فرزانه سلیمانی نیسیانی، مدرس دانشگاه و پژوهشگر حوزه فرهنگ و هنر با توضیح اینکه بهار در تمام فرهنگها نماد زندگی و دوباره زیستن است، میگوید: این زیستن از چند منظر اهمیت دارد؛ درونی یا بیرونی بودن تجدید حیات، تحول در زمان و مادی یا معنوی بودن آن، قابل بررسی است. اما مسلماً مفهوم حیات و تطور و تحول آن به زمان برمیگردد.
آنطور که او روایت میکند: زمان در فرهنگ اساطیری ایران، امری قدسی و متعلق به قدسیان بوده و صاحب الههای بوده به نام ایزد زروان. اقوام پارسی آغاز هر فصل را جشن میگرفتند و به دنبال این بودند که زمان را جاودانه کنند و اگر بینظمیای در فصلی به وجود میآید، آن را از میان ببرند. در زمان همواره نظمی از دست رفته و آشوب ازلی وجود داشته که در کیهانشناسی یونان به آن «کائوس» میگفتند و کائوس نخستین چیزی بوده که وجود داشته و بطن و رحمی بوده که همه چیز از آن پدیدار میشده است. کائوس در واقع مفهومی متضاد از کیهان (عالم) و به معنای شکاف، خلأ بزرگ، پوچ و بیشکل است. این کلمه، ریشه در زبان هند و اروپایی نخستین دارد و به معنای شکافی است که بهصورت گسترده باز شده باشد؛ ولی به دلیل درک نادرست اولیه، معنای آن به بینظمی تغییر پیدا کرده است.
به گفته فرزانه سلیمانی پیرو باور به این بینظمی، جشنی به نام جشن خلقت در اول بهار در ایران برگزار میشده است، این جشن فرهنگی اسطورهای ایران، هدفش نظم بخشیدن به این بینظمی بوده است. در واقع خود بهار هم نظم دهنده به بینظمی، آشوب و خشکسالی است. از طرفی بهار رابطه نزدیکی با زمان دارد، چراکه زمان آغازگر خلقت و حیات است.
او با اشاره به اینکه در فرهنگ استعلایی نیز تجدید حیات، درونی و روحی است و توجه بر نوزایی تفکر دارد، ادامه میدهد: این همبستگی زمان و بهار سبب شده تا در تمام تمدنها، رسمهایی به وجود آیند که بر طبق آن مردم به پیشواز بهار بروند و به آن لقب آیینهای پیش بهاری دهند. رسم باروری نیز در مسیر همین زیست مداوم بودن است و این باروری نسبت جوهری با مفهوم حیات دارد. از سویی ایمان و اعتقاد به اینکه حیات جهان با منشاء لایزال هستی در ناکجا آباد متصل است، دلیل ماندگاری آیینهای پیش بهاری است.
سلیمانی ادامه میدهد: اندیشه باروری نیز نمود دیگر حیات است، اما نشانههای این اندیشه را قبل و بعد و به هنگام مراسمها باید جست وجو کنیم.
به روایت این پژوهشگر در معرفی آیینها دو مشخصه وجود دارد؛ نخست بستر تحقق مراسم که جامعه و گروه یا قوم است و سپس افرادی که آیین را بازخوانی میکنند. از این رو است که اغلب آیینها دسته جمعی و در یک مکان و جغرافیای مشخص برگزار میشود، او میگوید: حیات البته امری فراگیر در هستی است، اما تحقق باروری، زمانی اتفاق میافتد که در تمام هستی، جان عاشقان به یکدیگر پیوند بخورد. از سویی آیینها طبق فرایندهای اجتماعی و تاریخی و توسط افراد متزلزل یا مستحکم میشوند، که این مبحث از منظر جامعهشناسی قابل بررسی است.
