ساعت ۱۹:۰۳ روز ۲۹ اسفندماه ۱۴۰۰ و ورود به قرن جدید، مشهد، حرم مطهر امام مهربانی...
نقاره ها می نوازند. صدای دعا بلند می شود. همه با هم می خوانند. یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبر الیل و النهار...
یکی اشک در چشم دارد. آن یکی با لهجه شیرین اصفهانی به هم کاروانی ها عید را تبریک می گوید. خادمی آن طرف تر به دختر بچه ها و پسر بچه شکلات می دهد و دستی بر سرشان می کشد و برایشان دعای عاقبت به خیری می خواند...
اولین سفر مشترک
اینجا صحن انقلاب است. کنار سقاخانه اسماعیل طلا و روبروی پنجره فولاد. ایستاده ام تا از زائران بنویسم. از زائرانی که امسال پس از پس از ۲ سال سخت کرونایی، توانسته اند دلی به زیارت تازه کنند و بیم بیماری را کمتر از پیش داشته باشند. زنی جوان با چادری سفید کنارم می ایستد. سلام می دهد. دعا می خواند. مشهدی نیست. می گوید تازه همین امروز عصر به مشهد رسیده است. اهل کاشان است. می گوید: با هزار نذر و دعا مشهد آمدیم. خود آقا همه چیز را جور کرد. بلیت گیر نمی آمد و چند ساعتی می شد که ناامید در فرودگاه نشسته بودیم. اما ناگهان دو تا بلط کنسلی جور شد. راستش را بخواهید، ما در ایام کرونا ازدواج کردیم. نه مجلسی داشتیم و نه توانستیم سفر برویم و این اولین سفر مشترک ماست. خدا را شکر که اول از همه پابوس حضرت آمدیم. این دم سال نو حتما این زیارت می تواند آینده ما را تضمین کند.
خانمی دیگر که اهل تهران است می گوید: ۲ سال گذشته، از ترس کرونا خانه نشین بودم و از تلویزیون، حرم را لحظه سال تحویل می دم اما الان خدا را شکر قسمت شد و اینجا هستم. یکی از نوه هایم خیلی التماس دعا گفته است و گره ای در کارش افتاده. دعا کردم که حضرت به حق این لحظه سال تحویل مشکل از کارش باز کند. مطمئن هم هستم که در این لحظه تحویل سال آقا حاجت همه را برآورده می کند.
همین که حرم هستیم، به آرزوهایمان رسیده ایم
زن و مرد جوان دیگری ار اهالی شاهرود، از حال و هوای زیارت در این لحظه های ناب برایم می گویند: ما همین که حرم هستیم یعنی به آرزوهایمان رسیده ایم. همین که اعتقاد داریم حضرت همه را می بینند و از حال همه خبر دارند برای ما کفایت می کند. فقط امیدواریم که باز هم بتوانیم زیارت بیاییم و حرم باز هم قسمت و روزی ما شود.
برکت زندگیم امام رضا علیه السلام است
سال که تحویل می شود انگار که مردم عیدی خود را از حضرت گرفته اند و یکی یکی بعد از خواندن دعا و زیارت نامه راهی خانه می شوند. خانه ای که یا خانه بزرگ ترهاست و یا خانه ای است که آن ها خود بزرگ تر آن هستند.
در این میان با کامله مردی مویی سفید کرده است نیز هم کلام می شوم. مشهدی است و در همین محلات اطراف حرم زندگی می کند. می گوید: زندگی من همین حرم است. ۵۰ سال پیش که می خواستم خانه بخرم آدم پیش آقا و گفتم یک جایی پایین پای خودت می خواهم. خودش برایم درست کرد. تا زمانی که مغازه می رفتم هر روز صبح از همین پایین پای حضرت، به خیابان شیرازی می رفتم. برکت زندگیم امام رضا (علیه السلام) است. تا او را دارم کمی و کاستی در زندگی ندارم. هرسال هم سال تحویل همین جا می ایستم و دعای لحظه تحویل را می خوانم و بعد پول های عیدی بچه ها را به پنجره فولاد متبرک می کنم و به خانه می روم.
خوشا به سعادت شما
در میان جمعیت من هم کم کم به سمت مسیر خروجی می آیم. خدام سخت مشغول هدایت زائران هستند. آنقدر درگیر کار هستند که فکر کنم هنوز متوجه نشده اند عید شده است.
سلام می دهم و از صحن خارج می شوم. صدای مردمی که با تلفن صحبت می کنند و گوشی ها را به سمت حرم گرفته اند بلند است. آن طرف خط همه می گویند التماس دعا... همه می گویند خوشا به سعادت شما...
انتهای پیام/ ۷۰۰۷۹/ی