفتهاند. این اصطلاح با توجه به سیاستهای اتخاذ شده در جنگ جهانی دوم و برای انتقاد از مخالفین با جنگ، در دههی ۶۰ - زمانیکه نورمن پودهورتز[۱۰۰] به عنوان ویراستار مجله کامنتری فعالیت میکرد- تعریف شد. لدین در سال ۲۰۰۳ در مورد آن دسته از اعضای کنگره و وزارت خارجه که به قول خودش از سیاست مماشات پیروی میکنند، نوشت: "این افراد نمیخواهند در مورد ایران چیزی بدانند، چرا که اگر حقایق راجع به این کشور را بدانند، به سوی انجام اقداماتی هدایت میشوند که تمایل ندارند. آنها باید از انقلاب آزادانه در ایران حمایت کنند، اما به جای آن ترجیح میدهند با روحانیون مذاکره کنند. " او در ادامه افزود: "به نظر میرسد مادامی که چند نفر از سیاسیون آمریکایی به دست تروریستهای تحت حمایت ایران کشته نشوند، اقدامی جدی درباره این مشکل اتخاذ نخواهد شد. "[۱۰۱]
او همچنین از ضعف در سیاستهای ارتباط خارجی بسیار نگران بوده و برای بالا بردن هوش فرماندهیاش، همواره از ایدههای ماکیاولی[۱۰۲] استفاده میکند. به عنوان مثال وی در مصاحبه با بیبیسی اظهار داشت: "به محض اینکه در خاک عراق فرود بیاییم، با شبکهای از تروریستها روبرو خواهیم شد. ایران، عراق، سوریه و عربستان چهار مورد اصلی هستند و لیبی پس از آنها قرار دارد. من مطمئنم که از پس همه اینها برنخواهیم آمد. من دربارهی ماکیاولی کتابی نوشتهام و میدانم که جنگ با شیطان همواره ادامه خواهد داشت. " [۱۰۳]
او در سال ۱۹۹۹ با انتشار کتابی با عنوان چرا قوانین ماکیاولی امروز هم به اندازهی ۵ قرن پیش مهم هستند؟ [۱۰۴] ادعا میکند که جنگ نوعی تست شخصیت است و رهبران مناسب برای ملتها را پرورش میدهد. [۱۰۵]
علیرغم حضور همیشگی لدین در کنگره و نفوذش در چرخهی سیاست، نظریات و صلاحیت او چندان مورد قبول نبوده و علت این امر، انتقادهای همیشگی او است. به عنوان مثال پروفسور ویلیام بیمن[۱۰۶] از دانشگاه براون دربارهی او میگوید: "لدین تاکنون در ایران نبوده است. فارسی هم نمیتواند صحبت کند. او صلاحیت اظهار نظر دربارهی انتخابات و شرایط سیاسی ایران را ندارد. "[۱۰۷]
دروغپردازی در مورد سلامت آیتالله خامنهای
مایکل لدین در ۱۵ اکتبر ۲۰۰۹ با درج خبری در سایت شخصی خود عنوان کرد که آیتالله خامنهای از هوش رفته و به کلینیک ویژهاش منتقل شده است. وی ادعا کرده بود که این خبر را از منابع خود در ایران گرفته است.
او با اشاره به وخامت شرایط روحی و عصبی آیتالله خامنهای، دلایل آن را ناتوانی در حل مشکلات پس از انتخابات و از دست دادن موقعیت مذهبی خود در نتیجه انتقاد روحانیون عالیمقام کشور از وضعیت پیش آمده در انتخابات عنوان کرده بود
لدین در سال ۸۵ هم یک بار مدعی شده بود که آیتالله خامنه ای فوت کرده است!
