در این وصیتنامه درباره ایران چنین توصیه شده است: «نزدیک شدن به استانبول و هند را حتیالمقدور برای خود لازم و واجب شمارید؛ چون هرکس به استانبول و هندوستان دست یابد، فرمانروای حقیقی خواهد بود. بنابراین لازم است جنگهای پی در پی و بیانقطاع نه تنها با دولت عثمانی بلکه با دولت ایران راه بیندازید و در جهت ضعف و نابودی دولت ایران کوشش و تقلا کرده هر قدر ممکن شود خود را زودتر به خلیجفارس برسانید.
به این وسیله به هندوستان که انبار جهان است نزدیک شده و با استفاده از طلای انگلیس بینیاز و مستغنی از تمام گنجهای دنیا خواهید شد.» روسها بعد از استحکام موقعیت خود در ایران توجهشان را به سوی خلیجفارس معطوف داشتند. هرات که به منزله کلید دستیابی روسیه به هند بود اهمیتش را از دست داد و در عوض رهبران روسیه متوجه خلیج فارس شده و آرزوی دسترسی به اقیانوس هند را داشتند. ایران که از سالهای اول قرن نوزدهم میلادی به دایره سیاست بینالمللی کشیده شده بود در ۱۰سال نخست این قرن عرصه کشمکشهای سیاسی دول اروپایی روس و انگلیس و فرانسه بود. چند رویداد مهم در سطح اروپا و منطقه موجب اهمیت یافتن موقعیت خلیجفارس برای روسیه و دیگر قدرتهای اروپایی میشد:
۱- تثبیت قدرت آلمان در اروپا و شکلگیری یک امپراتوری قدرتمند که در تضاد با انگلستان و روسیه قرار داشت.
۲- تضعیف دولت عثمانی بر اثر رقابت نیروهای قدرتمند اروپایی از آن جمله روسیه و انگلستان و آلمان برای نفوذ در مستملکات این امپراتوری.
۳- طرح راه آهن بغداد توسط انگلیسیها که موجب نزدیکتر شدن ارتباط میان هندوستان و اروپا میشد. این خطآهن بغداد را به دریای مدیترانه و خلیجفارس متصل میساخت. اجرای این طرح به معنای کامل شدن شرایط تفوق انگلستان در منطقه بود.
روسها به دلایل ذکرشده طرحهای خود را برای توسعه قدرت در خلیجفارس به اجرا درآوردند. با روی کار آمدن قاجارها، ایران فرصت و امکان لازم برای تثبیت قدرت خود در خلیجفارس را از دست داد.
اولین قدم اساسی روسها برای توسعه و گسترش نفوذ در خلیجفارس تاسیس کنسولگری خود در سال ۱۲۹۹ هـ.ق/ ۱۸۸۱م.در بصره بود. اندکی بعد یعنی در فاصله سالهای ۱۳۰۲ هـ.ق/ ۱۸۸۴ م.تا ۱۳۰۶ هـ.ق/ ۱۸۸۸ م. یکی از افسران قزاق به نام کاپیتان فونبلومور از اصفهان و بوشهر بازدید کرد.
همین امر فرصت مناسبی را برای نفوذ هرچه بیشتر روسها در خلیجفارس فراهم ساخت؛ بهطوریکه اوج نفوذ روسیه در ایران در اواخر دوره ناصری و دهههای ۱۲۹۸ هـ.ق/ ۱۸۸۰ م.و ۱۳۰۸ هـ.ق/ ۱۸۹۰ م.بود. ناصرالدین شاه در سال ۱۳۰۵ هـ.ق/ ۱۸۸۷م. بنا به اصرار و تحمیل وزیرمختار روسیه در تهران قراردادی را با وی امضا کرد که بر اساس آن متعهد شد بدون رضایت و موفقیت دولت روسیه مجوز احداث راهآهن ایران را به هیچ شرکت خارجی واگذار نکند.
سفیر روسیه شاه را تهدید کرد چنانچه امتیازی در این زمینه به کشورهای خارجی اعطا شود دولت متبوع وی نیز دیگر خود را متعهد به حفظ استقلال و تمامیت ارضی ایران نخواهد دانست. در حقیقت هدف روسها از این اقدام ممانعت از اجرای طرح راهآهن سراسری تهران- اهواز به وسیله انگلیسیها بود. در سال ۱۸۹۹ م./ ۱۳۱۷ هـ.ق روسها حق ویژه تدارک و مطالعه طرح احداث راه آهن ایران را به مدت پنج سال از ناصرالدینشاه گرفتند. نتیجه مطالعات سرمایهداران روسی آن بود که امتیاز کشیدن خط آهن سراسری از رشت تا سواحل جنوبی ایران از دولت و شخص شاه اخذ شد؛ اما این امر با مخالفت شدید بریتانیا روبهرو شد و به سرانجامی نرسید.
