به گزارش خبرگزاری فارس از کازرون، یک روز سرد و زیبای پاییزی وقتی زنگ کلاسی مدرسه مجاهد نواخته شد و بهتری امیر عضدی، مدیر-آموزگار مدرسه سر کلاس رفت، متوجه غیبت بهار شد.
بهار دانش آموزی با استعداد، فعال و کوشا است. وقتی بانوی معلم، دلیل غیبت بهار را از همکلاسیهایش جویا می شود، آنها می گویند: بهار و خانواده اش به بیماری کرونا مبتلا شده اند و از خانه بیرون نمی آیند.
چند روزی می گذرد اما همه از بهار بی خبرند تا اینکه خانم معلم تصمیم می گیرد سری به خانواده بهار بزند و جویای احوالشان شود اما کسی در را باز نمی کند و همسایه ها نیز اظهار بی اطلاعی می کنند.
غیبت طولانی بهار و نگرانی معلم
کمی بعد او باخبر می شود که آنها از این خانه و محله و روستا رفته اند. غیبت بهار چند هفته طول می کشد و امیرعضدی ناراحت و در فکر بهار است.
تا اینکه از غیبت بهار یک ماه میگذرد. یک شب پدر بهار تماس می گیرد و می گوید که به خاطر تهدید های صاحبخانه، شبانه آنجا را ترک کرده اند و در روستای رشن اباد در باغی که پدر بهار سرایدار است، زندگی می کنند و پدر بهار دلیل بی اطلاع گذاشتن مدرسه را، خراب شدن گوشی همراهش عنوان می کند.
معلم به پدر بهار تاکید می کند که حتما او را در همان روستا ثبت نام کند تا از درس هایش عقب نیفتد اما مطلع می شود که ثبت نام بهار در آن روستا دشوار است، چون فاصله محل سکونت بهار تا مدرسه زیاد است و او را دچار مشکل خواهد کرد.
گاهی در روزهای سبز و زیبای آموختن در باغ علم و دانش، رابطه ای محکم میان معلم و دانش اموز شکل می گیرد که معنای واقعی دوست داشتن و مهربانی است. گاهی معلمها فرشته های زمینی هستند که در تکه ای از خاطرات خوش افراد گره می خورند و این بهترین اتفاق زندگی است.
امیرعضدی تصمیم می گیرد خودش سری به بهار بزند و از نزدیک جویای علت مهاجرتشان شود. او به خانه آنها می رود و از نزدیک در جریان ماجرا قرار می گیرد.
خانواده بهار در شرایط سختی به سر می برند و علت کوچ شبانه آنها خط و نشان کشیدن صاحبخانه ای است که کرایه خانه اش به تعویق افتاده است و دلیل این اتفاق از دست دادن شغل پدر و مادر بهار است.
پدر و مادر خانواده در تالاری به عنوان خدمه کار می کردند اما با شیوع و همه گیری ویروس منحوس کرونا و تعطیلی تالارها، آنها نیز شغل خود را از دست می دهند و عرصه زندگی، روز به روز بیشتر بر آنها تنگ می شود تا اینکه از آنجا شبانه کوچ می کنند.
معلمی در شمایل مادرانه
خانم معلم از خانواده بهار اجازه می گیرد و بهار را به خانه اش می برد تا بیشتر از این، از درس هایش عقب نیفتد. او در پایه سوم ابتدایی درس می خواند.
شب ها با بهار کار می کند و به او درس می دهد تا دروس عقب افتاده را جبران کند و بهار به دوستانش برسد، بهار نیز با استعداد و گیرایی خوبی که دارد، موفق می شود.
حالا بهار، عضوی از خانواده امیر عضدی است و خانم معلم مهربان و فداکار، چشم از او بر نمی دارد چرا که نسبت به او احساس مسئولیت می کند.
از پاییز که این اتفاق افتاد، معلم سعی کرد کسی موضوع را کسی نفهمد تا کار شایسته وی ریا به حساب نیاید اما موضوع توسط معلم راهنما بازگو میشود و کمکم همه مطلع می شوند و به این کار نیک، احسنت می گویند.
وقتی در فضای مجازی و رسانه ای اکثریت، مطلع می شوند این کار را نوعی انسان دوستی، مسئولیت پذیری و بسیار قابل قبول می دانند و این روزها بهتری امیر عضدی میزبان رسانه ها و مسئولین است.
برای تعیین فرصت گفتگویی کوتاه با خانه وی تماس می گیرم و صدای گرم و مهربان دختری پرانرژی و شاد در کوشم می پیچد وقتی از او می پرسم اسمش چیست می گوید: بهار.
بهار دیگر خودش را عضوی از خانواده امیرعضدی می داند و اظهار خوشحالی می کند که در کنار معلمش روزگار می گذراند و اکنون هیچ مانعی برای ادامه تحصیلش نیست.
بهتری امیر عضدی می گوید: ما به همدیگر عادت کرده ایم به طوری که این روزهای تعطیل نوروزی، بهار خانه ماست یک روز که به خانه شان برود هم او دلتنگ می شود و هم ما، پس فعلا او هنوز کنار ماست.