همکاری با جریان فراماسونری
لدین در موارد متعددی به صورت مستقیم در شکلگیری سیاستهای آمریکا و کشورهای دیگر بصورت همزمان، دخیل بوده که سبب شکلگیری موارد عجیب و غریبی در روابط شده است. در دههی ۱۹۷۰ که لدین به عنوان مشاور تروریسم در آژانس اطلاعات نظامی ایتالیا[۱۰۸] فعالیت میکرد، با فرانچسکو پازینزا[۱۰۹] همکار شد. این مامور ایتالیایی علاوه بر آژانس اطلاعات نظامی، در لژ ماسونی P۲ ایتالیا[۱۱۰] نیز فعالیت میکرد. این گروه از عاملان اصلی حملات تروریستی در دهههای ۷۰ و ۸۰ بود. (برای اطلاعات بیشتر در مورد پازینزا و روابطش با لدین، رجوع کنید به ولفگانگ آشنتنر و تونی بلر، "تحقیقات برای یافتن توطئه علیه شاه؛ چه کسی تفنگ را در دستان آغچا قرار داد؟ "، روزنامه ایندپندنت، ۱۹ می ۱۹۹۱) [۱۱۱] روزنامه تورنتو استار[۱۱۲] در مقالهای درباره مشارکت گروه P۲ در بمبگذاریهای ایتالیا، گزارش داده است که پازینزا ادعا کرده است که تنها به عنوان واسطه بین دولت رونالد ریگان و ماموران ایتالیایی فعالیت میکرده است. به گزارش این روزنامه، پازینزا در نهایت به اتهام سواستفاده از جایگاهش به عنوان مامور مخفی، محکوم شد. پازینزا با دریافت پول، اطلاعات تماسهای بیلی کارتر و معمر قذافی رهبر لیبی را در اختیار لدین قرار داده بود. [۱۱۳]
استعفای ناگهانی از امریکن انترپرایز
لدین در آگوست ۲۰۰۸ بسیاری از سیاستمداران را متعجب کرد و از سمتش در موسسه امریکن انترپرایز استعفا کرد. او که قریب به بیست سال در این موسسه فعالیت کرده بود، در سمت مشابهی در بنیاد دفاع از دموکراسی مشغول به کار شد. این بنیاد که از بنیادهای نومحافظهکار جدید است، اندکی پس از حوادث ۱۱ سپتامبر و با هدف مبارزه با تروریسم تشکیل شده است. لدین در مقدمهی وبلاگش نوشته است: "من پس از ۲۰ سال فعالیت رضایتمندانه در موسسه امریکن انترپرایز، آنجا را ترک گفتم تا به بنیاد توسعه دموکراسی بپیوندم. به نظرم برای این پست مناسبم. موقعیت جدید، من را در جایگاه بزرگانی چون اندی مککارتی[۱۱۴] قرار میدهد. منظورم این است که تمام چیزهایی که میخواستم در اینجا هست. "[۱۱۵]
جیم لوب[۱۱۶] که روزنامهنگار کهنهکاری به شمار میآید و مدتها رفتار نومحافظهکاران را تحت نظر داشته، دربارهی تغییر موقعیت لدین نوشته است: "لدین در صحبتهایش از این تغییر با نام ترقی یاد کرده است. این بدین معنی است که حضور او در بنیاد دفاع از دموکراسی موثر خواهد بود. به ویژه اینکه بنیاد دفاع از دموکراسی، که تا پیش از این از مشکلات دموکراتیک زیادی رنج میبرد، حساب ویژهای بر روی کمکهای میلیاردر معروف، شلدون آدلسون[۱۱۷] باز کرده است. (و من شک ندارم که عقدههای روحی لدین در مورد ایران، به مزاج افراد بانفوذی که در کازینوهای آدلسون رفت و آمد دارند و عقدههای مشابهی دارند، خوش خواهد آمد.) یکی از علل محتمل این است که رئیس بعدی موسسه امریکن انترپرایز، آرتور بروکز[۱۱۸] ، امیدوار است که وجهه عمومی این موسسه در سیاستهای خارجی، که مدتهای مدیدی توسط نومحافظهکاران تندرویی چون ریچارد پرل[۱۱۹] تعیین میشد، تا اندازهای بهبود پیدا کند. "[۱۲۰]
رفتار نامعقول، انتقادات فراوان
رفتار نامعقول و تندروانه لدین، همواره انتقادات فراوانی را علیه او برانگیخته است. گلن گرینوالد، لدین را به خاطر سابقه اظهارات دروغ و پیشبینیهای نادرست، مورد شماتت قرار داده و او را "یکی از نادرستترین و مضحکترین جوکها در عرصه سیاسی" نامیده است. [۱۲۱]
جک هوبرمن، که لدین را "بانفوذترین و بیشرمترین جنگافروز زمانه" میخواند، طی نوشتاری در مجله نیشن (Nation) این جملات را از لدین نقل میکند[۱۲۲]
