همشهری آنلاین- حق شهروندی،مرضیه ثمرهحسینی: افزایش سطح خشونتهای خانگی، شکاف بین نسلی، والدینآزاری و سالمندآزاری، فرار دختران، اعتیاد نوجوانان و ... نشان میدهد که خانوادههای ایرانی از حیث سلامت روان در وضعیت نگرانکنندهای به سر میبرند. با «محبوبه هوشیار»، روانشناس بالینی و مشاور خانواده، ابعاد مختلف سلامت روان در خانواده ایرانی به ویژه در میان کودکان و نوجوانان را مورد بررسی قرار داده ایم ،مشروح این گفتگو به شرح زیر است :
سلامت روان چه تعریفی دارد؟
از منظر سازمان بهداشت جهانی، سلامت روان، بهزیستی داشتن، داشتن مهارت برای غلبه بر استرس و اضطرابهای زندگی روزمره و ایفای نقش اجتماعی برای افراد تعریف شده. در این تعریف، رضایت از زندگی، لذت و شادمانی محصول سلامت روان در فرد و جامعه است؛ به همین اعتبار، جوامع افسرده، خشن و فاقد نشاط اجتماعی جوامعی به حساب میآیند. عوامل اجتماعی، بیولوژیکی و روانی که البته در هر فرد متفاوت از دیگری است، در شکل دادن به سلامت روان فرد موثر است.
به صورت کلی دو دسته از عوامل بر میزان سلامت روانی افراد و خانوادهها اثرگذارند،عوامل بیرونی مانند رفاه و عدالت اجتماعی، تحقق حقوق مدنی و شهروندی، احساس امنیت در ساحتهای مختلف، و عوامل درونی شامل ویژگیهای بیولوژیک و فردی مانند اعتمادبهنفس و حس ارزشمندی. این عوامل در پیوند با هم سلامت روان فرد را متاثر کرده و همپوشانی کامل دارند.
چه عواملی در سالهای اخیر سلامت روان ایرانی را متاثر کرده است؟
وضعیت سلامت روان ایرانیان و خانوادههای ایرانی در چند سال اخیر رو به وخامت رفته، در کنار تشدید عوامل بیرونی از جمله فقر، فقدان عدالت اجتماعی، احساس شدید ناکامی و درماندگی، نداشتن افقی از آینده و آرزومندی، باید به تاثیرات کرونا به عنوان یک شوک روانی اشاره کرد که سبک زندگی افراد و خانواده ایرانی را تغییر داد. این تاثیرات بر کسانی که دچار سوگ شدند، دوران سخت بیماری را تجربه کردند یا کسب و کارشان را از دست دادند بسیار مخرب بوده. این در حالی است که این افراد هیچ امکانی برای دریافت کمک حرفهای از جانب روانشناسان و مشاوران را نداشتند.
بحران اقتصادی چه تاثیری بر زنجیره آسیب در خانواده ایرانی داشته است؟
خانواده، نهادی اجتماعی است یعنی تحولات اجتماعی و سیاستهای رسمی که در ارتباط با عرصه اجتماعی اتخاذ میشود، مستقیما بر کارکردهای نهاد خانواده و همچنین میزان سلامت افراد در جمع خانوادگی تاثیر دارد. تصور کنید خانوادهای را که پدر و حتی مادر شبانهروز مشغول کار هستند و زمانی برای رسیدگی به فرزندان خود ندارند و فاقد مهارت مواجهه با اختلافات بین نسلی هم هستند. از طرفی، تک تک افراد چنین خانوادهای به دلیل کاهش منابع مالی خانواده هر روز در معرض از دست دادن چیزهای بیشتری از تعلقات و آرزوهایشان هستند. احساس درماندگی، خشم، سرخوردگی و تبعیضی که هر کدام از افراد این خانواده تجربه میکنند سلامت روان آنها را به مخاطره میاندازد و به شکل زنجیروار بر دیگران نیز اثر میگذارد.
کمک حرفهای تا چه اندازه میتواند از آسیبهای روانی افراد و در نهایت جامعه جلوگیری کند؟
بسیاری از افراد به کمک حرفهای روانشناسان و روانکاوان بیاعتمادند یا به آن دسترسی ندارند. این مسئله باعث میشود که آنها انباشتی از اختلالات و بحرانهای روحی و عاطفی را مانند باری سنگین و طاقتفرسا حمل کنند، تحمل این بار از آنجا که دشوار است افراد را به وضعیتی دچار میکند که یا دست به خودکشی بزنند، یا افسرده شوند و یا کیفیت زندگیشان به شدت تنزل پیدا کند. مشاور و روانشناسی که تخصص و دانش کافی دارد میتواند به فرد یا افراد خانواده بیاموزد چگونه و با چه مهارتهایی میتوانند با وضیعت نامطلوب در زندگی کنار بیایند و بهزیستیشان را ارتقا دهند.
آیا وخیم شدن وضعیت معیشت مردم در مراجعه آنها به کلینیکهای روانشناسی و مشاوره موثر بوده است؟
در چند سال اخیر تعداد مراجعات مردم برای دریافت کمک حرفهای از متخصصین روان به شدت کاهش پیدا کرده است ، خانوادهها و مراجعین ما اتفاقا به خوبی متوجه ضرورت مراجعه به مشاور هستند اما امکان پرداخت هزینههای آن را ندارند. در میان مراجعین ما کم نیستند خانوادهها و افرادی که به دلیل نگرانی از مشکلی که دارند با هر سختیای که شده هزینه چند جلسه مشاوره را تامین میکنند اما از ادامه آن عاجز هستند زیرا درمان روان پروسهای طولانی و به همین اعتبار هزینهبر است. از طرفی، نیمه کاره رها کردن فرایند درمان سبب میشود که اختلال یا مشکل فرد تشدید شود.
وضعیت کودکان و نوجوانان از حیث سلامت روان و نیاز به کمک حرفهای به چه شکل است؟
واقعیت این است که کودکان و نوجوانان از حیث روحی و روانی در وضعیت خوبی نیستند، آنها سرشار از تضاد و تعارضهای چندگانه با خود، جامعه و خانواده هستند. این قشر نه در نظام آموزشی و نه خانواده برای زندگی آینده و زیستن در جامعه آنومی زده فعلی آموزش ندیدهاند، اساسا هیچ گروهی برای بهزیستی آموزشی دریافت نمیکند. محتوای آموزش رسمی با آنچه نوجوان در جهان واقعی و خارج از مدرسه با آن مواجه میشود نسبتی ندارد. شکاف بین نسلی بیداد میکند. اغلب مراجعین ما والدین درماندهای هستند که از تربیت کودک یا نوجوان خود عاجز اند چون نظام ارزشی آنها با ارزشها، هنجارها و سبک زندگی مقبول نسل فعلی بیارتباط و بسیار دور است. پدیده نگرانکنندهای که من به عنوان مشاور خانواده در بین کودکان و نوجوانان به وفور مشاهده میکنم، خشم است. خشمی دائمی، طغیانگر، بدون گذشت و مدارا و البته نگرانکننده. وضعیت والدین خاصه مادران نیز بهتر از فرزندانشان نیست، این خشم و نارضایتی دوسویه بر کیفیت زندگی خانوادگی در خانواده ایرانی شدیدا اثرگذار بوده است.