عصر ایران؛ مهرداد خدیر- درگذشت خانم پریوش سطوتی در بیمارستان "سنت مری" لندن و در 89 سالگی تنها به این خاطر اهمیت ندارد که او همسر دکتر سید حسین فاطمی بوده اگرچه یک دورۀ بسیارکوتاه با وزیر خارجۀ شهید دولت ملی دکتر محمد مصدق زندگی کرده باشد. به این خاطر هم هست که در سال های 87 تا 90 خورشیدی خود او هم به یک چهرۀ خبرساز در رسانههای ایران بدل شد.
ماجرا از این قرار است که اوایل سال 87 به دعوت رسمی اسفندیار رحیم مشایی رییس وقت شورای عالی امور ایرانیان خارج از کشور و پس از سال ها برای شرکت در نشستی به تهران آمد و پس از اتمام نشست یا همایش آنقدردر محل اقامت خود (هتل لاله) ماند و طولانی شد و تمام هزینه ها را هم شورای عالی سخاوت مندانه می پرداخت که ظن نیروهای امنیتی را برانگیخت و سر و کارش به بازداشت هم افتاد!
اول خرداد 90 البته بعد از همان دورۀ کوتاه زندان آزاد شد اما دادستان وقت تهران همان موقع به خبرگزاری فارس گفت: «دربارۀ اموال برخی ایرانیها و ملاقاتهایی که انجام داده و طلاهایی که به همراه داشته تحقیقات مفصلی صورت گرفته و تحقیقات ادامه دارد» و این «ادامه دارد» آخر به این معنی بود که فعلا نمیتواند از ایران خارج شود. البته خیلی هم ادامه دار نبود و به لندن برگشت.
در همان فروردین 87 خانم سطوتی به دیدار رییس جمهوری وقت ایران رفته و محمود احمدی نژاد نیز به گرمی از او استقبال کرده بود. در این ملاقات دفترچۀ خاطرات دکتر فاطمی را هم به رییس جمهوری ایران هدیه کرد و شاید نمی دانست او به لحاظ فکری به طیف دانشگاه علم و صنعت و ابراهیم اسرافیلیان و حسن آیت تعلق دارد یا داشته است. همان حسن آیت که پرچم حمله به دکتر مصدق در فضای مصدقی پس از پیروزی انقلاب را برافراشت. همان مصدق که فاطمی به خاطر او جان شیرین را فدا کرده بود و این که فاطمی را بستایی و شهید وطن بخوانی و همسر او را گرامی بداری اما به مراد فاطمی علاقه نداشته باشی از شگفتیهایی است که در کنار عجایب پدیده ای به نام احمدینژاد چندان هم به چشم نیامد!
خانم سطوتی در این باره بعدتر این گونه توضیح داد: «این دفترچه خاطرات روزهای زندان فاطمی است که بعدها پرستاری به من رساند و من به آقای احمدینژاد دادم. این دفترچه در تمام این سال ها همراه من در لندن بود و با این که بسیاری خواستار خرید آن بودند اما من اهل این کار نبودم و به ایران که آمدم به آقای احمدی نژاد دادم.»
اما چرا در بین همۀ رجال سیاسی ایران، احمدینژادی که هنوز به ژست های ملی شهرت نداشت؟
دلیل آن را باید در نام دعوت کننده دانست که نزدیکترین شخص و در واقع مراد فکری احمدینژاد بود: اسفندیار رحیم مشایی.
البته از علاقۀ خود هم گفت و این که «آقای احمدینژاد با آن رویههای مردمی که مورد قبول دکتر فاطمی بود همخوانی دارد» و برای خبرگزاری ایسنا این گونه شرح داد:
«وقتی به ایران آمدیم اولین ملاقاتمان با آقای رحیممشایی بود. ایشان را در آن زمان نمیشناختم ولی از همان روز اولف مهر بزرگی از آقای مشایی در دل ما جای گرفت و بعد از آن با آقای احمدینژاد دیدار کردیم و آن دیدار نیز همه به گریه گذشت. با این که در تمام دوران قبل و بعد از انقلاب تمام آقایان نهایت محبت و احترام را به دکتر فاطمی گذاشتند، ولی من احساس نزدیکی بیشتری با آقای احمدینژاد میکنم و تنها موقعی که به ایران آمدم و خاطرات تلخی از آن ندارم این مقطع زمانی است.» و البته این صحبت ها قبل از بازداشت اوست و چنان که در ادامه خواهد آمد این سفر هم برای او بدون خاطرات تلخ تمام نشد.
