هنوز پخش زنده اولین پیام نوروزی رئیسی در نخستین سال قرن جدید، پایان نیافته بود که مطالبی انتقادی در شبکههای اجتماعی منتشر و بهسرعت میان کاربران، دستبهدست شد: «رئیسی، هفتسین را هم حذف کرد!»، «عکس معنیدار از سخنرانی رئیسی؛ سفره هفتسین حذف شد!»، «حذف هفتسین در پیام نوروزی رئیسی حاشیهساز شد»، «آقای رئیسی، سفره هفتسینتان کو؟!» و ...
حامیان رئیسی هم بیکار ننشستند و منتقدان را به «بهانهجوییهایی برای هجمه به دولت رئیسی»، متهم و بر سابقهدار بودن نبود هفتسین در پیامهای نوروزی روسای جمهور پیشین تأکید کردند.
واکنشها به نوع چینش دکور پیام نوروزی رئیسی به مرزهای ایران محدود نماند بلکه رسانههای فارسیزبان خارجی نیز وارد ماجرا شدند: «نشان ندادن سفره هفتسین در پیامهای نوروزی مقامهای ایران»(بیبیسی)، «پیام نظام برای نوروز ۱۴۰۱؛ حذف هفتسین، تمدید دشمن انگاری» (ایندیپندنت)، «ابراهیم رئیسی در اولین پیام نوروزی خود هفتسین را حذف کرد»(رادیو فردا)،
جدل مجازی گسترده و داغ درباره این رخداد موجب شد تا شاهد «ثبت زودهنگام اولین سوژه جنجالی قرن پانزدهم» باشیم و البته مقایسه تصویر بایدن کنار سفره هفتسین با دکور بدون هفتسین رئیسی هم دستمایه انتقادهای تندی شد که بر تعداد و داغی موافقان و مخالفان بحث افزود.
حال سؤال کلیدی اینجاست که آیا وجود هفتسین از پروتکلهای ثابت پیامهای نوروزی روسای جمهور ایران است و رئیسی با حذف این سفره سنتی، درصدد انتقال پیامی خطرناک علیه سنتهای مورداحترام ایرانیان بود؟
پاسخیابی واقعبینانه این سؤال، نیازمند مرور حضور یا غیبت هفتسین در دکور پیامهای نوروزی روسای پیشین است:
سنت پیامهای تصویری روسای جمهور از سال ۱۳۸۹ رواج مستمری یافته و محمود احمدینژاد نیز در سالهای نخست ریاست جمهوری پیام تصویری نداشته و پیامهای متنی منتشر میکرده است..
بررسی پیامهای نوروزی روسای جمهور قبلی از محمود احمدی تا حسن روحانی نشان میدهد در آن ادوار نیز الزامی برای وجود سفره هفتسین در دکور پیامهای نوروزی وجود نداشته و البته در سالهایی نیز نبود سفره هفتسین ناشی از رعایت ملاحظاتی مانند تقارن نوروز با ایام سوگواری یا متأثر از هدف ابراز همدردی با خانوادههای جانباختگان بلایای طبیعی و مجروحان و آسیب دیدگان بلایا بوده است.
آموزههایی برای آینده
سوای آنچه گذشت، این رخداد، میتواند حاوی آموزههایی برای آینده باشد:
آفت مزمن چالش سازی نالازم و خطرناک
ایران، سرزمینی است که طی سالیان و حتی دهههای اخیر، صفت «بحران زی» را یدک میکشد و کمتر روزی را میتوان به یاد آورد که ایرانیان، درگیر بحران و چالشی نباشند. بخشی از این بحرانها و چالشها، گریزناپذیر و تاوان ایستادگی مقامات برای تحقق اهدافشان در مقابله با قدرتهای خارجی و بخشی دیگر، ناشی از عزم جناحها برای پیشبرد باورهایشان در نبرد با رقبای داخلی است. هرچند، تا درمان این مشکل مزمن ملی، راه درازی باقی است اما تا آن زمان، آیا نمیتوان از بحرانزایی و چالش سازیهای نالازم خواسته و ناخواسته، خودداری کرد تا در یکی از حساسترین برهههای تاریخ ایران، وحدت و انسجام ملی، جای خود را به انشقاق و دوقطبی خطرناک ندهد؟
۲۱۲۱۳