مرحوم آیت الله هاشمی در گفت وگویی که با حضور لیلا بروجردی، نوه امام خمینی (س) با وی انجام شده بود، به روایت از اولین دیدار خود با همسر امام پرداخته است:
من تا وقتی امام بودند اینطور کاری که احتیاج باشد رو در رو با ایشان صحبت بکنیم، نبود، چون اگر کاری بود که حاج احمد آقا یا با آقای بروجردی یا با بستگانی که ارتباط داشتیم مطرح می شد و جواب می گرفتیم، اولین باری که رو در رو صحبت کردیم، درست لحظه فوت امام بود که ما در بیمارستان بودیم، امام وقتی فوت کردند خبر رسید به اندرون، زود خبر رفت یکدفعه صدای گریه خانم ها از اندرون بلند شد، ما سران قوا و شخصیت های مربوطه تصمیم گرفته بودیم آن شب فوت امام را اعلام نکنیم. برای آنکه آن موقع ما هنوز جنگ داشتیم و خطرناک بود، دنیا مطلع بود از کسالت امام، ما می خواستیم مجلس خبرگان را تشکیل بدهیم وضع رهبری را مشخص بکنیم بعد اعلام بکنیم که در این فاصله شیطنت و خبر بدی پیش نیاید. لذا صدای گریه که بلند می شود طبعاً این گریه می رسید، چون مردم دور کوچه جماران جمع شده بودند، جمعیت زیاد بود و سه راهی جماران به پایین مردم بودند، آنجا صحبت شد که یک کسی برود و به خانم ها اطلاع بدهد که امشب نباید چیزی معلوم بشود، حالا حاج احمد آقا اینها خودشان حالشان مساعد نبود کمتر از من آمادگی داشتند، من رفتم.
من آنجا خانم امام را رو در رو دیدم و مخاطبم هم ایشان بود چون می دانستم ایشان نفوذ دارند در خانم های دیگر و صبر ایشان هم بیشتر بود. من گفتم این تصمیم و این مصلحت است که خبر فوت امام بیرون نرود. برایم خیلی جالب بود. خانم مثل یک فرمانده به حضار دستور دادند که خیلی خوب آرام باشید و بگذارید ملاحظات نظام مورد توجه قرار گیرد. این اولین چیزی هست که من یادم است.
برشی از کتاب قدس ایران، بانوی بزرگ انقلاب.
۲۱۲۱۷