به گزارش خبرگزاری فارس از رستم، از شیشه ماشین بیرون را نگاه می کردم، دانه هایی که دیروز کشاورز کاشته بود امروز سبز شده و جوانه زده بودند.
کوه های استوار با ترکیب درختان کُنار و بلوط یکی پس از دیگری دست بر شانه هم گذاشته بودند. بعد از طی مسیر ۴۰ دقیقه ای از نوراباد به رستم وارد شهر کوپن که شدم، سرم را بالاتر آوردم و تیر چراغ برق های بلوار را شمارش می کردم.
شمارش را رها کردم و به عکس های شهیدان آن شهر که به تیرهای چراغ برق زده شده بودند نگاه می کردم، یکی به یکی اسم آنها را می خواندم، اما عکسی میان آنها برایم متفاوت بود. شهید نورالدین انصاری، صاحب همان عکسی بود که از ادامه مسیر من را منصرف کرد.
از ماشین پیاده شدم و دقایقی به عکس شهید نگاه کردم، از این کسبه و آن کسبه سراغ گرفتم تا بالاخره توانستم با خانواده ایشان ارتباط بگیرم، مرتضی در بین صحبت هایش گفت شهادت شهید نورالدین تایید شده؛ اما ایشان هیچ قبری ندارد!
این جمله را که شنیدم، سریع گفتم آدرس منزل را برایم بفرستید. انتظار داشتم که مرتضی پشت گوشی بگوید روستای اکبری هستم تا زودتر درباره شهید نورالدین اطلاعات بدست بیاورم، اما گفت نوراباد ساکن هستیم.
با شنیدن این جمله نتوانستم در شهر کوپن بمانم، سوار ماشین شدم و باز هم این مسیر را تا نورآباد طی کردم، هر چند دقیقه ای یکبار از راننده می پرسیدم چقدر دیگر می رسیم؟!
راننده هم سری تکان می داد و می گفت: عجله نکن اگر به چراغ قرمزهای شهر و ترافیک نخوریم، سر ساعت می رسیم.
وارد منزل مرتضی که شدم، بدون هیچ مقدمه شروع به سوال پرسیدن کردم، برادر شهید در پاسخ به اولین سوالم گفت: شهید نورالدین انصاری، در سال ۱۳۴۱، در بخش سرونا شهرستان رستم چشم به جهان گشود.
وی ادامه داد: وی دوران طفولیت و تحصیلات ابتدایی را در روستای اکبری از توابع بخش سورنا و تحصیلات دوران راهنمایی و دبیرستان را در شهر کازرون سپری کرد.
مرتضی انصاری در خصوص فعالیت های شهید گفت: نورالدین و دوستانش تابستان ها در روستا به کارهای کشاورزی، مطالعه، ورزش و... می پرداختند و پدرم و روحانیون آن زمان در تربیت دینی و انقلابی او نقش داشتند لذا همیشه نماز می خواند و بیشتر اوقات در نماز جماعت مسجد شرکت می کرد.
وی گفت: شهید نورالدین بعد از اخذ دیپلم تجربی جهت انجام خدمت نظام وظیفه به همراه همرزم شهیدش، نعمت الله انصاری به جبهه سوسنگرد رفت.
وی ادامه داد: شهید نورالدین انصاری در تاریخ 17 آبان سال 1361 در عملیات محرم که از تاریخ 10 آبان تا 20 آبان 1361 به طول انجامید به شهادت رسید.
برادر شهید با توجه به اطلاعات و تحقیقاتی که انجام داده افزود: عملیات محرم، عملیاتی نظامی تهاجمی نیروهای مسلح ایران در خلال جنگ ایران و عراق بود که قسمتی از خاک ایران آزاد و همچنین قسمتی از خاک عراق توسط نیروهای ایران تصرف شد.
انصاری در خصوص شهادت نورالدین، گفت: به گفته یکی از همرزمان شهید نورالدین انصاری که ایشان نیز تقریبا دو سال بعد به شهادت رسید، در عملیات محرم، شهید نورالدین زخمی می شود به طوری که توان حرکت کردن نداشته است، در این زمان نیز هجوم تانک و آتش دشمن زیاد می شود که مجبور می شوند شهید نورالدین را به عقب برگردانند، اما از سنگینی آتش دشمن و شرایط دشواری که داشتند موفق نشدند، در نهایت شهید نورالدین در حالی که زخمی بودند،گرفتار نیروهای دشمن شدند.
وی ادامه داد: آن شهید همرزم درحالی این جملات را می گفت که باران اشک گونه هایش را خیس می کرد و زخم های سنگین او در تاریخ 16 اسفند 1363 را شهادت تسکین داد، آری او شهید نعمت الله انصاری بود، یاد و خاطره همه آنان که برای حفظ این خاک به خاک افتادند گرامی و پررهرو باد.
برادر شهید گفت: در دوران تحصیل در حالی که خارج از روستا درس می خواند در یکی از تابستان های آن زمان که مدرسه ابتدایی را در روستا از خشت می ساختند، برای ساخت مدرسه به کمک کارگران می رفت و بدون دستمزد در حد توان کمک می کرد، به علاوه با وجود اینکه در آن دوران خانواده ها از درآمد کمتری برای گذر امورات زندگی برخوردار بودند به این کارگران در حد توان از رزق روزانه خانواده خود کمک می کرد تا شاید هرچند اندک اما مرهمی بر دردهای آنان باشد و حس انسان دوستی را در خود شکوفا کند.
برادر شهید افزود: او پدر و مادرمان را خیلی دوست داشت و احترام بسیاری هم برای آنها قائل بود.
انتهای پیام/م