وی اظهار می کند که فرزند دیگری هم دارد اما با بهار هیچ فرقی برایش ندارد و به هر دوی آنها به یک چشم نگاه می کند.
امیر عضدی با وجود شرایط کرونایی و تدریس آنلاین مدارس اما سه سال است که به صورت حضوری در مدرسه تدریس می کند.
وقتی دلیل آین کار را می پرسم، به وضعیت اقتصادی ضعیف خانواده ها و عدم تهیه گوشی اشاره می کند و می گوید: از نزدیک با شرایط زندگی خانواده ها در این روستا مطلع هستم. در خانواده ای که چند دانش آموز در پایه های مختلف وجود دارد یادگیری با یک گوشی کار سختی است. تداخل تایم کلاس ها و دیگر مشکلات وجود دارد، به همین دلایل، تصمیم گرفتم حضوری و با رعایت شیوه نامهها به تدریسم ادامه دهم که با توکل به خداوند بزرگ، در تمام این مدت شیوع کرونا، تدریسم حضوری بوده و خدا را شکر هیچ مشکلی پیش نیامده است.
امیر عضدی با اشاره به گرفتاری خانواده ها و ترک تحصیل فرزندان و نتیجه آن یعنی افزایش آسیب های اجتماعی در جامعه، تاکید می کند: ما معلمان به عنوان مدرسان علم، مروجان فرهنگ و تربیت کنندگان نسل های جامعه در کنار مقوله آموزش، باید کاملا حواسمان به تربیت و سلامت روح و روان دانش آموزان باشد و نسبت به آنها احساس مسئولیت داشته باشیم و آنها و خانواده هایشان را درک کنیم.
مهار آسیبهای اجتماعی با آموزش و تربیت شایسته
وی می گوید: اگر دقت کنیم درصد زیادی از اوباش، افراد آسیب پذیر و متجاهر در جامعه، بی سوادان هستند و اگر خدایی ناکرده ما بی تفاوت از کنار این مسئله بگذریم و در بی سوادی افراد، نقشی کوچک داشته باشیم، فردای قیامت باید جواب پس بدهیم.
وی با اشاره به دانش آموزانی که مشکل کم بینایی یا کم شنوایی دارند از نادیده گرفتن آنها و ضربه خوردنشان توسط بعضی معلمان میگوید و تصریح می کند که به دانش اموزانی که مشکلات این چنینی دارند باید بیشتر توجه شود تا خدایی ناکرده از تحصیل باز نمانند چرا که یا به آنها توجه نمی شود و یا می گویند باید به مدرسه استثنایی برای تحصیل مراجعه کنید که در این صورت دانش اموز از جامعه و دنیای علم و دانش پس زده می شود.
این معلم کازرونی ادامه می دهد که برای چندین دانش آموز کم شنوا و یا کم بینا وقت گذاشته و از نظر وی این موضوع بسیار مهم است.
وی می گوید: انجام کار نیک در هر حوزه ای و هر جایی، برگشتی مستقیم به خود آن فرد دارد و هرگز از دید پرمهر پروردگار پنهان نخواهد ماند.
قبول مسئولیت بهار کار چندان آسانی هم نبوده است چرا که وی با مخالفت شدید خانواده پدر بهار مواجه شده، اما بالاخره موفق شد آنها را کمکم قانع کند و بهار را با خودش ببرد.
خانم معلم مهربان داستان ما، از دریچه دیگری به دنیا و آدم هایش نگاه می کند. دریچه ای که وجدان بیدار است.
او اعتقاد دارد، اولویت انجام هر کار و برداشتن هر قدم، بایز رضا و خشنودی پروردگار باشد.
امیر عضدی از دیگر نهادها و ارگان ها تقاضا دارد که خانواده بهار را ببیند و دریابند، شاید کمکی به آنها شود تا بتوانند شرایطی بهتر برای ادامه زندگی داشته باشند. چرا که بهار هنوز مسیری طولانی برای طی کردن و رسیدن به آرزوهای رنگارنگ کوچک و بزرگ خود دارد و به قول این فرشته زمینی این کارها، مسکن موقتی است.
ارج می نهیم بر گام هایی که دلیل برداشتن آن صرفا رضای خداوند و لبخند خلق خداوند است و بوسه می زنیم بر دستان پر مهر آموزگاری که درس زندگی به ما و همه افراد جامعه می دهد.
شنیدن و یا خواندن خبرهای این چنینی تزریق امید و حال خوب در جامعه است.
درود بر انسان وارسته و شایسته ای چون بانو امیر عضدی، مدیرآموزگار مدرسه جاوید از روستای بنه میرزا علی اکبر شهرستان کازرون که سه پایه ابتدایی را خودش تدریس می کند. وی با این همه مشغله، برای بهار وقت گذاشته و او را در رسیدن به بلندای قله های موفقیت همراهی و یاری می کند. حتما این روزها در تقویم زندگی بهار، مهمترین و ناب ترین خاطرات خواهد شد. خاطرات دور در دور دستها همیشه جاودانند و ماندگار خواهند ماند.
انتهای پیام/س