سعید شمس : در شرایطی وارد قرن پانزدهم خورشیدی شدهایم که بهویژه از دهه آخر قرن سپریشده، توسعه اینترنت و البته ظهور فضای مجازی و شبکههای اجتماعی، نهفقط حوزه ارتباطات و اطلاعرسانی بلکه تمامی جنبههای زندگانی فردی و اجتماعی آدمیان را دچار دگرگونی غیرقابلپیشبینی کرده است.
در این میان، برخی از چهرههای شاخص سیاسی نیز تصمیم به ورود و فعال شدن در این فضا گرفتند تا با مردم٬ نه از طریق رسانههای رسمی بلکه از طریق صفحه شخصی خود در ارتباط باشند، گزینهای که سود و زیانهای خاص خود را دارد امام درمجموع، فواید و شیرینی چنین حضوری موجب شده تا آنان باوجود همه دردسرها مانند فیلترینگ و در معرض نقد مستقیم و گاهی هدف حمله قرار گرفتن، همچنان در فضای مجازی بمانند و کاربران زیادی جذب کنند و اغلب اهدافشان محقق شود و خود نیز انگیزهای برای پیوستن دیگران به شبکههای اجتماعی ایجاد کنند.
محمدعلی ابطحی٬ عضو مجمع روحانیون و از مقامات دولت اصلاحات٬ در روزگاری که وبلاگ نویسی، سکه رایج شبکههای اجتماعی بود، وارد میدان شد و بهتدریج وبلاگ او در فهرست ۱۰ وبلاگ پرمخاطب قرار گرفت.
ابطحی با گذر سالها، فضای مجازی را رها نکرده و با نقلمکان به شبکههای اجتماعی جدید، همچنان حضوری فعال و پررنگ در فضای مجازی دارد و گاهی نیز در صفحات شخصی خود، خبرساز و سوژه ساز میشود. همانند انتشار اخیر عکس دیدار نوروزی خود به میزبانی سید محمد خاتمی با لباس شخصی که در شبکههای مجازی پرسروصدا شد٬
به سراغ این چهره رفتیم و درباره رابطه اهالی سیاست با فضای مجازی و.. با او به گفتوگو کردیم:
شما از همان اوایل دهه هشتاد و روی بورس بودن وبلاگ٬ حضوری جدی در فضای مجازی داشتید. سؤال این است٬ مشخصاً سیاسیون چه نوع بهرهبرداریای میتوانند از این فضا داشته باشند؟
فضای مجازی نهتنها برای سیاسیون٬ بلکه برای همه قشرهای جامعه پدیدهای مفید و مؤثر است. بااینحال درباره حضور سیاسیون در این فضا باید دقت کنیم٬ طبیعی است که محتوای سیاسی توسط اهالی سیاست تولید شود. همچنین اینکه اشخاص میتوانند در شبکههای اجتماعی فعالیتی بدون رتوش داشته باشند٬م شخصاً برای سیاسیون موقعیتی ویژه را فراهم میکند. چون سیاسیون و البته آنهایی که مسئولیتی رسمی دارند٬ عمده کارها و اظهارنظرهایشان در کادر رسمی گنجانده میشود.
به همین دلیل سیاسیون میتوانند آرامتر٬ مهربانتر و البته خودمانیتر صحبت کنند. من معتقدم٬ اهالی سیاست و دستاندرکاران رسمی نسبت به سایر قشرها بیشتر به فضای مجازی احتیاج دارند. البته اگر فضای مجازی را با روزنامه و منبر اشتباه بگیرند٬ قطعاً نمیتوانند از این فضا دستاوردی داشته باشند.
فعالانی همانند مصطفی تاجزاده٬ عباس عبدی٬ عبدالله گنجی٬ محمد مهاجری و ... با اعمال همین نکات، صفحات خود را به رسانههایی مستقل و تأثیرگذار تبدیل کردهاند اما هنوز بسیاری از سیاسیون، ورود و فعال بودن به شبکههای اجتماعی را نمیپسندند و مغایر وزانت فعالیت سیاسی میدانند...