تلاشهای روسیه برای افزایش نفوذ خود در خلیجفارس موجب نگرانی دولت بریتانیا شد. خلیجفارس از نظر دسترسی به هند برای بریتانیا بسیار اهمیت داشت در تمام سالهای اولیه قرن نوزدهم بریتانیا تلاش میکرد تا از نفوذ کشورهای اروپایی به خلیجفارس جلوگیری کند بریتانیا در واقع خلیجفارس را بهصورت یک دریاچه انگلیسی درآورده بود؛ اما این کشور از اواخر قرن نوزدهم با تلاشهای جدی روسیه برای نفوذ در خلیجفارس روبهرو شده بود. نفوذ روسها در ایران به حدی موجب نگرانی دولتمردان بریتانیا شده بود که مساله ایران و توسعه نفوذ روسیه در خلیجفارس بارها در مجلس عوام انگلستان مطرح شد. نمایندگان این مجلس اعتقاد داشتند که بریتانیای کبیر برای حفظ بیطرفی در ایران باید با قدرتهای دیگر همکاری کند. در حقیقت هرگاه بریتانیا از ناحیه روسیه خطری احساس میکرد به نوعی میکوشید این کشور را با مسائل ریز و درشت فراوان مشغول کند و هرگاه خطر رفع میشد با این کشور صلح میکرد. در سفر دوم ناصرالدینشاه به روسیه تزاری اجازه تشکیل «بریگاد قزاق» تحت نظر افسران روسی صادر شد.
در این رابطه ماموران سیاسی و کنسولی روس بهعنوان حفاظت از سفارتخانهها و کنسولگریهای روسیه در نقاط مختلف ایران، عده زیادی قزاق استخدام کردند و دستگاههای عریض و طویلی برای خود فراهم ساختند. اما اقدامات روسها برای نفوذ در ایران تنها محدود به فعالیتهای سیاسی نبود. در سال۱۳۱۴ هـ.ق/ ۱۸۹۶م. بروز مرض طاعون در هندوستان بهانهای بهدست روسها داد که برای مداخله در امور خلیجفارس دو نفر طبیب نظامی به بوشهر روانه سازند؛ درصورتیکه مرض هنوز به آنجا نرسیده بود. هدف اصلی دولت روس از اعزام اطبا، تعقیب سیاست آن دولت در موضع تنگه هرمز بود به همین جهت اطبای اعزامی چندین مرتبه به بندرعباس و بصره مسافرت کردند. روسها سعی میکردند با برقراری ارتباط نزدیک با دولت عثمانی پایگاهی در بخشهای شمالی خلیجفارس بهدست آورند. در همین راستا فعالیتهایی که آنها در بغداد به سال ۱۸۹۹ م./ ۱۳۱۷ هـ.ق انجام میدادند، نشان میدهد که تا حدود زیادی با طرح تاسیس یک بندر روسی در خلیج فارس ارتباط دارد. کنسول جدید روسیه در بغداد نیز ماموریت داشت گزارش مبسوطی در این زمینه فراهم کند. جرج ناتانیل کرزن، سیاستمدار برجسته انگلیسی و نایبالسلطنه هندوستان درباره احداث بندر و پایگاه دریایی روسها در خلیجفارس مینویسد: «احداث بندرگاه در خلیجفارس از دیر زمانی جزو آمال و آرزوی روسها بوده هرگاه صورت عمل به خود گیرد آرامش و انتظامی که با صرف آن همه مساعی و مجاهدت در خلیجفارس برقرار شد، مختل خواهد شد.
هر دولتی که اجازه احداث بندری را در خلیجفارس به روسها بدهد به عظمت انگلستان توهین وارد آورده و در اختلال خلیجفارس و تولید جنگ جدیت به خرج داده است.
آن سفیر انگلیس که در این مورد تسلیم شود و این اجازه را بدهد خائن به میهن خود میدانم.» اگرچه روسها در زمان ناصرالدینشاه امتیازات متعددی در ایران بهدست آوردند، اما باید خاطرنشان کرد که تنها در اواخر قرن نوزدهم بود که فعالیت روسها در خلیجفارس به ثمر رسید و به منتهای موفقیت نزدیک شد. در سال ۱۹۰۰م./ ۱۳۱۸ هـ.ق روسیه گروهی را تحت پوشش هیات جغرافیایی برای بررسی مسیر راهآهن روسیه به خلیج فارس به ایران فرستاد.
