فرزاد قائمی در گفتوگو با ایسنا در خصوص حاجی فیروز و فلسفه شکلگیری این آیین، اظهار کرد: طبق آیین باستانی خدای شهیدشونده، همراه با زمستان، خدای شهیدشونده به دنیای زیرین و سرزمین مردگان تبعید میشده و همراه با بهار دوباره به دنیای زندگان بازگشته و متولد میشده است؛ به تعبیری بهار برکت و زندگانی را به جهان و جهانیان بازمیگردانده است.
وی ادامه داد: هنگامی که خدای شهیدشونده به دنیای زیرین یا قلمرو مردگان تبعید میشده، در غیاب او برکت و سرسبزی از جهان رخت میبسته و زمستان سرد آغاز میشده است. در غیاب او فردی که او را تبعید کرده است، به پشیمانی دچار شده و تلاش میکند تا گناه و اشتباه خود را جبران کند و تلاش او در قالب آیینهای سوگواری زمستانی نمادینه شده است. همانطور که میدانید اسطوره و آیین، پارادایم مشترکی با یکدیگر دارند، اسطوره الهه باروری و خدای شهیدشونده، آیینهای سوگواری زمستانی و جشنوارههای بهاری را به دنبال داشته است.
این پژوهشگر زبان و ادبیات فارسی بیان کرد: طبق این اسطوره و آیین، در پایان سوگواری زمستانی، الهه باروری با عملی فداکارانه به دنبال خدای شهیدشونده (تموز) به دنیای زیرین رفته و نوعی مرگ اختیاری را تجربه میکند. با سفر الهه باروری به زیرزمین، باروری در روی زمین به طور کامل متوقف میشود و هیچ بندهای به کرنش خدایان درنمیآید.
قائمی عنوان کرد: خدایان متوجه وضعیت اسفناک جهان شده و نابودی دنیایی که ساختهاند، آنها را نگران میکند، از این رو شورای خدایان تشکیل شده و تصمیم گرفته میشود که تموز نیمی از سال را به دنیای زیرین سفر کند و زمانی که تموز به دنیای روی زمین باز میگردد، خواهرش به جای او به دنیای زیرین رود. بر این اساس هنگامی که تموز به زمین باز میگردد، بهار آغاز میشود و برکت، سرسبزی و زندگی به اوج خود میرسد.
وی خاطرنشان کرد: زمانی که خدای شهیدشونده به دنیای زیرین هبوط میکند، پاییز، زمستان، سرما و سختی در راه است. مردمان همراه با ورود تموز، جشنوارههای بهاری را آغاز میکنند و زایش و ازدواج به اوج خود میرسد و با هبوط او سوگواری، عبادت و ریاضت در پیش میگیرند. مشابه این فلسفه و آیین در فرهنگهای دیگری مانند اسطوره سیاوشان در فرهنگ ایرانی نیز وجود دارد.
این پژوهشگر زبان و ادبیات فارسی با بیان اینکه فلسفه وجود حاجی فیروز شادمانی در راستای بهار و جشن در ارتباط با بخش دوم آیین خدای شهیدشونده و آمدن بهار است، اضافه کرد: بر اساس نظر پژوهشگران اساطیر ایران باستان، صورت سیاه حاجی فیروز در ارتباط با بازگشت او از دنیای تاریک مردگان بوده و لباس سرخ او نشانه جشن، شادمانی و برکت زندگی دوباره است.
قائمی افزود: بنابراین حاجی فیروز نمادی از خدای شهیدشونده و در قالب اسطورههایی مانند سیاوش، تموز، آدونیس و شخصیتهای مشابه است که در بهار زنده شده و همراه با رستاخیز خود زندگی، برکت و شادمانی را برای مردمان، جانوران و گیاهان به ارمغان آورده است. در نتیجه آیین حاجی فیروز آیین بسیار کهنی است که بر پایه باورهای باستانی مردمان و طبیعتگرایی انسان بدوی به وجود آمده است.