سلیمانی با بیان اینکه یکی از آیینهای متداول در پیشبهاری، آیین چهارشنبهسوری است میافزاید: آیینهایی که مربوط به روزها است در طول تاریخ در فرهنگ ما وجود نداشته و در واقع مناسک چهارشنبه بعد از اسلام به فرهنگ ایران وارد شده و به رسم تقدس آتش پیوسته است. اما در آیین پیشبهاری و استقبال از نوروز، برپا کردن آتش برای دفع بلاها و زدودن وقایع نحس وجود داشته است. همانطور که مهرداد بهار نیز درباره آتش برپا کردن به آیین برگرداندن خورشید و گرم کردن جهان اشاره دارد. این آیین البته در دوره آل زیار و آل بویه در گیلان انجام میشده و به گونهای همان جشن سده بوده و برای کشاورزان که به دنبال رخت بستن سرما از تن درختان بودند، بسیار اهمیت داشته است.
وی در باب اهمیت چهارشنبهها در فرهنگ عامه به چهار چهارشنبه اسفندماه اشاره میکند و میگوید: این چهارشنبهها «خبر چارشنبه» و «ق ره چارشنبه» و «کوله چارشنبه» و «چرشنبه بازاری» نامگذاری شده است که در هر یک از آنها اتفاق بهخصوصی رخ میدهد. در این روزها اصطلاحاً «جم له» شکسته میشود. اولین چهارشنبه اسفندماه «خبرچارشنبه» نام دارد که این چهارشنبه خبر رسیدن بهار و گرم شدن هوا را به همراه میآورد. دومین چهارشنبه اسفندماه «قهره چارشنبه» نام دارد که در آن وزش بادهای شدید و ایجاد طوفان است. سومین چهارشنبه اسفند را «کوله چارشنبه» گویند. معتقدند در این روز اگر نوزادی به دنیا آید و کسی به اصطلاح بگوید «کوله قالاسان بویی می یه سین» جانی دیگر به نوزاد بخشیده میشود. چهارمین چهارشنبه اسفندماه را «چرشنبه بازاری» گویند و رسیدن آن نشانه فرا رسیدن عید نوروز و سال نو است.
او در توضیح آیین چهارشنبهسوری به رسم پختن آشی مخصوص اشاره میکند و توضیح میدهد: مراسم پخت آش سوری یا آش آدم خمیری و ابودردا در اصفهان و آشتیان اراک جزو آیین پیشبهاری است. فلسفه پختن این آش رفع درد و بلا بوده و به این شکل انجام میشده که معمولاً بزرگ خانواده، خمیری را به شبیه آدمک و عروسک آیینی شکل میداده است. این عروسک کارکرد نگهبانی داشته و درون آش انداخته میشده است. آدم خمیری تمثیلی از داستان خلقت انسان، سرشته شدن گل آدم و در واقع نماد ظهور انسان است. رسم بوده که این عروسک خمیری را به آب میسپردند. در اصفهان این عروسک را به زایندهرود یا آب مادیها میسپردند. برپا کنندگان این آیین بر این باور بودند که این عروسک تطهیر کننده است و بلا و وقایع ناگوار را دور میکند.
آن طور که سلیمانی نقل میکند: در آشتیان اراک، اما این آیین با ساخت دو عروسک خمیری زن و مرد انجام میشده و آدم خمیری پس از طبخ در آش، درون ظرفی قرار میگرفته و به آب سپرده میشده است. در فرهنگ بومی برخی کشورهای جهان و به طور کلی قبایل باستانی، زدودن بلا و آنچه ناگوار است در قالب ساخت پیکره و حل کردن، جدا کردن و سپردن اجسام به آب، باد و آتش وجود داشته است.
به گفته او البته چهارشنبهسوری در مناطق مختلف ایران، آیینها و آداب ویژه خود را دارد که بسیاری از آنها با یکدیگر مشترک است. از آتش پریدن، کوزه شکستن، خوردن آجیل، فالگوش ایستادن، پختن آش بیمار، فال گرفتن و قاشقزنی از جمله این آیینها است.
گزارش از شیما خزدوز
انتهای پیام