همشهری آنلاین- فرشاد شیرزادی: او پایین بودن کیفیت کتابهای شعر را دلیل آن میداند که به جای روزنامههای تأثیرگذار دهه۷۰، امروز هر کسی مدیر مسئول صفحه شخصیاش در فضای مجازی است و میاندیشد که با آن صفحه جهان را به تسخیر خود درآورده، درحالیکه باید به دیده ترحم بر او نگریست؛ چرا که به قول شاعر دفاعمقدس و آیینیمان، او حتی حرف بزرگتر را هم در عرصه شعر و شاعری گوش نمیدهد. گفتوگوی کوتاه ما را با صاحب کتاب «با من از عشق بگو»(خاطرات رزمندگان از رهبری) بخوانید.
شما قبلا آماری طبق خانه کتاب منتشر کردید که هر ماه ۳۵۰تا ۵۰۰عنوان کتاب شعر چاپ میشود؛ چیزی حدود ۵هزار عنوان کتاب در سال. چرا در دهه۹۰ در فضای مجازی، بسیاری از کاربران عنوان «شعر» پای نوشتههای خود نهادند و اغلبشان همانها را، با همان کیفیت پایین چاپ کردند؟
این واقعیت وجود دارد که امروز تعداد زیادی کتاب هر ماه چاپ میشود و از کیفیت مطلوب برخوردار نیست. شاید اگر این کتابها را آسیبشناسی کنیم، از حیث آماری، اغلب متعلق به جوانانی بین ۱۸سال تا ۲۸سال باشد؛ کسانی که تجربه کافی ندارند یا نمیخواهند داشته باشند.
چاره این آسیبشناسی چیست؟
هنوز جلسات شعر شهرستانها برگزار میشود. آنها باید به این جلسات بروند و آثارشان بررسی و مطرح شود. مقصر اصلی بیکیفیت شدن کتابهای شعر دهه۹۰ خود این عدهاند. وقتی شعری بدون وزن میسرایند که هیچیک از اصول اولیه شعر را ندارد، یکباره با سیل تعریف و تمجیدها مواجه میشوند و این موضوع آنها را گول میزند؛ یعنی کسی که میخواهد کتابش را چاپ کند، گول میخورد. درحالیکه اثرش هیچگونه ارزش ادبی ندارد. بخشی از آثار چنیناند.
غیر از این عده مگر شاعران دیگری نداریم که بهاصطلاح سرشان به تنشان بیرزد و در عرصه عرضاندام کنند؟
چهبسا دوست داشته باشند کتابشان را چاپ کنند اما بسترش وجود ندارد و نمیتوانند کتاب چاپ کنند و بنیه مالیاش را هم ندارند. به هر حال ناشران سرمایه چندانی ندارند که روی کتاب شعرا سرمایهگذاری کنند و معمولا روی آثاری سرمایهگذاری میکنند که در تیراژ وسیع به فروش برسد. وقتی شاعر، هر چه شعرهایش درخشان باشد، شناخته شده نباشد، باعث میشود که کتابش روی دستش بماند و هزینهاش را خودش بپردازد.
به همین دلیل جامعه ادبی از اشعار این افراد محروم میشود. بخشهای دیگری هم وجود دارد. عطش اینکه کسانی بهخودشان لقب «شاعر» دهند زیاد است. متأسفانه این موضوع لوث شده و در دهه۹۰ به هر کسی شاعر میگویند. از آقای قزوه شنیدم که هند شاعران زیادی دارد. کشوری که یکمیلیاردو۲۰۰، ۳۰۰میلیون جمعیت دارد، اما چهبسا تعداد شاعران کشور ما با جمعیتی ۸۵ تا ۹۰میلیونی، بیشتر از شاعران هند باشد.
حال من میپرسم چرا باید چنین باشد؟درحالیکه تعداد اندکی شاعر حقیقی که در عرصه حضور داشته باشند، کفایت میکند؛ کسانی که از حیث علمی بالا باشند و حرفی برای گفتن داشته باشند و به قول قدیمیها حکیم باشند. حکیم وقتی شعر میسراید، در شعرش نکاتی را مطرح میکند که به درد جامعه میخورد و میتواند در زبان مردم ضربالمثل شود. اما این اتفاق نمیافتد و همان تعداد اندک هم که میتوانند این کار را انجام دهند مغفول میمانند.