به مناسبت نوروز 1390 هم برای رییس جمهوری وقت ایران پیام تبریک فرستاد و هدفمند کردن یارانهها را به نفع محرومان جامعه و موفقیت تاریخی طرح دولت توصیف کرد و از آن به مثابۀ «دلیل قاطعی در اثبات شکست تحریمهای آمریکا و متحدان اروپایی آن » یاد کرد؛ تعابیری که البته نسبتی با نوع زندگی غیر سیاسی خانم سطوتی نداشت و برای همه این پرسش را ایجاد کرده بود که چرا در ایران مانده است. اما مگر می توان از یک ایرانی پرسید چرا در کشور خودت مانده ای؟!
او پیش تر در مهر 1389 با ارسال نامهای محمود احمدینژاد را به خاطر مواضع او در سفربه نیویورک و سخنرانی در مجمع عمومی سازمان ملل ستوده بود و احمدینژاد نیز ماه بعد و به مناسبت 19 آبان سالگرد اعدام دکتر فاطمی نامهای برای خانم سطوتی فرستاد.
آقای احمدینژاد البته قول داده بود که دفترچۀ خاطرات را در اختیار مورخین قرار میدهد ولی مشخص نشد به کدام مورخ تحویل داده یا داده و رسانهای نشده است.
نام خانم سطوتی اما یادآور فرماندار نظامی تهران در اوج انقلاب 57 و اولین گروه اعدامی پس از پیروزی انقلاب هم هست چون سپهبد مهدی رحیمی باجناق دکتر فاطمی بود.
فاطمی در زندان دژبان مرکز بود که همسر او – پریوش سطوتی – به اتفاق خواهرش به ملاقات میرفتند و یکی از افسران، دل به خواهر همسر فاطمی داد و چون دانست پدر آنان نظامی است (سرتیپ سطوتی) بیمناک گرایش سیاسی باجناق نشد و ازدواج، صورت پذیرفت و او کسی نبود جز مهدی رحیمی.
خانم سطوتی اواخر دهۀ 80 که به ایران آمد همه می خواستند بدانند سرنوشت فرزندشان چه شده چرا که تا سالها نام و نشانی از او نبود و معلوم شد در لندن زندگی می کند.
مادر البته در تمام سالهای دهه های ۳۰ و ۴۰ و ۵۰ کوشید فرزند را از سیاست و زندگی زیر سایۀ نام پدر و سرنوشت ترازیک او دور نگاه دارد و حتی زبان فارسی نمیدانست یا خیلی کم میدانست و به خاطر همین دوری در سال ۵۷ و در گرماگرم انقلاب، حاضر به امضای اطلاعیۀ معرفی شاه به عنوان قاتل پدر خود نشد. هر چند متن به انگلیسی قابل ترجمه بود تا بداند داشتان چیست و شاید امضا نکردن او به خاطر آن بود که هیچ خاطره ای از پدر نداشت یا تحت تأثیر مادر بود.
مسعود بهنود البته در کتاب «کشتگان بر سر قدرت» از فرزند فاطمی هنگام اعدام پدر با تعبیر«علی دوساله» یاد میکند نه سیروس و شاغل به وکالت در انگلستان. همان انگلستان که سفارت آن را پدرش بست و بعدتر گفت: نمیدانستم که تا دربار هست انگلستان به سفارتخانه نیاز ندارد!
