محمد برشان در رابطه با اهمیت بهار در شعر فارسی بیان کرد: بهار در شعر فارسی جایگاه بسیار بالایی دارد که در گفتوگو نمیشود آن را به طور مفصل شرح داد.
وی با اشاره به اینکه تمام شاعران فارسیزبان به این مسئله اهمیت دادند افزود: ایران سرزمینی شگفتانگیز با رسم و رسومات شگفتانگیز است و جشن مهرگان و ونوروز سرآمد این رسم و رسومات بوده است.
برشان ادامه داد: ایرانیان باستان در مناسبتهای مختلف از جمله نوروز و سیزده بدر به پیشواز بهار میرفتند و شکست زمستان سیاه را نوید میدادند.
وی عنوان کرد: شاعران نیز با گفتن شعرهای بهاری انسان را به نشاط و شادمانی تشویق میکردند که از جمله آنها میتوان به شعر زیر از حافظ اشاره کرد:
«نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی
که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی
من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش
که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی
چنگ در پرده همین میدهدت پند ولی
وعظت آن گاه کند سود که قابل باشی
در چمن هر ورقی دفتر حالی دگر است
حیف باشد که ز کار همه غافل باشی
نقد عمرت ببرد غصه دنیا به گزاف
گر شب و روز در این قصه مشکل باشی
گر چه راهیست پر از بیم ز ما تا بر دوست
رفتن آسان بود ار واقف منزل باشی
حافظا گر مدد از بخت بلندت باشد
صید آن شاهد مطبوع شمایل باشی»
برشان افزود: بهاریه دیگری از حافظ هست که با عرفان عجین شده و تازه شدن را خواستار است که در آن میگوید:
«رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید
وظیفه گر برسد مصرفش گل است و نبید
صفیر مرغ برآمد بط شراب کجاست
فغان فتاد به بلبل نقاب گل که کشید
ز میوههای بهشتی چه ذوق دریابد
هر آن که سیب زنخدان شاهدی نگزید
مکن ز غصه شکایت که در طریق طلب
به راحتی نرسید آن که زحمتی نکشید
ز روی ساقی مه وش گلی بچین امروز
که گرد عارض بستان خط بنفشه دمید
چنان کرشمه ساقی دلم ز دست ببرد
که با کسی دگرم نیست برگ گفت و شنید
من این مرقع رنگین چو گل بخواهم سوخت
که پیر باده فروشش به جرعهای نخرید
بهار میگذرد دادگسترا دریاب
که رفت موسم و حافظ هنوز می نچشید»
وی سپس به مولوی، شاعر بزرگ اشاره کرد و گفت: مولوی نیز در این رابطه اشعار بسیاری سروده است که در آنها بهار را آغاز دگرگونی میداند. یک بیت از این شعرها بیت زیر است:
«....از بهاران کی شود سرسبز سنگ
خاک شو تا گل نمایی رنگ رنگ .....»
برشان اضافه کرد: فرخی سیستانی هم از جمله بهاریهگویان بزرگ است که شعری از او در وصف بهار میگوید:
«زباغ ای باغبان ما را همی بوی بهار آید
کلیدباغ ما را ده که فردامان به کار آید
کلید باغ را فردا هزاران خواستار آید
تو لختی صبر کن چندانکه قمری بر چنار آید
چواندر باغ تو بلبل به دیدار بهار آید
ترا مهمان ناخوانده بروزی صد هزار آید
کنون گر گلبنی را پنج شش گل در شمار آید
چنان دانی که هر کس را همی رو بوی بارآید
بهار امسال پنداری همی خوشتر ز پار آید
ازین خوشتر شود فردا که خسرو از شکار آید
بدین شایستگی جشنی بدین بایستگی روزی
ملک را در جهان هر روز جشنی باد و نوروزی»
وی با اشاره به بهارانههای فریدون مشیری گفت: این شاعر بزرگ بیشترین شعر را در وصف طبیعت سروده است که از جمله آن میتوان به شعر زیر اشاره کرد:
«بوی باران ، بوی سبزه، بوی خاک،
شاخههای شسته، باران خورده، پاک
آسمان آبی و ابر سپید،
برگهای سبز بید،
عطر نرگس رقص باد،
نغمه شوق پرستو های شاد،
خلوت گرم کبوترهای مست...
نرم نرمک میرسد اینک بهار ،
خوش به حال روزگار!
خوش به حال چشمهها و دشتها ،
خوش به حال دانهها و سبزهها ،
خوش به حال غنچههای نیمه باز ،
خوش به حال دختر میخک - که میخندد به ناز
خوش به حال جام لبریز از شراب
خوش به حال آفتاب.
خوش به حال من ، گرچه -در این روزگار-
جامه رنگین نمیپوشی به کام،
باده رنگین نمینوشی ز جام،
نقل و سبزه در میان سفره نیست،
جامت -از آن می که می باید- تهییست
ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم!
ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب!
ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار.
گر نکوبی شیشه غم را به سنگ؛
هفت رنگش میشود هفتاد رنگ!»
برشان سعدی را هم از بزرگان بهاریهسرایان دانست و اظهار کرد: سعدی نیز آمدن بهار را آغاز نشاط در زندگی دانسته و سرودهاست:
«برآمد باد صبح و بوی نوروز
به کام دوستان و بخت پیروز
مبارک بادت این سال و همه سال
همایون بادت این روز و همه روز
چو آتش در درخت افکند گلنار
دگر منقل منه آتش میفروز
چو نرگس چشم بخت از خواب برخاست
حسد گو دشمنان را دیده بردوز
بهاری خرم است ای گل کجایی
که بینی بلبلان را ناله و سوز »
وی همچنین به شاعر بزرگ، شفیعی کدکنی اشاره کرد و گفت: یکی از بهاریههای زیبا نیز سروده این شاعر بزرگ است که میگوید:
«بزرگا گیتی آرا نقش بند روزگارا
ای بهار ژرف
به دیگر روز و دیگر سال
تو می آیی و
باران در رکابت
مژده ی دیدار و بیداری
تو می آیی و همراهت
شمیم و شرم شبگیران
و لبخند جوانه ها
که می رویند از تنواره ی پیران
تو می آیی و در باران رگباران
صدای گام نرمانرم تو بر خاک
سپیداران عریان را
به اسفندارمذ تبریک خواهد گفت
تو می خندی و
در شرم شمیمت شب
بخور مجمری خواهد شدن
در مقدم خورشید
نثاران رهت از باغ بیداران
شقایق ها و عاشق ها
چه غم کاین ارغوان تشنه را
در رهگذر خود
نخواهی دید »
برشان ابراز کرد: بسیاری از شاعران دیگر از جمله عطار نیشابوری و نظامی گنجوی نیز در شعرهایشان اشاراتی به بهار داشتند اما مهم این است که همه بهار را سرآغاز دگرگونی و نشاط و شادیآور میدانند و انسان باید به این نکته توجه ویژه داشته باشد.
انتهای پیام