به گزارش خبرگزاری فارس از ممسنی، دهه فجر فرصت بسیار ارزشمند بازنگری در ارزشها و آرمانهای ایران اسلامی است که به خود بیاییم تا دریابیم چه میکردیم و چه خواهیم کردیم و به کجا رسیدهایم؟
۴۳ سال پیش، معجزهی بزرگ الهی توسط یکی از سلالههای رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، امام خمینی ره رخ داد که قفس ها شکسته شد و نفس ها از زندان سینه ها رهایی یافت.
انقلاب اسلامی ایران اعجاز بزرگ قرن و پیروزی بی نظیر عدالتخواهان در برابر ظالمان و ستمگران است. انقلابی که معنویتش بارقه های الهی مرزهای جغرافیایی را درنوردید و مسلمانان جهان را از خواب غفلت بیدار و آنها را به ایستادگی در برابر ظلم و ستم دعوت کرد.
فاصله شب تاریک سرنگونی حکومت طاغوت، تا صبح روشن فجر صادقِ انقلاب، ده روز کبیر است، که این پیروزی بزرگ را مدیون کسانی هستیم که در آن زمان جانشان را بر کف می گذاشتند تا انقلاب به پیروزی برسد.
انقلاب اسلامی گویای اراده مومنان مصمم و خون های ریخته شده جوانان انقلابی ست که باید این تحول عظیم را با خامهای خون نگار بر صفحه جان ها نوشت و با دیده عبرت مطالعه کرد تا نسل به نسل به آیندگان ما منتقل شود.
امروز برای دوام انقلاب اسلامی و زنده نگهداشتن یاد و کارهای جوانان غیور ایران اسلامی در این برهه حساس، مصاحبه ای را مهمان یکی از انقلابیون شهرستان ممسنی شدیم.
او کسی است که گمشده خودش را وجود پر برکت امام خمینی پیدا کرده بود و پا بر خوشی های جوانی و ترس هایش گذاشت تا قدمی در راه پیروزی انقلاب اسلامی بردارد.
وی در گفتگو با خبرنگار فارس خود را اینگونه معرفی میکند: سید علی اصغر موسوی متولد ۱۳۴۱ بازنشسته سپاه، مدرس حوزه و دانشگاه، ساکن محله توتستان ممسنی هستم.
موسوی در خصوص آشنایی خود در زمان شاه با امام گفت: قبل از سال ۱۳۵۴ نفری تاجر چای بود و به منزل ما می امد و با پدرم در رابطه با امام صحبت می کرد که اتفاقا مرا نیز از اتاق بیرون می کردند، اما حس کنجکاوی که داشتم باعث شد چگونگی تبعید حضرت امام خمینی به ترکیه را بشنوم.
وی ادامه داد: دوم دبستان که بودم معلم وقت ما گفت باید نماز بخوانید و از پدر مادرتان نامه بیاورید که نماز میخوانید و این جرقه ای برای آشنایی من با نماز، روزه و مسجد بود.
سید علی اصغر بیان کرد: در سال ۱۳۵۶ نوار های پر شده در رابطه با انقلاب توسط استاد کافی، کتابهای ایت الله مکارم شیرازی، شهید مطهری، مهندس بازرگان و... به دست ما رسید و بعد از آن هم توسط معلمان، و اطرافیان با حرکات انقلابی آشنایی پیدا کردم و روز به روز آگاه تر می شدم.
وی ادامه داد: ماه رمضان تابستان همان سال باعث شد که از ورود روحانیونی که مردم را در ممسنی آگاه میکردند جلوگیری شود، اما باز هم روحانیون دست از تلاش نمی کشیدند و به گونه ای خودشان را به روستا ها می رساندند.
با توجه به اینکه سید علی اصغر موسوی آن زمان دانش آموز بوده بیان کرد: باز شدن مدارس در ان سالها باعث بیشتر شدن انقلابی ها شد و با دوستانمان مدارس را تعطیل و راهپیمایی های متعددی را در سطح شهر شروع و گاها با نیرو های ژاندارمری مقابله می کردیم.
پناه بردن به کوه، برای یاری انقلاب
این انقلابی بیان کرد: با دوستانمان کوهنوردی های سختی را انجام میدادیم و به ناچار در کوه ها از اعلامیه ها و ... با خبر میشدیم و هماهنگی های لازم را انجام میدادیم.
وی ادامه داد: به بهانه کوهنوردی، افراد زیادی را نیز با خود همراه و آنها را به یاری انقلاب دعوت می کردیم.
موسوی خاطره ای خوش را تعریف کرد و گفت: در آن زمان با تعدادی از دوستان، تئاتری بنام نهضت سربداران را شروع کردیم و من در آن تئاتر نقش محوری شیخ خلیفه و کارگردانی را بر عهده داشتم.
استقبال بی نظیر از تئاتر سربداران در ممسنی
وی ادامه داد: تئاتر در بهمن ماه اماده اجرا بود و با استقبالی بی نظیر آحاد مردم بخصوص قشر روحانیون، دانش آموزان و دانشجویان مواجه شد و توانستیم این تئاتر را در سالن مدرسه زینبیه اجرا و پیام انقلاب را به همه برسانیم.
موسوی با توجه به اینکه قبل از انقلاب، در راهپیمایی های مختلف شرکت داشت گفت: در یکی از راهپیمایی هایی که داشتیم، تعدادی با ما همراهی لازم را نکردند و در پیاده رو ایستادند؛ اما ما شیشه چند تا از بانک ها را شکستیم و من وقتی جلوتر از بقیه سنگ می انداختم، همان لحظه با ژاندارمری درگیر شدیم و سنگ یکی از بچه هایی که پشت سرم بود به گردن من برخورد کرد.
