به گزارش اقتصادنیوز، ناصرالدینشاه نوروز سال ۱۲۵۳ ه.ش را چنین روایت کرده است: «سه ساعت و نیم از شب رفته تحویل حَمَل شد، امروز که جمعه بود، از صبح هوا ابر گرفته بود، بسیار تاریک، مثل شب، کمکم تگرگ، باران و برف شدید، بعد شلآب بعد باد و مه و کولاک باد شدید، سرمای زیاد، یک معرکه غریبی بود.
از صبح الی غروب بارید. چنان هوا سرد بود که نمی شد راه رفت، جمیع کوهها و صحرا را مجددا برف سفید کرد. من بیرون اتاق عاج بودم، سرایدارباشی وغیره اسباب تحویل و غیره میآوردند اتاق عاج بچینند.
امینالملک، عرفانچی، حکیم الممالک وغیره بودند. بعضی کاغذها وغیره میخواندم، حکیمالممالک برات زیادی و احکام زیاد داشت، صحه گذاشتم، نمیدانستم چه کنم، با وجود باد و باران سرما برخاسته رفتم خلوت عکاسخانه که زنها بودند. بعد رفتم اندرون شب شام خورده رخت آوردند.
سرداری الماس و غیره.الی رسیدن وقت تحویل نشستیم، انیسالدوله، باشی غلام بچه، کوره، مردک و غیره بودند. نقل میگفتند.