هدف اصلی این هیات بررسی راههای اتصالی راهآهن روسیه به یکی از بنادر ایران در خلیجفارس مانند بندرعباس یا چابهار بود. روسها میکوشیدند تا موافقت ایران را برای عبور راه آهن از خاک ایران بهدست آورند. در همین سال کشتی جنگی روسی «گیلک» وارد بنادر خلیجفارس شد.
از سال ۱۹۰۱م./ ۱۳۱۹ هـ.ق به بعد هدف اصلی روسها در خلیجفارس ایجاد پایگاههای دریای در سواحل جنوبی ایران و استقرار نیروی کافی در آنجا بود. آنها تصمیم داشتند با تاسیس یک خط آهن سرتاسری ترتیبی فراهم آورند که بتوانند در موقع لزوم قوای جنگی روسی را به این منطقه منتقل و پایگاههای خود را تقویت کنند. لرد کرزن در کتاب «ایران و قضیه ایران» در اینباره مینویسد: «اگر خلیجفارس مدنظر روسهاست برای آن است که بندر و لنگرگاه دریاهای جنوب را در دسترس آنها خواهد گذاشت.»
یکسال پس از ورود کشتی روسی گیلک، کشتی جنگی سریعالسیر اکتشافی روسی «واریاک» نیز در بنادر خلیجفارس لنگر انداخت. این کشتی در بوشهر از سوی نماینده نایب کنسول فرانسه که به کارهای روسها در خلیجفارس رسیدگی میکرد، مورد استقبال قرار گرفت.
در همین سال (۱۹۰۱ م./ ۱۳۱۹ هـ.ق) روسها یک سرکنسولگری در بوشهر و یک سرکنسولگری در بصره تاسیس کردند. در سال ۱۹۰۲ م./ ۱۳۲۰ هـ.ق کشتی اسکولد و بعد از آن کشتی بویارین وارد خلیجفارس شدند.
در خلال سالهای ۱۹۰۳-۱۹۱۴ حدود ۶۰ کشتی تجاری روسی به منطقه آمدند. همچنین روسها در سالهای اولیه قرن بیستم در شهرهای بندرعباس، اهواز و شیراز اقدام به تاسیس کنسولگری کردند.
در واقع با آغاز قرن بیستم اصطکاک منافع روسیه و انگلستان در خلیجفارس بیشتر شد. بنابراین انگلستان پیشنهاد تعیین و تقسیم مناطق نفوذ در ایران را به روسیه داد که از سوی روسیه رد شد؛ ولی پس از شکست روسیه از ژاپن، قدرت و اعتبار جهانی روسیه در موضع ضعف قرار گرفت؛ به همین علت در پایان سال ۱۹۰۵ م روسها تن به مذاکره با انگلیسیها دادند که نتیجه این مذاکرات به قرارداد۱۹۰۷م/ ۱۳۲۵ هـ.ق منتهی شد.
روزنامه حبلالمتین درباره مواضع جراید روس نسبت به این قرارداد نوشت:
«از تلگراف دیروز که همه نقل آرای جراید روس و انگلیس است مفهوم میشود که صرفه در این کار با انگلیسیهاست. روزنامههای آن خیلی اظهار مسرت و شادمانی میکنند و برعکس جراید روش به آن صورت سرور و خوشحالی نشان نمیدهند.»
بر اساس این قرارداد که به قرارداد تقسیم ایران معروف است بخشی از خاک ایران واقع در شمال خط قصر شیرین، اصفهان، یزد و ذوالفقار در محل اتصال مرزهای ایران افغانستان با روسیه بهعنوان منطقه نفوذ روسیه تعیین شد و بخش دیگری از ایران واقع در جنوبشرقی خط بندرعباس، کرمان، بیرجند و گازیک در مرز ایران و افغانستان به سوی شرق بیرجند منطقه نفوذ دولت انگلیس بود. همچنین دو کشور متعهد شدند هیچگونه امتیاز سیاسی و اقتصادی در مناطق نفوذ یکدیگر از دولت ایران نگیرند.
به این ترتیب در سالهای پایانی قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم خلیجفارس و نواحی پس کرانه آن بهشدت مورد توجه روسها و انگلیسیها قرار گرفت.