موسوی ادامه داد: هرگاه که ژاندارمری سر می رسید، ما فرار می کردیم، و آن روز به دنبال یکی از دوستانم که خانه شان در کوچه بغلی بود رفتم، اما وی متوجه من نشد و وارد خانه شد در را بست.
این انقلابی زیرک افزود: به آخر کوچه رفتم و دیدم دو نفر در خانه ای مشغول به حفر چاه هستند، و من هم وارد شدم، لباسم را در آوردم و کمک کارگران مشغول شدم، وقتی که ماموران رژیم امدند، متوجه من نشدند و در نهایت از پشت بام که به زمین های کشاورزی راه داشت فرار کردم.
شعار نویسی های شبانه و فرار کردن های هوشمندانه
وی یکی دیگر از خاطرات قبل از انقلاب را چنین بیان کرد: دیوار مسجد امام حسین(ع) محله توتستان را به همراه چند نفر دیگر رنگ میزدیم که تصمیم به شعار نویسی گرفتیم و بر روی دیوار های محله شعار هایی از قبیل مرگ بر شاه و... نوشتیم و توجه بسیاری را هم جلب کردیم.
با توجه به اینکه ماموران رژیم متوجه شعار ها شده بودند، موسوی گفت: صبح آن روز به مدرسه رفتم، وقتی برگشتم خانه در محاصره ماموران ژاندارمری بود که از دیوار پشت وارد خانه شدم و کتابها و عکس هایی که در رابطه با امام و انقلاب بود را در زیر کاه پنهان کردم و ماموران دریافتند که شعارهایی نوشته شده، از همان رنگ های دیواره مسجد است و چون مسجد امن نبود عصر به آنجا ندفتم، و در نهایت عصر برادرم را به جای من اشتباه گرفته بودند که باعث شد ایشان را کتک بزنند؛ اما با وساطت بزرگ محله، ماموران مسجد را ترک کردند.
وحدت مردم در برابر ماموران رژیم پهلوی مثال زدنی است
این فعال انقلابی از دستگیری رییس حوزه اصفهان قبل از انقلاب گفت: وقتی ایشان به نوراباد وارد شد، به یکی از روستاهای اطراف جهت سخنرانی رفت که بعد از سخنرانی، ماموران رژیم ایشان را در راه دستگیر کردند.
وی افزود: وقتی این خبر رسید، افراد زیادی در دل آن شب روانه شهر شدند و جلوی پاسگاه تحصن کردند و ماموران با تعدادی از ما برخورد کردند؛ اما تا این روحانی را آزاد نکردند مردم انقلابی اعم از زن و مرد، پیر و جوان دست از تحصن نکشیدند و بعد از آزادی، روحانی را به مسجد بردند و سخنرانی کردند.
موسوی گفت: نیمه های شب بعد از اینکه همه مسجد را ترک کرده بودند، یکی از همسایه ها به خانه ما آمد و سراغ همسرش را گرفت و بعد از جستجو های بسیار متوجه شدیم که ماموران ایشان را در یکی از کوچه ها کتک کاری کردند و مردم محله آن شب وحدتی بسیار زیبا را رقم زدند و ماموران رژیم را تهدید به نبرد مسلحانه کردند.
دستگیری سید علی اصغر موسوی توسط ژاندارمری
با توجه به اینکه قبل از انقلاب فشار های ماموران به مردم و قشر دانش آموز زیاد شده بود موسوی گفت: به فرمانداری رفتم تا با فرماندار وقت صحبت کنم که چرا امنیت مردم را تامین نمی کنید و رعب و وحشت در دل مردم می اندازید؛ اما متاسفانه وی صحبت های من را باور نکرد و شروع کرد به ادبیاتی که خودش داشت تحقیرم کند، اما خوشبختانه من که زیاد مطالعه داشتم هر سوالی که وی میپرسید می توانستم پاسخ بدهم.
وی افزود: در همین حین پیرمردی که گاو داشت وارد فرمانداری شد و جلوی فرماندار به صورت حقیرانه از وی و مامورانش شکایت کرد. فرماندار فرمانده ماموران را خواست و وی در پاسخ به فرماندار گفت، ما قسم خوردیم تا جان در بدن داریم شاه را حمایت کنیم. و من هم گفتم که امام خمینی فرمودند قسم شما باطل و بی معناست.
موسوی گفت: همانجا من را دستگیر کردند؛ ولی تجمع دانش آموزان باعث شد به هر نحوی شده، من را از ماشین بیرون بیاورند و منطقه را سریع ترک کنیم.
انقلاب اسلامی برکتی عظیم است
علی اصغر موسوی از انقلابیون موثر در جریان پیروزی انقلاب اسلامی بیان کرد: انقلاب ما برکتی عظیم است که توسط آن همه چیز تحت الشعاع امام خمینی قرار گرفت و باید قدر دان آن باشیم.
وی در خصوص شکنجه های مردم توسط ساواک گفت: در آن زمان نیروی های ساواک با وسایل خاصی ناخن افراد را میکشیدند، آنها را میکشتند و به درون چاه می انداختند و بعد از انقلاب نمایشگاهی از وسایلی که ساواک با آن ناخن میکشید، استخوان های در امده از چاه، شوک های الکتریکی، فندک هایی که با آن زندانیان را می سوختند برگزار شد که وقتی ما چنین چیزهایی را دیدیم، به نورآباد امدیم و در شهر برای مردم تشریح می کردیم.
سید در خصوص برخورد نیرو های انقلابی با ساواک گفت: رفتار ما در برابر انها، رفتاری در شان یک انسان و یک مسلمان بود و بعد از انقلاب تعدادی از نیروهای ساواک نیز به جمع انقلابیون پیوستند.
انتهای پیام/ف/ص