· "سطح تلفات (در عراق) در درجه دوم اهمیت قرار دارد"
· "ما (آمریکاییها) مردم جنگ دوستی هستیم ... ما عاشق جنگیم"
· "تغییر – و از همه مهمتر تغییر خشونتآمیز – جوهر تاریخ بشر است"
· "تنها راه برای رسیدن به صلح، جنگ تمامعیار است"
· "هدف جنگ تمامعیار این است که اراده خود را تا ابد به ملتهای دیگر تحمیل کنید"
· "برای اینکه به دنیا نشان دهیم که تا چه حد جدی هستیم، هر ۱۰ سال یکبار ایالات متحده باید یک کشور کوچک بیارزش را انتخاب کرده و ضعیفکشی کند"
برخی اعتقاد دارند که لدین طرفدار سرسخت فاشیسم ایتالیا است و همچنین اینکه "قائل شدن تمایز بین ‘رژیم’ فاشیستی و ‘نهضت’ فاشیسم از سوی لدین وی را به مدافع گزینه دوم بدل میسازد. "[۱۲۳] مواضع و رویکردهای وی همچنین در سایت انتقادی Antiwar تقریبا به طور مرتب (بویژه از سوی جاستین ریموندو) مورد نقد قرار گرفته است. [۱۲۴]
به گفته کریستوفر دی بلاگیو[۱۲۵] از مجله نقد کتاب نیویورک تایمز، لدین یک "تحلیل تحریفشده از رویدادهای ایران" به خوانندگانش ارائه داده است؛ مثلا در نشنال ریویو[۱۲۶] ادعا کرده بود که در ۲۲ نوامبر ۲۰۰۲، ‘حدود نیم میلیون ایرانی’ در اعتراض به حکم اعدام هاشم آغاجری راهپیمایی کرده بودند، در حالیکه بلاگیو، که در آن زمان در ایران بود، در بزرگترین راهپیمایی تنها حدود ۵۰۰۰ دانشجو را مشاهده کرده بود. [۱۲۷]
[۱] Islamofascists
[۲] Michael Ledeen, "When People Freely Choose Tyranny,” National Review Online, January ۳۱, ۲۰۰۶.
[۳] American Enterprise Institute
[۴] Jewish Institute for National Security Affairs
[۵] University of Wisconsin
[۶] Pomona College
[۷] Foundation for Defense of Democracies
[۸] Coalition for Democracy in Iran
[۹] Wall Street Journal
[۱۰] National Review Online
[۱۱] The New Republic
[۱۲] Washington Quarterly
[۱۳] U.S. Committee for a Free Lebanon
[۱۴] Benador Associates
[۱۶] Washington University
[۱۷] American Committee for Peace in the Caucasus
[۱۸] The Iranian Time Bomb: The Mullah Zealots’ Quest for Destruction
[۱۹] The War Against the Terror Masters
[۲۰] Machiavelli on Modern Leadership
[۲۱] Freedom Betrayed: How America Led a Global Democratic Revolution, Won the Cold War, and Walked Away
[۲۲] Perilous Statecraft: An Insider's Account of the Iran-Contra Affair
[۲۳] West European Communism and American Foreign Policy
[۲۴] Superpower Dilemmas: the U.S. and the U.S.S.R. at Century's End
[۲۵] Islamofascists
[۲۶] Michael Ledeen, "When People Freely Choose Tyranny,” National Review Online, January ۳۱, ۲۰۰۶.
[۲۷] "Ledeen Seems To Relish Iran Insider's Role," Charles R. Babcock. The Washington Post. Washington, D.C.: February ۲, ۱۹۸۷. pg. a.۰۱
[۲۸] George Mosse
[۲۹] Renzo De Felice
[۳۳] Arnaud de Borchgrave
[۳۴] U.S. Senate. Hearing before the Subcommittee on Security and Terrorism. Terrorism: Origins, Direction and Support. ۹۷th Congress, ۱st session. April ۲۴, ۱۹۸۱.
[۳۵] Mohr, C (۱۹۸۱-۰۴-۲۵). "Hearing on terror opens with warning on Soviet". The New York Times. Retrieved ۲۰۰۸-۱۲-۱۷.
[۳۷] Thomas Edsall and Dana Milbank, "White Hose's Roving Eye for Politics," Washington Post, March ۱۰, ۲۰۰۳.
