باگذشت بیش از سه هفته از آغاز جنگ در اوکراین هنوز راه حلی برای عبور از این بحران در اروپا ارائه نشده است. کشورهای غربی دست به تحریمهای گسترده علیه روسیه زدهاند و در کنار آن به رایزنی با چین بهعنوان حامی روسیه مشغولاند. از طرف دیگر اوضاع برای روسیه هم چندان خوب پیش نمیرود. نیروهای نظامی این کشور در 10 روز گذشته موفقیت چندانی به دست نیاوردهاند و تنها دست به حملاتی پراکنده علیه غیرنظامیان زدهاند که سودی جز بدنامی برای مسکو نداشته است.
خبر آنلاین با حسین ملائک سفیر سابق کشورمان در چین در مورد وقایع اخیر در اوکراین و نیز مکالمه تلفنی بایدن و شی گفتگو کرده است که از نظر میگذرانید.
ارزیابی جنابعالی از آخرین وضعیت جنگ اوکراین چیست؟
ورود به موضوع اوکراین قطعاً ساده نیست زیرا وجوه مختلفی برآن بار میشود که هریک دنیایی از پیچیدگیها برای خود دارد. از نظر آمریکا و غرب نظام بینالملل در وضعیت فعلی که تقریباً اکثر مؤسسات سیاسی و اقتصادی آن به نحوی در اختیار آنهاست در شرایط خوبی است و باید قدری مقررات را اصلاح کرد تا بتوان بهتر نتیجه گرفت از جمله در موضوعات مربوط به " عدم اشاعه " و مواردی شبیه ایران و برجام. از نظر روسیه، نظام بینالملل نظامی است دوقطبی که یک سر آن روسیه است و باید به خواستها و تمایلات و هنجارهای روسیه احترامی مساوی گذاشته شود. اما این نظام بعد از فروپاشی شوروی از بعد امنیتی در قالب "ناتو" بهشدت علیه منافع روسیه شکلگرفته است. جنگ اوکراین در واقع بر اساس این قرائت از امنیت در نظام بینالملل برای روسها توجیهپذیر است. از نظر چین، نظام بینالملل نظامی است چندقطبی و چین باید بتواند در فضای به وجود آمده برنامههای توسعهای خود را محقق کند.
چین تا قبل از خروج آمریکا از افغانستان بیشترین توجه خود در محیط پیرامونی را به پاکستان داشت و توجهی به استراتژی جهانی از زاویه ژئوپلیتیک نشان نمیداد. با خروج امریکا از افغانستان همکاری مشترکی با روسیه در افغانستان شروع کرد که به دلیل سرمایهگذاری غیر جذابی که روی "طالبان " شده بود هنوز دستاورد ملموسی نداشته است. این بار نیز در همراهی با روسیه در اوکراین با مشکل جدی روبرو شد که به نظر میرسد چین را محافظهکارتر از گذشته کند.
هم چین و هم روسیه تلاش دارند که در شکلگیری "نظام بینالملل بعدی " آن دیگری را بهعنوان آورده خود در مقابل "غرب" داشته باشند تا بیشترین امتیاز را کسب کنند.
آیا چین بهعنوان یک رقیب جدی، هم برای آمریکا و هم روسیه میتواند نقش مثبت و مؤثری در این بحران ایفا کند؟
روسیه برای ادامه سیاستهایش در اوکراین ولو ناقص به حمایت حداکثری چین در سیاست بینالملل و اقتصاد احتیاج دارد. آمریکا برای اینکه بتواند بیشترین فشار نتیجهبخش از تحریمها را بر روسیه اعمال کند باید اول بتواند اروپا (خصوصاً آلمان و فرانسه) را متحد با خودش علیه روسیه نگهدارد و دوم چین را به طور نسبی از پشت روسیه کنار بکشد. از سوی دیگر چین برای اینکه بتواند از روسیه حمایت کند، نیازمند این است که روسیه هرچه سریعتر اهداف خود در اوکراین را محقق کند و جنگ فرسایشی را متوقف کند.
دیروز بایدن و شی با یکدیگر تلفنی صحبت کردند و ظاهراً در این گفتگو درباره مسائل اوکراین و تایوان نیز صحبت شده است آیا اطلاعات دقیقی از این مکالمه منتشر شده است؟
در این فضا تماس تلفنی آقای بایدن روز جمعه 18 مارس معنی پیدا میکند. طبیعی است که در چنین موقعیتی آمریکا به چین در مورد کمک به روسیه اخطار میدهد و چین حتماً کمک به روسیه را تکذیب میکند و در عوض آمریکا را به همکاری بیشتر بینالمللی با چین فرامیخواند. لیکن در اخبار منتشر شده از این گفتگو آمده است که: آمریکا به چین در مورد صدور تسلیحات به روسیه اخطار داده است (در حالیکه روسیه خود ازصادرکنندگان اسلحه است) و چین هم حساسیتهای موضوع تایوان را توضیح داده است. بههرحال به نظر میرسد که جنگ اوکراین مناسبات روسیه، چین و آمریکا را در شرایط جدیدی قرار داده است.
