سوگنامه مادر شهید مفقودالاثر گلستانی: پسر دلاورم کجایی؟

ایرنا یکشنبه 22 اسفند 1400 - 19:21
گرگان - ایرنا - ده‌ها مادر گلستانی پس از گذشت حدود ۳۳ سال از پایان جنگ همچنان چشم انتظار دیدن نشانه‌ای از فرزند خود هستند تا دل ناآرام خود را التیام بخشند که یکی از آن‌ها، مهربانو رحیمی است؛ مادر شهیدی که هر چه منتظر ماند خبری از عباس رشیدش نشد. نه خودش آمد و نه حتی استخوان‌ها و لباس‌ها و پلاکش.
سوگنامه مادر شهید مفقودالاثر گلستانی: پسر دلاورم کجایی؟

این مادر شهید گلستانی خود را شاگرد مکتب حضرت زینب (س) می داند و با وجود سال ها چشم انتظاری و آرزوی دیدن دوباره فرزنش و در آغوش کشیدن نشانه ای از این دلاور، یادآوری مصیبت های خاندن اهل بیت در کربلا روحس دردکشیدهاش را آرام می کند.

به یاد می آورد که همان اول زندگی با همسرش تصمیم می‌گیرند نام فرزند اول را اگر پسر بود به یاد رشادت های دلاور کربلا عباس بگذارند و همان عباس اولین و آخرین فرزند این خانواده کوچک شد.

تک فرزند خانواده آرام آرام رشد کرد و بزرگ شد، چراغ خانه و انیس و همدم پدر و مادر شد و دل کندن از شیرین زبانی های عباس برای پدر و مادر ناممکن بود.

عباس حالا پسر بزرگی شده و با آموختن فوت و فن کشاورزی، عصای دست پدر در کشاورزی و مزرعه داری است.

تابستان با پدر به گندمزار می رفت و شب را برای نگهداری خوشه های طلایی گندم از هجوم حیوانات به صبح می رساند.

همان روزها بود که خبر قبولی ات در کنکور به گوشت رسید و شادی در چشمانت برق زد . رشته ای بود که سال ها برایش درس خوانده بودی در بهترین دانشگاه ایران و همان لحظه با بوسیدن دستان پدر او را در شادی بزرگ خود سهیم کردی.

نمی دانم چند ماه به دانشگاه رفتی اما زمان زیادی نگذشته بود که خبر حمله عراق به ایران را شنیدی . بدون وقفه تحصیل در رشته مهندسی را رها کردی و عازم جبهه ها شدی . وای که چقد برای رفتن عجله داشتی پسرم!

پیش از تو پدر به جبهه رفته بود و هر چه اصرار کردم که لااقل بگذار او بیاید و بعد تو برو نپذیرفتی و رفتی .  طاقت دوریت را نداشتم نمی توانستم ببینم تو هم رفتی به جایی که صبح و شامش با گلوله و خمپاره آمیخته است.

گفتم برایت آرزوهای زیادی دارم. گفتم اگر قرار است به این کشور خدمت کنی می توانی با درس خواندن در پیشرفت و اعتلای کشور گام برداری اما دلت جای دیگری بود و رفتی.

آب و قرآن در دست از زیر کلام خداوند رد شدی و دیگر نگران نبودم چون ترا به خدای امام حسین (ع) سپرده بود . پیشانیت را بوسیدم و همراه دیگر هم قطارانت راهی شدی.

گل عمرم! آخرین باری که آمدی اسفندماه بود. گفتم عید امسال را کنارم بمان گفتی: "نمی شود. اگر همه بخواهند بیایند که باید جبهه تعطیل شود و کشور را دو دستی تقدیم بعثی‌ها کنیم" رفتی و من کاسه آب پشت سرت ریختم.

اواخر فروردین ماه بود که شنیدم دوستت حاج مهدی برگشت. به خانه آنها رفتم تا از تو خبر بگیرم که گفت تا لحظات آخر با تو بود. اما گلوله خمپاره کنار شما اصابت کرد و دیگر هیچ کس چیزی به یاد نداشت. زمانی که به هوش آمده بود در بیمارستان از همه سراغت را گرفت اما کسی خبر نداشت.

پاره تنم سال ها همراه پدر همه جا را گشتیم و سراغت را از هر کسی که گمان می‌کردیم که ممکن است خبری از تو داشته باشد گرفتیم اما کسی خبری نداشت.

 گفتیم شاید به اسارت درآمدی اما نام زیبایت در هیچ یک از لیست های اسرا نبود و هر بار ناامید تر از قبل به خانه می آمدیم.

پسرم خلاصه میگویم گذشت اما سخت گذشت. پدر در فراقت جان داد اما اینک این من هستم که هنوز چشم به راهت دوختم در طی این سالیان هرگز به ذهنم خطور نکرد که کاش نمی فرستادمت اگر بازهم تاریخ تکرار شود دیگر همان مخالفت‌های اولیه را هم نمی‌کنم و با طیب خاطر پایه رضایت نامه را امضا می کنم.

استان گلستان برای ثمردهی نهال انقلاب اسلامی چهار هزار شهید تقدیم میهن کرده است.

۲۲ اسفند در تقویم جمهوری اسلامی روز گرامیداشت مقام شهدا است.

منبع خبر "ایرنا" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.