[۳۸] William Beeman
[۳۹] Brown University
[۴۰] William Beeman, "Michael Ledeen: Neoconservative Guru,” May ۹, ۲۰۰۳, http://www.lebanonwire.com/۰۳۰۵/۰۳۰۵۰۹۱۴DS.asp
[۴۱] Jonah Goldberg
[۴۲] Jonah Goldberg, "Baghdad Delenda Est, Part Two,” National Review Online, April ۲۳, ۲۰۰۲.
[۴۳] A Fistful of Euros
[۴۴] Alex Harrowell, "The Revolution is Over,” August ۱۴, ۲۰۰۸, A Fistful of Euros, August ۱۴, ۲۰۰۸.
[۴۵] Claire Sterling
[۴۶] The Terror Network
[۴۷] Pope John Paul II
[۴۸] Jim Lobe, "Veteran Neocon Adviser Moves on Iran," Inter Press Service, June ۲۶, ۲۰۰۳.
[۴۹] Gladio
[۵۰] SISMI
[۵۱] SACEUR
[۵۲] Craig Unger
[۵۴] David Kimche
[۵۵] Fox Butterfield, "Arms for Hostages—Plain and Simple,” New York Times, November ۲۷, ۱۹۸۸; Jim Lobe, "Shadowy Right Winger Urges Action on Iran,” Inter Press Service, June ۲۵, ۲۰۰۳. See also Ledeen’s account, which he offered in his ۱۹۹۸ book Perilous Statecraft: An Insider's Account of the Iran-Contra Affair (Charles Scribner's Sons, ۱۹۸۸).
[۵۶] See, for example, the Tower Commission’s report, available on the web site of the American Presidency Project. For more on Ledeen's track record, see Jim Lobe, "Veteran Neocon Adviser Moves on Iran," Asia Times, June ۲۶, ۲۰۰۳; and Anthony Gancarski, "Michael Ledeen on the Run," Antiwar.com, August ۲۲, ۲۰۰۳.
[۵۷] Sydney Morning Herald
[۵۸] Harold Rhode
[۵۹] Douglas Feith
[۶۰] Oliver North
[۶۱] Knut Royce and Timothy Phelps, "Arms Dealer in Talks with U.S. Officials about Iran," Sydney Morning Herald, August ۹, ۲۰۰۳.
[۶۲] Washington Monthly
[۶۳] Joshua Micah Marshall, Laura Rozen, and Paul Glastris, "Iran-Contra II?” Washington Monthly, September ۲۰۰۴.
[۶۴] Nicolo Pollari
[۶۵] Antonio Martino
[۶۶] Joshua Micah Marshall, Laura Rozen, and Paul Glastris, "Iran-Contra II?” Washington Monthly, September ۲۰۰۴.
[۶۸] Laura Rozen
[۷۰] Iran-Contra II?, Joshua Micah Marshall, Laura Rozen & Paul Glastris, Washington Monthly Sept. ۲۰۰۴.
[۷۲] Who Forged the Niger Documents?, Ian Masters, Alternet.com, April ۷, ۲۰۰۵
[۷۴] "Interview with Philip Giraldi" (MP۳ Audio). July ۲۶, ۲۰۰۵. http://weekendinterviewshow.com/audio/giraldi_ledeen_clip.mp۳. Retrieved ۲۰۰۸-۱۱-۱۵
[۷۵] Office of Special Plans
[۷۶] Valerie Plame
[۷۷] Forging the Case for War, Philip Giraldi, American Conservative, November ۲۱, ۲۰۰۵
[۷۸] Scowcroft Strikes Out, Michael Ledeen, National Review Online, August ۶, ۲۰۰۲
[۷۹] To Invade Iraq or Not; That is the Question. Jamie Glazov, FrontPageMagazine.com, August ۱۲, ۲۰۰۲
[۸۱] The Latest Disinformation from Vanity Fair Michael Ledeen, National Review Online, November ۴, ۲۰۰۶
[۸۲] Larisa Alexandrovna, "Conversation with Machiavelli's Ghost: Controversial Neoconservative Ledeen Talks to Raw Story," February ۲۶, ۲۰۰۶
[۸۳] Peter Beinart, "Enemies List,” New York Times, September ۹, ۲۰۰۷
[۸۴] Michael Ledeen, "We Have Met the Enemy . . .” Weekly Standard, October ۲۰, ۲۰۰۹
[۸۵] Peter Beinart
[۸۶] Peter Beinart, "Enemies List,” New York Times, September ۹, ۲۰۰۷
[۸۷] Michael Ledeen, "Time to Focus on Iran - The Mother of Modern Terrorism,” JINSA Policy Forum, May ۶, ۲۰۰۳.
