خبرگزاری فارس ـ گروه آموزش و پرورش: در گزارش قبل، درباره مدرسهسازی فرزندان شهدا گفتیم به نام «پدران آسمانی»؛ این بار از پدر و مادری میگوییم که به نام فرزند شهیدشان مدرسه ساختند اما این داستان به ظاهر ساده، پیچ و خم جذابی دارد که بیان روایتش خالی از لطف نیست.
اوج این ماجرا در سال 1394 رقم خورد وقتی پدر و مادر شهید حمید طویلی قصیر تصمیم بزرگی به نام و یاد فرزندشان گرفتند تا اینگونه نام شهید با فضای علم و آموزش گره بخورد و به جای حمید شهیدشان، حمیدها پرورش یابند.
حمید سیزدهم خرداد ۱۳۴۱ در مشهد متولد شد و بیست ساله بود که خبر شهادتش را به پدر و مادر رساندند اما هیچگاه پیکر پاکش پیدا نشد؛ او سوم خرداد ۱۳۶۱ در کوشک به مقام رفیع شهادت نائل شد و حالا 39 سال است که مادر چشمانتظار آمدن فرزند است.
مادر میگوید: «اگرچه برایش دلتنگم اما تقدیر هرچه باشد همان میشود؛ آخرین باری که میخواست برود به من گفت مادرجان اگر تو ناراحتی، من نروم، به او گفتم نه پسرم، تو برو، خدا پشت و پناهت ... آن موقع با خودم گفتم اگر من اینجا موقع رفتن او ناراحتی کنم، او ذهنش پیش من درگیر میشود به خاطر همین با لبخند از او خداحافظی کردم».
* یا ضامن آهو
آن روزها پاها و کمر مادر خیلی درد میکرد و دیگر نمیتوانست به خوبی راه برود؛ دختر خانواده که پزشک عمومی است به همراه همسرش که دکترای روانشناسی بالینی دارد، از پدر و مادر خواستند که با آنها در تهران زندگی کنند اما پدر و مادر نمیخواستند که از جوار حرم امام رضا(ع) دور شوند.
آری، پدر و مادر شهید در مشهد ساکن بودند و دلشان نمیآمد که شهر امام رضا(ع) را ترک کنند، چرا که آرامششان را از ضامن آهو میدانستند. اینجا حمیدشان همیشه در کنارشان بود.
اما فقط دلیل ماندن، آرامش نبود، میخواستند کاری برای حمید جانشان کنند. میخواستند همانطور که حمید، سربلندشان کرده بود، آنها هم او را سربلند کنند.
* خانهای که مدرسه شد
وقتی تصمیمشان را با فرزندشان در میان گذاشتند، آنها باور نمیکردند که پدر و مادر میخواهند چنین کاری کنند؛ اصرار کردند که در خانه بمانند و برای مادر پرستار میگیرند اما آنچه پدر و مادر به آن رسیده بودند، بالاتر از این حرفها بود.
دختر و داماد روبروی پدر و مادر نشستند و این دو اسوه صبر را مینگریستند و با خود میاندیشند که چه میتوانند بگویند جز اینکه تحسینشان کنند. پدر و مادر مصمم برای اجرای نیتشان بودند و عزمشان را جزم کرده بودند.
نیتشان این بود که خانهشان را به آموزش و پرورش واگذار کنند تا مدرسهای احداث شود و آنها هم زندگیشان را در خانه سالمندان در جوار حرم امام رضا(ع) بگذرانند. به همین راحتی!
* بچهها در مدرسه؛ پدر و مادر در خانه سالمندان!
خانه پدر و مادر شهید طی تفاهمنامهای به آموزش و پرورش برای احداث مدرسه اهدا شد و مقرر شد مدرسه جدید به سرعت ساخته شود چرا که پدر و مادر درخواست داشتند تا زمانی که قید حیات هستند،
مدرسه شهید حمید طویلی قصیر همان سال 1394 چند ماه بعد از تصمیم پدر و مادر، در روستای گوارشک از توابع مشهد افتتاح شد و حالا چند سال است که دانشآموزان در این مدرسه درس میخوانند.
درست است که زندگی در خانه سالمندان هیچوقت شبیه زندگی در خانه مسکونی شخصی نمیشود اما حس تحصیل دانشآموزان در مدرسهای به نام فرزند، آنقدر برای پدر و مادر لذتبخش بود که هیچگاه پشیمان نشدند.
* پدر آسمانی شد
حیدرعلی طویلی قصیر پدر شهید حمید طویلی قصیر همین چند روز پیش یعنی شب مبعث پیامبر (ص) در سن ۸۵ سالگی بر اثر بیماری دارفانی را وداع گفت و میهمان فرزند شهیدش شد.
او و همسرش در این سالها در مرکز توانبخشی ایثار ویژه والدین شهدا زندگی میکردند و گاهی هم به مدرسه نام گرفته به یاد فرزندشان سر میزدند و رخ زیبای فرزندشان را در چهره یک به یک بچههای مدرسه نظاره میکردند.
*مدرسهای دیگر به نام شهید
حالا مادر که ویلچرنشین شده است در تکمیل یک مدرسه دیگر در روستایی مشارکت کرده است تا این مسیر را ادامه دهد؛ هرچند که یار و همدمش دیگر نیست اما این مسیر ادامه دارد.
انتهای پیام/