روسیه در کنار حمله نظامی به اوکراین یک خط مذاکره و دیپلماسی را نیز بازکرده است. به نظر شما امکان توافق بین مسکو و کیف وجود دارد؟
همانطور که ذکر شد روسیه برای تثبیت موقعیت امنیتی خود، ناگزیر به تهاجم به اوکراین شد. غرب نیز چنین رفتاری را از چندین سال قبل پیشبینی میکردند اما تلاش میشد ضمن پرهیز از هرگونه مقابله رسمی با روسیه با تغییر فرهنگ جامعه اوکراین به جامعهای روس ستیز، هزینههای روسیه را در یک حمله احتمالی افزایش دهد. شاهد هستیم که تقریباً همین سناریو پیش رفته است. شک نداشته باشیم که آمریکا و اروپا در صفحه شطرنج استراتژی، واگذاری اوکراین را پذیرفتهاند اما دنبال افزایش هزینه روسیه تا جای ممکن هستند.
به نظر شما باتوجهبه تبعات بسیار شدیدی که حمله روسیه به اوکراین در پی داشت، ممکن است چین بازهم به تایوان حمله کند؟
باتوجهبه اینکه حمله به اوکراین مواجهه جدی با غرب بود روسها می باید قبلاً نظر موافق چین را اخذ میکردند. سفر آقای پوتین به پکن برای افتتاحیه المپیک زمستانی در 5 فوریه و امضا 16 قرارداد اقتصادی به همراه یک بیانیه سیاسی که تقریباً نظرات دو کشور درمورد نظام سیاسی بینالمللی جدید را تصویرسازی میکرد از اینگونه تمهیدات بود. در واقع روسها از اول میدانستند بدون پشتیبانی سیاسی و بعداً اقتصادی پکن نمیتوانند اهداف خود را در اوکراین دنبال کنند. لازم به ذکر است که چینیها پذیرفته بودند یا باورشان این بود که روسیه کار اوکراین را چندروزه تمام میکند طور یکه با شروع درگیریها به اتباع خود در اوکراین گفته بودند با زدن پرچم چین بر روی وسائل نقلیه خود از هر گزندی مصون خواهند بود (البته امروز 18 مارس 17 پرواز چینیها را از اوکراین خارج کرده است) .
اما روسها که فکر میکردند صرفاً با مانور نظامی میتوانند به اهداف سیاسی برسند با عدم توفیق مجبور به ادامه سیاستهای خود با حمله نظامی در 24 فوریه شدند که به انتظار آنها "کیف " باید سریعاً تسلیم میشد. اما این انتظار هم محقق نشد و روسها حال دیگر مجبورند برای حفظ آبرو و "تحقق " سیاست موردنظر خود (اعلام بیطرفی، تغییر قانون اساسی و حضور دولتی با گرایش روسی) جنگ را تا آخر ولو به قیمت نابودی بخشهای بزرگی از اوکراین و آوارگی اکثر مردم و بیآبرویی خودشان ادامه دهند. دیپلماسی فقط میتواند خسارت مادی و جانی در اوکراین و اروپا را بکاهد البته اگر امریکا توافق کند. چون برای آمریکا خسارت بر اروپا، بههمریختگی، کاهش وابستگی انرژی به روسیه خصوصاً حذف لوله "نورد استریم 2 " و افزایش وابستگی اروپا به آمریکا خودش امتیاز مهمی است که نباید به آن بیتوجه بود.
ارزیابی جنابعالی از عملکرد ارتش روسیه در اوکراین چیست؟
انتظار عموم براین است که وقتی یک "ابرقدرت " به جایی حمله میکند شرایط خیلی سریع به نفع کشور مهاجم تغییر کند اما بعد از فروپاشی شوروی دول صاحب جنگافزار اتمی بهعنوان پرقدرتترین کشورهای جهان از نظر نظامی سابقه قابلتوجهی به جا نگذاشتهاند. صرفنظر از موضوع اوکراین که در بالا اشاره و موانع "پیروزی" بیان شد موارد دیگری که کاملاً مشابه است نیز وجود دارد. در همه این موارد کشور صاحب اسلحه اتمی صرفاً کشور قدرتمندی است که میتواند تخریب کند اما تضمینی برای نتیجه نیست. حمله نظامی آمریکا به همراه "ناتو " به افغانستان و بکار گیری کشندهترین سلاحها غیر از بمب اتم، کشتار بی مضایقه مردم عادی، تخریب شهرها و روستاها بهعنوان تاکتیک نظامی دستاوردی برای غرب نداشت. حمله نظامی آمریکا به عراق و بکار گیری بمبهای ضعیف شده هستهای و تخریب اکثر شهرهای بزرگ و کشتار بیش از یک میلیون عراقی هم دستاورد سیاسی کمی برای آنها داشت.
حمله مجدد آمریکا و فرانسه و انگلیس و با خاک یکسان کردن شهرهای راه و موصل و بسیاری از شهرهای کوچک و کشتار بیتوجه به هرگونه اصول انسانی تحت عنوان حمله به "داعش " بازهم منجر به حذف داعش نشد حمله "ناتو" به لیبی و نابودی شهرهای تری پولی و بنغازی و کشتار مردم آنجا نیز جز بحرانی کردن شرایط منطقه نتیجهای نداشت .
اما حضور نظامی روسیه در سوریه ظاهرا به این شکل پیش نرفت
حضور روسیه در سوریه از جنسی دیگر بود. در اشاره به حضور روسیه در سوریه نیز باید گفت که فقط بخشی از متغیرهای قدرت جابهجا شده است اگرچه خود این حضور بهخاطر شرایط سوریه و حضور نیروهای مختلف بومی و منطقهای بسیار تسهیل شده بود.
49312