این همان سیروس بود که پسرعمویش و برادرزاده فاطمی (دکتر شاهین فاطمی که به عنوان استاد اقتصاد با تلویزیون فارسی بیبیسی مصاحبه می کرد) مدعی شد شاه تمام مخارج تحصیل او را در خارج از کشور تقبل کرد و حتی برای مراسم عروسی او در آمریکا هدیه فرستاد و هدیه را هم جعفر شریف امامی بُرد و داماد بعدتر حقوقدان قابلی هم شد و در انگلستان وکالت میکرد و شاید به همین خاطر سال ها بعد اعلامیه علیه شاه را امضا نکرد.
او شامگاه ۲۲ خرداد ۹۴ در پی سکته قلبی در لندن درگذشت. در حالی که نام تنها پسر خود را به رغم تربیت غیر مذهبی حسین گذاشته بود نشان می داد یاد پدر را فرونکاسته است و حالا ک حسین فاطمی (نوه دکتر فاطمی) در انگلستان زندگی می کند همچنان که یک غلامرضا تختی ( نوۀ جهان پهلوان تختی) در آمریکا! نوههای مردانی که لحظهلحظۀعمر خود را با عشق به ایران گذراندند دور از ایران روزگار میگذرانند و باز دربارۀ تختی سوم میتوان امید داشت که به خاطر مادربزرگ نویسنده ( منیرو روانی پور) دستکم از زبان فارسی دور نیفتاده باشد.
خانم سطوتی پس از آن اقامت طولانی در هتل لاله و بازداشتی که به قاعده او را رنجاند به انگلستان بازگشت و نتیجۀ تحقیقات هم روشن نشد اما نام او ساعاتی پس از بازداشت اسفندیار رحیم مشایی رییس دفتر رییس جمهوری در دورۀ احمدینژاد به او در 26 اسفند 1396 دوباره مطرح شد.
وقتی که آقای مشایی کپی حکم صادره علیه خود را در مقابل سفارت انگلستان آتش زد و همین برای او اتهام شد و یک روزنامهنگاراصول گرا نوشت: «چرا آقای مشایی اصرار دارد خود را در مقابل انگلیس قراردهد در حالی که پریوش سطوتی - همسر دکتر فاطمی و جاسوس انگلستان - بیش از حد با او صمیمی بوده؟!» و برای آن که میزان صمیمیت را نشان دهند تصویری منتشر کردند که با عرف عکس های یادگاری مقامات جمهوری اسلامی با زنان فاصله دارد.
این داستان هنگامی بود که حسن روحانی رییس جمهوری رییس جمهوری ایران بود و خبرگزاریهای اصولگرا سفیر ایران در انگلستان در دولت روحانی را هم متهم کردند و به دنبال رابطه او و خانم سطوتی 85 ساله بودند و حمید بعیدینژاد توضیح داد:
«در موقعیتی به مناسبت لزوم تقدیم هدیهای که سوی وزارت امور خارجه در بزرگداشت مقام دکتر فاطمی وزیر خارجه دولت ملی ایران به سفارت ارسال کرده بود، از خانم سطوتی دعوت به عمل آمد. ایشان هم با علاقهمندی به سفارت آمدند و از آن هدیه ارزشمند نیز بسیار شادمان شدند.
ایشان در این مراسم که با حضور همه همکاران سفارت همراه بود به تلاش حدود ۷۰ ساله خود جهت حفظ اعتبار نام دکتر فاطمی و مرارتهایی که در حدود ۸۵ سال عمر خود متحمل شدند اشاراتی داشتند. در ذیل سخنان خود، به سفری هم که در دوران ریاستجمهوری آقای احمدینژاد و به دعوت آقای مشایی به تهران داشت نیز اشاراتی داشت و از مشکلات غیرقابل پیشبینی خود در این سفر مطالبی نقل کرد. اتفاقاً از ناراحتیهای بسیار ایشان از آثار این سفر، یکی نشر اخبار غیرواقعی در آن زمان نسبت به تلاش او برای آزاد ساختن اموال و املاک توقیف شده او بود -که کاملاً غیرواقعی بود- چون اصلاً وی اموال و املاکی نداشت و ندارد و دیگری تقدیم دفترچه ارزشمند خاطرات مرحوم دکتر فاطمی به آقای احمدینژاد بود که با از گذشت زمان هیچ گاه دیگر نتوانست از آن خبری بگیرد که در دست چه کسی قرار دارد و از این بابت بسیار ناراحت بود.»
