به گزارش خبرگزاری خبرگزاری صدا و سیما نویسنده در این کتاب سه داستان جداگانه را بیان میکند که شخصیتهای هر داستان به نوعی مشکل دیگری را حل میکنند.
قصهای ساده که نشان میدهد چگونه کمک کردن به یک نفر میتواند باعث اتفاقاتی خوب و مثبت شوند. اتفاقاتی که حال خوش را به دیگران منتقل کند و اینکه در زندگی هیچ گرهی نیست که باز نشود و این گره میتواند حتی به دست آدمهای کوچک و یا ضعیف هم باز شود.
موضوع کلی که در این کتاب مطرح میشود سال تحویل و رسیدن به منزل در موقع تحویل سال نو است. در یکی از داستانها داستان دختربچهای بیان میشود که برای گرفتن لباسش به خانه خیاط میرود، اما چون برق قطع شده، خیاط، صدای زنگ را نمیشنود و، چون زن خیاط کم شنواست هرچه دخترک در میزند خیاط صدای در را نمیشنود و او نگران است که نتواند تا قبل از تحویل سال نو لباسش را از خیاط بگیرد.
در داستان دیگر پسربچهای بنام اردلان میخواهد موهایش را کوتاه کند، ولی آرایشگاه بسیار شلوغ است و ممکن است نتواند قبل از تحویل سال به خانه برگردد و به همین دلیل نگران است. در داستان سوم نیز داستان دختر و پسر گلفروشی بیان میشود که در پی فروش گلهایشان در خیابان هستند، اما کسی گل نمیخرد. ناگهان باران شدیدی شروع میشود و آنها از فروش گل ناامید میشوند تا اینکه در کوچه دخترکی را میبینند که با سنگ به در بسته میزند.
جوایز کتاب چتری با پروانههای سفید
- درجه خیلی خوب در فهرست لاک پشت پرنده (دارای چهار لاک پشت پرنده)
- راه یافته به دوسالانهی تصویرگری براتیسالاوا
- راه یافته به فهرست IBBY
-تصویر شده در دو سالانهی نشان شیرازه
-منتخب طرح سامان بخشی کتابهای رشد
بخشی از داستان «چتری با پروانههای سفید»:
به عقربههای ساعت نگاه کن! دو ساعت دیگر سال نو میشود و آن دختر، اسمش چیست؟ مریم. بله، مریم هنوز پشت چراغ قرمز ایستاده و به آن طرف چهارراه نگاه میکند. برادرش علی را میبیند که به ماشینهای پشت چراغ قرمز گل میفروشد. مریم نگاهی به گلهای خودش میاندازد و دلش میگیرد. زمان میگذرد و او هنوز گلها را نفروخته.
مریم میگوید «ساعت چند است؟»
راننده میگوید: «دو ساعت دیگر توپ میترکد!»