رشد انفجاری ثروت در بندر بوشهر در دوران قاجار به حدی شدید بود که نیروی کار متخصص در این شهر نایاب شد و به دنبال آن، اولین مدارس نوین جنوب کشور برای تربیت متخصصان حوزه تجارت، بازرگانی و خدمات ایجاد شد. مدارسی، چون "سعادت" مادر مدارس جنوب و نخسیتن مدرسه نوین ایران پس از دارلفنون و "مدرسه ارامنه و یهودیان" به عنوان نخستین مدرسه خارجی در ایران تلاشهایی در امتداد رونق اقتصادی بندر بوشهر هستند که به موازات آن موجب توسعه فرهنگی و اجتماعی بندرنشینان نیز شدند.
شاید استفاده از کلمه "زوال" برای وضعیت کنونی شهر بوشهر کمی غیرمنصفانه باشد، اما قطعاً در دوران افول آن هستیم. باید کمی از نوستالژی بازی دست برداشت و به واقعیت موجود چنگ زد. اگر واقعیت را آمار مدیران فرض کنیم، ما در یک آرمانشهر در تراز دبی (میزبان اکسپوی جهانی ۲۰۲۰) و یا دوحه (میزبان جام جهانی فوتبال ۲۰۲۲) زندگی میکنیم. جایی که زیرساختهای عمرانی، شهری، تجاری و گردشگری آن آمادگی پذیرش ۲۰ میلیون توریست در سال را دارد و حجم تولیدات و مبادلات اقتصادی آن سر به فلک میکشد.
اما بوشهری که به چشم دیده میشود و شهروندِ کفِ جامعه در زندگی خود با آن دست و پنجه نرم میکند، با بوشهری که در کاغذ برای ما ترسیم شده تفاوت چشم گیری دارد.
راههای مواصلاتی محدود و بی کیفیت، این شهر را در بن بست قرار داده است. توسعه آنها نیز مثل آزادراه بوشهر – شیراز تنها روی نقشههای وزارت راه و شهرسازی باقی مانده است. یا پروژه راه آهن بوشهر که اعتبارات آن کفاف احداث سالانه ۲ کیلومتر از آن راه میدهد! یا حتی پروازهای محدود و گران داخلی و تنها یک پرواز خارجی که آن هم یک خط در میان تعطیل میشود.
صنایع آلایندهای که تنها دودش در چشم مردم بوشهر میرود. مهمانان ناخواندهای که سوغاتشان تنها بیماری بوده و از بین رفتن محیط زیست بوشهر. گمرکی که تعرفههای آن همهی بازرگانان ریز و درشت را به سمت استانهای همجوار فراری داده است.
ظرفیت پایین مراکز اقامتی که در نیمه دوم سال و به ویژه نوروز به معضلی تبدیل میشود و برنامهی جامعی نیز برای افزایش بهره برداری اقتصادی از مسافرین ورودی به بوشهر وجود ندارد. مطالبه از خدمات شهری به بازگشایی سرویسهای بهداشتی تنزل یافته و پروژههای عمرانی برای شهرداری بوشهر، لباسی گشاد به نظر میرسد. چرا که همهی ما با بزرگترین چرخ و فلک خاورمیانه، بزرگترین فانوس دریایی خاورمیانه و قشنگترین پل روگذر جهان در سه راه باغ زهرا خاطره داریم؛ البته با وعده افتتاح شدنشان!
افول یک شهر از روزی شروع میشود که به بنیانهای فرهنگی آن بی توجه شویم. شاید در بوشهر، این روز همان وقتی بود که استاندار، مدیر کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان را از ورود به استانداری منع کرد. یا شاید پیش از آن، زمانی که فرهنگ و هنر را هم به دوگانهی اصلاح طلب-اصولگرایی آلوده کردیم. نخبههای فرهنگی هر دو طیف را در دوران مختلف حاشیه نشین کردیم و امروز میبینیم که در ژانرهای مختلف هنری، مفاخر ملی مان از انگشتان یک دست کمتر است.
حتی روز بوشهر –که بهانه نوشتن این یادداشت بود- را هم به نازلترین سطح خود رسانده ایم. هر چقدر در این ۱۴ سال نی انبان زدیم و در ساحل فوتبال دستی بازی کردیم کافی است. چه زمانی اعتماد به نفس معرفی بوشهر در سطح ملی را به دست میآوریم؟ اصلا برنامهای برای این موضوع وجود دارد و به آن فکر شده است؟
بگذارید در این روز که قرار است به شهرمان و داشته هایش افتخار کنیم، این یادداشت را با تلخکامی به پایان نرسانیم. به عنوان شهروند ما نیز سهمی در اعتلای این کهن بندر داریم. کنشگری، ایده پردازی و سوال پرسیدن بخشی از وظایف ما به عنوان یک شهروند مدرن است.
اگر هر کدام از ما در جایگاه و تخصص خود تنها یک آجر روی بنای توسعه بوشهر قرار دهیم، قطعاً هیچ جریان و تکانهای نمیتواند آن را تخریب کند. مسئولین بخشنامه پسند را فراموش کنیم و خود ما شهروندان با ایجاد جریانات فکری و رسانهای و پیگیری آن، موجب صدور بخشنامه و دستورالعمل مفید شویم.
از تیم جدید مدیریتی استان که از جریان جهادی و اهالی میدان تشکیل شده بخواهیم تا پای کار بماند و هر زمان شاهد کند شدن فعالیتها و یا کج روی آنها بودیم، سوتهای بلند و ممتد بزنیم و قطار توسعه را روی ریل نگه داریم.
از سوی دیگر وجود فردی ایده پرداز در کسوت امام جمعه بوشهر، فرصتی مغتنم است. تا کنون چندین سند راهبردی از جمله "سند توسعه پایدار بوشهر"، "سند توسعه ۱۴۲۰ بوشهر"، "سند ۵۰ ساله مهندسی بوشهر" و "سند آمایش فرهنگی بوشهر" توسط ایشان تدوین شده که میتواند خلاً برنامههای بلند مدت مدیران دولتی را ترمیم کند.
میتوان دوباره شکوفایش کرد؟ در جهان مدرن غیر ممکنی وجود ندارد، اما پیش نیاز آن یک خواست جمعی است. مطالبهای که باید همهی افرادی که در بوشهر زیست میکنند و به آن عرق دارند از عمق قلبشان طلب کنند.
انتهای پیام