همان سالهایی که من وبلاگ مینوشتم٬ یکسری عکسهایی خارج از چارچوب عرف سیاسی به اشتراک میگذاشتم که البته در آن برهه با مخالفتهایی هم روبرو میشدم. اما همیشه استدلالم این بود که اگر مسئولی٬ وزیری یا سیاستمداری، عکسهای خود در حال وضو گرفتن یا حتی هنگام خواب یا چک کردن گوشی و... را به اشتراک بگذارد٬ جامعه با او احساس نزدیکی پیدا خواهد کرد.
من ژستهای رسمی را نهتنها عامل ایجاد و تقویت هیبت سیاسی نمیدانم٬ بلکه معتقدم این کار بین مسئولین و مردم فاصله خواهد انداخت. همانطور که در این چند مدت اخیر ملموس بود٬ مسئولینی که به قیدوبندهای رسمی اعتقادی نداشتند٬ نهایتاً در خدمتگزاری به مردم هم موفقیت بیشتری کسب کردند.
بیشتر بخوانید :
فضای مجازی با رسانههای رسمی اعم از دیداری و نوشتاری چه نسبتی و چگونه تعاملی دارد؟
الان، دورانی است که همه افراد میتوانند در شبکه مجازی فعالیت کنند و خودشان رسانه باشند. اما مهم، نوع تولید محتوایی است که به مخاطب ارائه میکنند.
اپلیکیشن ها در دسترس همه هستند و هرکسی که مایل باشد میتواند تولید محتوای دیداری و نوشتاری هم مورداستفاده انجام و منتشر کند و اگر این محتوا، جذابیت داشته باشد موردتوجه اهالی رسانه و کاربران عادی هم قرار میگیرد. البته تولید محتوا در فضای مجازی با تولید محتواهای رسمی، یکسان نیست و همین نکته، فرق بین رسانه و شبکه مجازی را آشکار میکند.
این موضوع، منحصر به سیاسیها نیست. زیرا در غیر سیاسیها هم کسانی هستند که با جذب ممبرهای میلیونی، طبیعتاً از رادیو و تلویزیون و تمام روزنامهها و حتی کتابها، مخاطب بیشتری دارند.
این را هم نمیتوان نادیده گرفت که فضای مجازی آسیبی جدی به رسانهها و بازار کتاب وارد کرده است. اما مهم این است٬ بالاخره محتوا از طریق فضای مجازی در اختیار مردم قرار میگیرد. شاید هم بتوانیم اینطور بگوییم که فضای مجازی، همان محتواهای مطبوعات و کتاب را مدرنیزه در اختیار کاربران قرار میدهد که این نمیتواند مسئلهای مشکلزا تلقی شود.
برخی معتقدند، جذب کاربرانی حتی تا دهها میلیون نفر در فضای مجازی، نفوذی را به فعالان مجازی شناختهشده میدهد که نهایتاً، هیچ آوردهای برای مصالح عمومی ندارد و گاهی نیز آسیبهای جدی مثلاً فرهنگی ایجاد میکنند، پس باید فضای مجازی را محدود و فعالان آن را تحت کنترل قرار داد. چنین رویکردهایی را چقدر منطبق با واقعیت میدانید؟
اینکه برخی از چهرهها با ترفندهایی فالوروهای چند ده میلیونی دارند٬ چیزی نیست که بتوان با اعمال محدودیت جلویش را گرفت. اگر واقعاً احساس میکنیم ظهور و بروزشان با مصالح عمومی منافات دارد٬ باید با برنامهریزی مناسب و دقیق و البته با روشهای منطقی و اقناعی، گرایش جامعه را به سمت بهرهگیری از مطالب مفید و خودداری از دیدن یا خواندن مطالب مخرب، مدیریت کنیم.
البته معتقدم فعالیت این گروه ضرری ندارد. چون آنها برای مخاطبانشان حرفهای فانی میزنند و فعالیتشان فراتر از این نمیرود. اما اگر صفحاتشان بسته شود٬ آنها به طرق مختلف حرفهایشان را میزنند و فعالیتشان را ادامه خواهند داد.