وی تصریح کرد: حاجی فیروز چهرهای سیاه و لباسی سرخ به تن داشته، مانند پریان و جادوگران، گیوههای نوکتیزی به پا داشته، کلاهی دوکیشکل، دایره زنگی و تنبکی برای شادمانی با خود به همراه داشته و به رقص و شیرینکاری میپرداخته است. حاجی فیروز، آوازهایی ضربی و با ضربآهنگ تند مینواخته و معمولا بازیگری که نقش حاجی فیروز را اجرا میکرده است، مردی لاغراندام بوده است. بنابراین تمام این نشانهها گواه ارتباط این آیین با اسطوره خدای شهیدشونده است.
این پژوهشگر زبان و ادبیات فارسی تشریح کرد: لاغراندام بودن حاجی فیروز گواهی میدهد که او از دنیای مردگان و دنیایی که در آن غذا، زندگی و برکت وجود نداشته، آمده است، همچنین چهره سیاه او نیز به عنوان نمادی از این واقعیت شناخته میشود. لباس قرمز حاجی فیروز نیز نمادی از بهار است. به علاوه اشعاری که میخوانده و نوع سخن گفتن حاجی فیروز نیز با این آیین مرتبط بوده؛ به گونهای که حاجی فیروز اشعار را با کلمات شکسته و برخی مواقع نامفهوم ادا میکرده است زیرا از جهان مردگان برگشته و مدتها از ارتباط و سخن گفتن با مردمان دور بوده است.
قائمی ادامه داد: وارونهکاری او در مقابل درخواستهای دیگران، مخاطب را به یاد رفتار دیوان میاندازد و کفشهای نوکتیز و کلاه دوکی او نیز شباهتی با ظاهر جادوگران دارد که از اقامت درازمدت او در میان دیوان و دنیای اهریمنی مردگان حکایت دارد. اما او برای فرار از این جهان تاریک و برگشتن به دنیای روشن خوشحال است و جامه سرخ به تن دارد، همچنین اشعار حاکی از شادمانی، رقص و پایکوبی او نیز گواه این حقیقت است.
وی اظهار کرد: دایره زنگی نیز از نمادهای تمامیت کیهانی است که جاودانگی حیات و حقیقت تقدس هستی را نشان میدهد. صدای تنبک نیز ضرب مداوم زندگی را در گوش مخاطبان طنین میاندازد که تمام اینها نشانههایی از آیینی زندگیبخش است. حتی درخواست مخاطب مبنی بر شکستن و استنکاف حاجی فیروز از نشکستن، به نوعی کنایهای ظریف در این راستا است.
این پژوهشگر زبان و ادبیات فارسی گفت: طبیعتاً حاجی فیروز یکی از نمادهای بهار بوده که در اشعار خود خبر رسیدن بهار را به مردم اطلاع میداده و در ازاء این بشارت از مردمان پاداش و مژدگانی دریافت میکرده است. حاجی فیروز پیش از نوروز به میان مردم میآمده و خبر نوروز را به همراه داشته است و با آغاز مراسم نوروز، آیین حاجی فیروز به پایان میرسیده است.
قائمی در خصوص وجود نمادهایی از حاجی فیروز در ادبیات فارسی، بیان کرد: آیینهای فولکلور و مردمی کمتر در ادبیات کلاسیک و فاخر نمود یافتهاند. این امر دلایل فراوانی دارد که تعلق فرهنگ فاخر به فضای درباری و فاصله میان زندگی توده مردم و طبقه حاکمیت از جمله دلایل سکوت منابع رسمی و ادبیات کلاسیک نسبت به آیینهای تودهای است.
وی اضافه کرد: با این وجود فرهنگی که در این آیین وجود داشته در ادبیات کلاسیک ما موج میزند، وجود قصاید بهاریه، تغزلات زیبای اشعار، سرشار از ذوق و هیجان شاعران برای تقدیس بهار و استقبال از نو شدن زندگی است. شعر فارسی، صورت گزارشگرانه نداشته و نسبت به طبیعت پیرامون، زبانی استعاری و نمادین را در اختیار داشته است که در زبان و ادبیات رسمی کمتر میتوان گزارشی از آیینها و رفتارهای جمعی مردمان دید و بیشتر شاهد تصاویری هستیم که مفاهیم موجود در زندگی و آیینهای مردمی را نمایش میدهد.
انتهای پیام