نوشتۀ سفیر ایران در بریتانیا با این جملات تأثر برانگیز به پایان می رسد:
« با شناخت مختصری که از خانم سطوتی همسر مرحوم دکتر فاطمی پیدا کردهام، آزردگی خود را نسبت به خبر منتشر شده اعلام میکنم. ایشان به اعتبار درگذشت نابهنگام فرزند خود و تنها بازمانده مرحوم دکتر فاطمی در خلوت خود زندگی زاهدانهای داشته و هنوز با حقوق کارمندی دکتر فاطمی زندگی میکند و دست نیاز به سوی هیچ کس هم دراز نکرده است.»
ابهام دربارۀ این که همسر و فرزند دکتر فاطمی کجا هستند با جنجال پیرامون خانم سطوتی رفع و روشن شد در لندن زندگی می کنند و گویا به یک روزنامه نگار کهنه کار گفته بود چه خوب که سیروس فارسی درست نمی داند و این اخبار را نمی خواند و نمی داند چه رفتاری با من شد. نه به آن دعوت رسمی و دیدار با رییس جمهوری و رییس دفتر و اقامت در هتل و ستایش و تجلیل اولیه و نه به شک و تردید و دنبال ملک هایی که ندارم و کشف راز ملاقات هایی که سیاسی نبوده است.
ابهام دربارۀ دفترچۀ خاطرات فاطمی اما ادامه داشت تا تارنمای تاریخ ایرانی به این نتیجه رسید که نوشتههای مخفیگاه و زندان دکتر حسین فاطمی (۲۸ مرداد ۱۳۳۲ - ۱۹ آبان ۱۳۳۳) در سال ۱۳۸۳ با ویرایش هدایت متیندفتری در لندن منتشر شده ولی اعلام نکردند همان دفترچه است یا نه.
بدین ترتیب اگر دفترچۀ خاطرات زندان همین کتاب باشد در واقع خانم سطوتی متن کتابی منشتر شده را به احمدی نژاد هدیه داده بود و ارزش آن بیشتر از حیث سند دست اول و دستخط است.
پریوش جوان و زیبارو کجا می توانست تصور کند که همسر او با آن درجه از اعتبار و اشتهار با سقوط دولت ملی مخفیف بازداشت و اعدام خواهد شد؟ سرنوشتی که گریبان هیچ یار دیگر دکتر مصدق را نگرفت؟
فاطمی کجا می توانست تصور کند خواهر همسر او دل به افسری می بازد که 24 سال بعد فرماندار نظامی تهران می شود تا نگذارد امواج انقلاب درگیرد و خود در فردای آن اعدام می شود؟
خانم سطوتی هم تصور نمی کرد در عالی ترین سطوح از او استقبال و پذیرایی شود و دست آخر با اتهام به انگلستان بازگردد. اتهامی که البته بر دامان او ننشست چرا که همسر دکتر سید حسن فاطمی بود و احترام به فرد مورد علاقه در غیاب به همسر او نثار می شود چندان که تا شهلا توکلی زنده بود هیچ کس از گله های تختی از همسرش ننوشت.
زنی که ساعاتی پیش در لندن درگذشت میهمان اسفندیار رحیم مشایی و هدیه کننده دفترچه خاطرات به محمود احمدینژاد و دختر تیمسار سطوتی و خواهر همسر سپهبد رحیمی اعدامی بود. همه درست. اما مهم ترین توصیف او این است: همسر دکتر سید حسین فاطمی و هرقدر دوران زندگی مشترکشان در زیر یک سقف کوتاه بوده باشد رنجی که در غیاب وزیر ایران دوست با خود حمل کرده بزرگ بوده است.