بنابراین هرچقدر برای آن صفحهها محدودیت اعمال شود٬ به همان مقدار رسانههای مثبتی که میتوانند حرف درست و حسابی داشته باشند٬ آسیب میبینند و از اثرات مثبت این فضا محروم میشوند.
آسیبهایی که اشاره کردید٬، ملموس و بهراحتی قابلفهم هستند، آیا طراحان صیانت هم کنترل همین آسیبها را نشانه گرفتهاند یا انگیزههای دیگری دارند؟
طراحان این طرح بحثبرانگیز، نگاهی افراطی و تندروانه به مسائل پیرامونی خود دارند اما نکته مهم و امیدوارکننده، این است که درباره مخالفت با اعمال محدودیت در شبکه مجازی، اجماع مردمی و حتی اجماع نسبی حاکمیتی، شکلگرفته است. یعنی دولت٬ مجلس و قوه قضاییه، هیچکدام به آنچه مطلوب طراحان صیانت است٬ روی خوش، نشان ندادهاند.
بااینحال، همیشه عدهای که در قدرت سهیم هستند و تحت هیچ شرایطی، هیچ نقش و سهمی برای مردم قائل نیستند، تلاش میکنند بدون توجه به افکارعمومی و با هر روش ممکن، اراده خود را تحمیل کنند.
ما در گذشته درباره تحرکات گروهی که آشکارا نقش مردم را تزیینی میدانستند و میخواستند؛ واکنش نشان داده و خطرشان را خطاب به مردم و نظام هشدار میدادیم٬ شاید آن موقع، کمتر کسی هشدار ما را حدی میگرفت اما اکنون همه میبینند و میدانند، کسانی هستند که عالمانه و عامدانه، میخواهند مردم را جدی نگیرند و مطالبات اقلیتی محض را به اکثریت جامعه تحمیل کنند.
این گروهها، اغلب جایگاه و تریبونهای مهم تصمیمگیری و تصمیم سازی را هم در اختیار خود دارند ...
بله اما این نکته را هم باید در نظر داشت که جایگاهها و تریبونهای آنان، پایگاه اجتماعیشان ریشه ندارد و اتفاقاً، بالعکس، حضورشان در جایگاههای انتخاباتی را مرهون و مدیون عدم مشارکت انتخاباتی و رأی ندادن مردم هستند.
امکان حاشیهنشین کردن این اقلیت هزینهساز وجود دارد؟
نه! چون مجموعه قدرت در بسیاری از موارد به ظهور و بروز جریانهای افراطی و تندرو احتیاج مبرمی دارد.
چه مواردی؟!
سیستم در تقسیم قدرت افراطیون را جلو میاندازد تا از این طریق مخالفانش را عقب بیندازد. درواقع، مجموعه قدرت از افراطیون استفاده ابزاری میکند.
اعمال محدودیت برای فضای مجازی چه تأثیری در تحقق هدف «تولید٬ دانشبنیان و اشتغالزایی» دارد؟
اساساً، بینان دانش در فضای مجازی است. درواقع ارتباطات بینالمللی که دانش را در دنیا جابهجا میکند٬ در فضای مجازی بین کشورها دستبهدست میشود. به همین دلیل، امکان رشد دانشبنیان با محدود کردن فضای مجازی امری محال است.
بنابراین اگر میخواهند توصیه مقام معظم رهبری را عملی کنند٬ باید بدانند گسترش و حمایت از فضای مجازی در تحقق هدف «تولید٬ دانشبنیان و اشتغالزایی»، تأثیر بسیار زیاد، مثبت و مهمی دارد. چون با اقداماتی مانند افزایش سرعت اینترنت و تسهیل امکان دسترسی مجازی نسل جوان و تحصیلکرده به دانش موجود در گنجینه اینترنت جهانی، میتوانیم گامهای بلند و استواری در زمینه توسعه و پیشرفت برداریم چراکه اگر دانش نباشد٬ بنیاد دانش معنا و مفهومی نخواهد داشت.
۲۱۲۱۱