برخی جشنوارههای کشوری هم در این زمینه مقصرند. نام نمیبرم تا به کسی برنخورد. جشنوارهای برگزار میشود و یک شاعر جوان شهرستانی که نیمهاستعدادی دارد در جشنواره برگزیده میشود. جوانی که در محله و شهر خودش هم او را نمیشناسند و هیچ جایگاهی ندارد، وقتی در سطح کشور مطرح شود به کل استعدادش لطمه میخورد. باید تلاش کرد، شاعران جوان تشویق شوند، در شهر خودشان در درجه اول جایگاهی بهدست بیاورند. نباید چنین باشد که هر شاعری در جشنوارهها و کنگرههای کشوری شرکت کند.
چه ایرادی در برگزیده شدن شاعر جوان شهرستانی و روستایی است؟
مشکلی ندارد اما منتخب آن شهرستان باید در جشنواره شرکت داده شود. شعرایی که سطح پایین هستند باید در همان سطح بمانند مگر که برای بالا بردن کیفیت شعر تلاش کنند. این اتفاق میافتد که برخی از آنها که به لقب شاعر نرسیدهاند، با پیروز شدن در یک جشنواره، گویی قله شاعری را فتح کردهاند و شروع به چاپ مجموعهشعرهایشان میکنند. چنین جوانانی اغلب حرف بزرگتر را هم گوش نمیدهند که تو هنوز باید بخوانی و بنویسی و شعرت را پاره کنی تا لقب شاعر شدن را یدک بکشی. امیدوارم به روزی برسیم که هر کسی در شعر جایگاه واقعی خودش را داشته باشد.
آیا فضای مجازی به این موضوع دامن نزده؟ چرا کیفیت شعر نسبت بهمدت مشابه، یعنی دهههای ۸۰، ۷۰و ۶۰ تا بدینحد فروکاسته شده است؟
کیفیت مقداری پایین آمده اما نسبت به جمعیت این اتفاق افتاده. هنوز آن شاعرانی که در دهههای۷۰ و ۸۰ گل کرده بودند و طرفداران خاصی داشتند، در دهه۹۰هم جایگاه خودشان را دارند اما در دهه۹۰ اتفاق و جریان ادبی شاخصی را شاهد نبودهایم تا شاعران دیگری بهاصطلاح گلکنند و در عرصه شعر کشور مطرح شوند.
این به آن دلیل نیست که در این دوره شاهد جریان اجتماعی خاصی هم نبودیم؟
باید با تأمل بیشتری این موضوع را مطرح کرد. یادم است، در دهه۷۰ که این مقدار رسانه و مولتیمدیا وجود نداشت و روزنامهها جایگاه رسانهای را بر عهده داشتند، صفحه «بشنو از نی» روزنامه اطلاعات با مسئولیت آقای علیرضا قزوه، جریانسازی میکرد و شعر را به نقد میکشید و شاعران مهم را به جامعه معرفی میکرد. اغلب کسانی که امروز جایگاهی دارند، کسانیاند که در دهه۷۰ این جایگاه را برای خود دستوپا کردهاند.
دهه۸۰ وضع بهتر بود اما این تسلسل به دهه۹۰ انتقال نیافت؛ یعنی دیگر جایگاه ویژهای برای مدیریت و جریانسازی و مطرح شدن وجود ندارد. فضای مجازی هم به این موضوع دامن زده و باید گفت کیفیت شعر دهه۹۰ را نابود کرد؛ یعنی با ۱۰۰ممبر(عضو) در کانال یا ۳هزار فالوئر کسی فکر میکند جایگاهی در ادبیات کشور دارد. درحالیکه ما وقتی آن سالها کار میکردیم، بارها شعر میفرستادیم تا یکی از شعرهایمان قابلیت انتشار در یک روزنامه را داشته باشد. اینکه بدون مقدمه کسی به فکر چاپ کتاب باشد، تقریباً در میان نبود. همین که در روزنامه معتبری شعرمان چاپ میشد، جایگاهی در حد خودش داشت.
امروز هرکسی برای خودش مدیرمسئول صفحه شخصیاش است و با این صفحه در فضای مجازی گمان میکند جهان را تسخیر کرده درحالیکه فقط دوستانش یا رهگذری که گذری عبور کرده او را دیده و لایکی زده تا او دلش خوش شود و این دل خوششدنها متأسفانه آنها را گول میزند و جلوی پیشرفتشان را میگیرد. طبیعتش این است که دوباره ما باز میگردیم به دورهای که شاعران سطح مطالعهشان بالا بود و جایگاه خودشان را داشتند.