[۸۸] Michael Ledeen, "Did Condoleezza Rice Try to Make a Secret Deal With the Mullahs?" National Review Online, April ۲۵, ۲۰۰۷.
[۸۹] Testimony of Michael A. Ledeen, "U.S. Policy Toward Iran—The Next Steps," House Committee on International Relations, March ۸, ۲۰۰۶.
[۹۰] . Michael A. Ledeen, The Iranian Time Bomb: The Mullah Zealots’ Quest for Destruction (New York: Truman Talley Books, ۲۰۰۷) , p. ۱۵.
[۹۱] Michael A. Ledeen, The Iranian Time Bomb: The Mullah Zealots’ Quest for Destruction (New York: Truman Talley Books, ۲۰۰۷) , p. ۱۸.
[۹۲] Andrew McCarthy
[۹۳] Andrew C. McCarthy, "No More Illusions,” National Review Online, September ۴, ۱۰۰۷.
[۹۴] Michael Ledeen, The War Against the Terror Masters (New York: St. Martin's Press, ۲۰۰۲) , page xxii.
[۱۰۱] Michael Ledeen, "Unpunished Failure," National Review Online, November ۳, ۲۰۰۳.
[۱۰۲] Machiavelli
[۱۰۳] Cited in Jim Lobe, "Veteran Neocon Adviser Moves on Iran," Inter Press Service, June ۲۶, ۲۰۰۳.
[۱۰۴] why Machiavelli's iron rules are as timely and important today as five centuries ago
[۱۰۵] Michael A. Ledeen, Machiavelli on Modern Leadership: Why Machiavelli's Iron Rules Are As Timely and Important Today As Five Centuries Ago (New York: Truman Talley Books, ۱۹۹۹). Quoted in Jackson Lears, "Keeping It Real," Nation, June ۱۲, ۲۰۰۶.
[۱۰۶] William Beeman
[۱۰۷] Jim Lobe, " Bush and Hawks Try Pre-Emptive Strike Vs. Iran Vote," Inter Press Service, June ۲۰, ۲۰۰۵
[۱۰۸] Servizio per le Informazioni e la Sicurezza Militare
[۱۰۹] Francesco Pazienza
[۱۱۰] Italian P۲ Masonic Lodge
[۱۱۱] For more on Pazienza and his affiliation with Ledeen, see Wolfgang Achntner and Tony Barber, "Search for a Plot to Kill the Pope; Who Put the Gun in Agca's Hand?” The Independent, May ۱۹, ۱۹۹۱; and Ruth Gruber, "Bizarre Complexities of Bombing to Unfold in Italian Courtroom,” St. Petersburg Times, March ۱, ۱۹۸۷.
[۱۱۲] Toronto Star
[۱۱۳] Ruth Gruber, "۲۰ Face Trial in ۱۹۸۰ Massacre Italy Believes Blast Part of Plot,” Toronto Star, March ۱, ۱۹۸۷.
[۱۱۴] Andy McCarthy
[۱۱۵] Michael Ledeen, "Back from Alaska,” Faster, Please! Pajamas Media, August ۷, ۲۰۰۸.
[۱۱۶] Jim Lobe
[۱۱۸] Arthur Brooks
[۱۱۹] Richard Perle
[۱۲۰] Jim Lobe, "The Ledeen Move,” Lobelog, August ۲۵, ۲۰۰۸.
[۱۲۱] Stephanopoulos and Ledeen: together in the most accountability-free profession, Glenn Greenwald, Salon.com, November ۴, ۲۰۰۹
[۱۲۲] Who's Really Screwing America: #۲۶: Michael Ledeen: Improving on Mussolini, Jack Huberman, The Nation, June ۲۳, ۲۰۰۶
[۱۲۳] "Flirting with Fascism", John Laughland, The American Conservative, ۳۰ June ۲۰۰۳
[۱۲۷] Christopher de Bellaigue, The Struggle for Iran, New York Review of Books, ۲۰۰۷, p.۴۸-۹