به گزارش خبرآنلاین، در فرازهایی از مقاله مشترک آن ماری اسلاتر، کیشور محبوبانی، استفان والت، توشیهیرو ناکایاما، شانن اونیل، راجا موهان و رابین نیبلت در فارن پالیسی آمده است:
تهاجم روسیه به اوکراین نزدیک به یک ماه از عمرش می گذرد و اگر آن را یک تغییر در دورانی بنامیم، مثل یک کلیشه به نظر می رسد. این اولین جنگ تجاوزکارانه همه جانبه در اروپا از سال ۱۹۴۵ است. به نظر می رسد چین در حال نزدیک شدن به روسیه شده است. ایالات متحده و متحدانش در دههها به این اندازه متحد نشدهاند و حتی آلمان نیز بیدار و نیاز به مسلح شدن است.
شوک جنگ، دولت بایدن را به تکاپو انداخت تا طرح امنیت ملی خود را بازنویسی کند. استراتژی دفاع ملی وزارت دفاع ایالات متحده، که رویکرد ایالات متحده در قبال چالش های امنیتی بلندمدت را بیان می کند، در ابتدا قرار بود در ماه فوریه ارائه شود. اکنون تا اطلاع ثانوی به تعویق افتاده است. هنگامی که نسخه اصلاح شده مهم ترین سند امنیتی واشنگتن منتشر شود، باید واقعیت های جدیدی را منعکس کند: تجاوز روسیه اساساً امنیت اروپا را به گونه ای تغییر داده است که با طولانی شدن جنگ هنوز نامشخص و حداقل به دلیل عدم اطمینان در مورد میزان آن است . این درگیری پکن را به مسکو نزدیکتر می کند. علاوه بر این، واکنش غرب از جمله یک جنگ اقتصادی بیسابقه به طور ناگهانی به استراتژیستهای سیاست خارجی ابزار بزرگتری داده است تا از آنها برای چالشهای آینده استفاده کنند.
جنگ ؛ چگونه استراتژی کلان ایالات متحده را که تا یک ماه پیش تقریباً به طور کامل بر چین و اقیانوس هند و اقیانوس آرام متمرکز بود، تغییر خواهد داد؟ ما از هفت متفکر برجسته سیاست خارجی خواستیم که نظر بدهند.
برای بیش از یک قرن، استراتژی کلان ایالات متحده بر کمک به حفظ موازنه های مطلوب قدرت در اروپا، آسیای شرقی و تا حدی کمتر در خلیج فارس متمرکز بوده است. ظهور چین بزرگترین چالش بلندمدت برای توانایی ایالات متحده برای حفظ این ساختارهای مطلوب قدرت است و تهاجم وحشیانه روسیه به اوکراین این واقعیت را تغییر نمی دهد. با نگاهی به آینده، دولت بایدن نباید اجازه دهد وقایع تکان دهنده در اروپا، آن را از وظیفه بزرگتر بازسازی قدرت در داخل و ایجاد تعادل قدرت چین در خارج منحرف کند.
با درک درست، جنگ در اوکراین نشان می دهد که مسئولیت بیشتر اروپا برای امنیت خود نه تنها مطلوب، بلکه امکان پذیر است. این جنگ زنگ خطری برای اروپاییهایی بود که معتقد بودند جنگ در مقیاس بزرگ در قارهشان به دلیل هنجارهای ضد برتری ، نهادهای بینالمللی، وابستگی متقابل اقتصادی و تضمینهای امنیتی ایالات متحده غیرممکن شده است. اقدامات روسیه یادآور اقدام وحشیانه ای است که قدرت سخت هنوز حیاتی است و نقش اروپا به عنوان یک " قدرت غیرنظامی " کافی نیست. دولتها از لندن تا هلسینکی به شدت واکنش نشان دادهاند و پیشبینیها مبنی بر «ناهنجاری استراتژیک» در اروپا را تکذیب کردهاند. واکنش موثر قاره یک تهدید مشترک را جلوگیری می کند. به نظر می رسد حتی آلمان صلح طلب و پست مدرن نیز این نکته را دریافت کرده است.
این جنگ همچنین کمبودهای نظامی روسیه را آشکار کرده است. با وجود ماهها برنامهریزی و آمادهسازی، تهاجم روسیه به اوکراین بسیار ضعیفتر ظاهر شد و برای ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه، یک شکست شرمآور بود. مهم نیست که او چه امیدی داشته باشد، اکنون آشکار است که روسیه به همین سادگی ؛ آنقدر قوی نیست که امپراتوری سابق خود را احیا کند و با مسلح شدن مجدد اروپا از این موقعیت هم کمتر خواهد شد.
بنا بر این، حتی اگر تاکتیکهای وحشیانه و تعداد برتر روسیه در نهایت اوکراین را مجبور به تسلیم کند، قدرت مسکو به کاهش خود ادامه خواهد داد. تا زمانی که پوتین در قدرت باقی بماند، نه اروپا و نه ایالات متحده به تجارت معمول با روسیه باز نمیگردند و تحریمهای فعلی اقتصاد آسیب دیده روسیه را برای سالهای آینده تحت فشار قرار خواهد داد.
حمایت از یک رژیم دست نشانده در کیف، روسیه را مجبور می کند تا تعداد زیادی از سربازان ناراضی را در خاک اوکراین نگه دارد و با همان شورش سرسختی روبرو شود که معمولاً ارتش های اشغالگر با آن مواجه می شوند. و سرباز روسی که برای پلیس اوکراین سرکش مستقر می شود، دیگر نمی توان او را برای حمله به دیگران استفاده کرد.
نکته اصلی این است که اروپا می تواند به تنهایی از عهده تهدید آینده روسیه برآید. اعضای اروپایی ناتو همیشه دارای پتانسیل قدرت نهفته هستند و توان بسیار بیشتر از تهدیدی از شرق خود دارند . آنها با هم تقریباً چهار برابر روسیه جمعیت و بیش از ۱۰ برابر تولید ناخالص داخلی آن دارند. حتی قبل از جنگ، اعضای اروپایی ناتو سالانه سه تا چهار برابر بیشتر از روسیه برای دفاع خود هزینه می کردند. با آشکار شدن توانایی های واقعی روسیه، باید اعتماد به توانایی اروپا برای دفاع از خود به میزان قابل توجهی افزایش یابد.
به این دلایل، جنگ در اوکراین یک لحظه ایدهآل برای حرکت به سمت تقسیم کار جدید بین ایالات متحده و متحدان اروپاییاش است .جایی که ایالات متحده توجه خود را به آسیا معطوف میکند و شرکای اروپاییاش مسئولیت اصلی دفاع خود را بر عهده میگیرند. ایالات متحده باید مخالفت دیرینه خود با استقلال استراتژیک اروپا را کنار بگذارد و فعالانه به شرکای خود کمک کند تا نیروهای خود را مدرن کنند. فرمانده عالی متحد بعدی ناتو باید یک ژنرال اروپایی باشد و رهبران ایالات متحده باید نقش خود را در ناتو نه به عنوان اولین واکنش، بلکه به عنوان مدافعان آخرین راه حل ببینند.
سپردن امنیت اروپا به اروپایی ها باید به تدریج انجام شود. وضعیت در اوکراین هنوز حل نشده است و توان دفاعی اروپا نمی تواند یک شبه احیا شود. در درازمدت، ایالات متحده، ناتو و اتحادیه اروپا نیز باید تلاش کنند تا نظم امنیتی اروپا را ایجاد کنند که روسیه را مستثنی نکند .هم برای تقویت ثبات در اروپا و هم برای دور کردن مسکو از وابستگی فزاینده اش به چین لازم است . این تحول باید در انتظار رهبری جدید در مسکو باشد اما باید یک هدف بلندمدت باشد.
۳۱۱۳۱۱