به گزارش ورزش سه، چوپان که با مدیربرنامههایش در این برنامه حاضر بود با پیراهن مشکی راهراهی که احتمالا ابعاد بزرگش را کمی جمع و جورتر نشان میداد به سئوالات ضیا پاسخ داد و به نوعی داستان زندگیاش را مرور کرد.
گذشته من فقط زجر است
چوپان درباره زمانی که شغلش گچ کاری بوده، توضیح داد: وقتی اسم یک ایرانی می آید همه دنیا از اراده اش می ترسند. ما ایرانی ها همه استعدادهای دنیا را تجربه کرده ایم. زمانی که نوجوان بودم در سن 15، 16 سالگی این ورزش را شروع کردم و همزمان گچ کاری می کردم. گذشته من گذشته یک خانواده ثروتمند نبوده است. خانواده فقیری داشتم. 6 برادر بودیم و یک خواهر. یک خانه اجاره ای و یک اتاق کوچک و یک پدر زحمت کش که نمی توانست خواسته های همه ما را تامین کند. همه بچه های دانش آموزش را تامین کند.
وی ادامه داد: بچه که بودم آرزوی دوچرخه و کیف مدرسه داشتم. کتاب هایم را با کش می بستم و به مدرسه می رفتم. گذشته جلوی چشم هایم است و هیچ وقت آن را فراموش نمی کنم. گذشته من فقط زجر بود. پدرم خسته و خرد از سرکار می آمد. وقتی به او می گفتی فلان چیز را می خواهم به او فشار می آمد. خانواده ای 9 نفره بودیم. با حقوقی که می گرفت نمی توانست همه ما را راه بیاندازد و خواسته های همه ما را برآورده کند. این بود که از برادرهای بزرگم تا کوچک ترها یکی یکی از مدرسه دست کشیدیم و به سراغ کار رفتیم.
برادرهای گچ کار چوپان
برادر بزرگم شروع به کار گچ کاری کرد و اوستای گچ کاری بود . برادر دومم هم همینطور و من هم بعد از مدتی دیدم رسیدن به خواسته هایم دارد عقب می افتد. می دیدم جوانی 18 سالش است و موتور دارد و من هنوز دوچرخه هم ندارم. گفتم درس به چه درد می خورد؟ رفتم و شاگرد برادرم شدم. دو سال شاگردی کردم. آن زمان 7 صبح تا 7 شب در سرما و گرما کار می کردم و حقوقم 1200 تومان بود. آخرین حقوقی که در کارگری گرفتم 2 میلیون و 700 هزار تومان بود. بعد خودم استاد شدم. تا ساعت 7 سرکار بودم و بعد به باشگاه می رفتم. باشگاه خیلی قدیمی به نام پارس می رفتم. مربی اش آقای اوجی بود. وقتی می رفتم می گفت چرا لباس هایت اینقدر خاکی است. گفتم آقا همین است اجازه بدهید تمرین کنم. بزرگواری کرد و من را به باشگاه راه داد و شهریه باشگاه را با من کمتر حساب کرد. لباس تمرینی نداشتم. یکبار آمد و گوشم را گرفت و گفت چرا با شورت معمولی تمرین می کنی. گفتم لباس و شلوار ندارم. فردای آن روز دیدم برایم شلوار ورزشی گرفته است و گفت با این تمرین کن. مدتی گذشت و دید من دارم عضلانی می شوم. گفت می خواهی مسابقه بدهی. گفتم آقا من پولم کجاست که بخواهم مسابقه بدهم. گفت همینطوری مسابقه بده و عضلاتت را نشان بده. رفتم و همان اول هنوز فیگور نگرفته داور گفت بیا پایین، چه می کنی. اصلا فیگور نگرفته بودم. آنجا مثل 1 بین 9 و 10 بودم! بعد دیدم سه هزار نفر تماشاچی نگاه می کنند و سرم را پایین انداختم و از روی سکو پایین رفتم. خیلی خرد شدم. درآمدی نداشتم که مکمل بگیرم و بخورم. بالاترین حقوقم 15 هزار تومان بود.
مردم میگویند ماشینت این است؟
قهرمان جهان شدم و وقتی به شیراز رفتم کسی منتظرم نبود. صبحش رفتم سرساختمان سرکار و در آپارتمان صاحبکارم برایم یک بنر یک در یک زده بود که قهرمان جهان شدنت را تبریک می گویم. من تا سال 2015 پنج سال عضو ثابت تیم ملی بودم. در این پنج سال یک نقره و چهار طلای جهان داشتم. یک طلا و یک قهرمان قهرمانان آسیا داشتم اما گچ کاری می کردم. از شیراز تا تهران را با اتوبوس آمدم. بلیط هواپیما 160 هزار تومان بود و بلیط اتوبوس 30 هزار تومان بود و به نفعم بود با اتوبوس می آمدم و می رفتم.
قهرمان جهان شدم و عضو تیم ملی بودم اما کسی حمایتم نمی کرد. فکر کنم قهرمانی ورزش ما با بقیه رشته ها فرق می کرد یا شاید گروه خونی ما به آنها نمی خورد! در این پنج سالی که در تیم ملی بودم هیچ گونه حمایتی از من نشد. من الان قهرمان حرفه ای هستم. اولین مدال تاریخ پرورش اندام را آورده ام و سوار پژو پارس می شوم. در خیابان جلویم را می گیرند و می گویند قهرمان جهان هستی و ماشینت این است؟ می گویم مهم نیست ماشین زیرپایم چه مدلی است. مهم شخصیتی است که پشت آن ماشین می نشیند.
پول در آوردن در ایران مشکل است
مثلا یکی از شرکت ها 3 هزار دلار به شما هزینه اسپانسری می دهد. در ایران این مبلغ 70 میلیون می شود. حالا من می خواهم مسابقه رفتن را توضیح بدهم. ما باید 15 روز در قرنطینه بمانیم تا بتوانیم به سفارت برای ویزا ورود کنیم. 7 روز از اینجا به ترکیه رفتم. ترکیه هزینه هتل و خورد و خوراک داشته است. دو پرواز داشتم که هر دو کنسل شد. چون باید 15 روز در قرنطینه می ماندم و همه اینها هزینه دارد. در شیراز به عنوان یک پهلوان از من توقع دارند. مثلا خانمی به باشگاه می آید و می گوید از تو توقع کمک دارم. خانواده خودم هر شب خانه ام هستند. هزینه های زندگی داریم.
وقتی قهرمان هستی به هر حال هزینه هایی داری. الان 6 و نیم میلیون هر ماه قسط می دهم. پول پیش باشگاهم قسطی است. بعضی ها می گویند اسپانسر دارد. مگر اسپانسرها چقدر می دهند؟ قهرمان های کشورهای دیگر اسپانسر غذا، پوشاک و حتی زیورآلات و امکان تبلیغات دارند. ولی ما اینجا دستمان کوتاه است. در کشورهای دیگر می توانستم تبلیغات ماشین یا پوشاک بگیریم و حداقل ماهی 25 هزار دلار دریافت کنم. اما اینجا اگر بخواهم مثلا دو هزار دلار بگیرم تا مالیات هایش کم شود و به دستم برسد چیزی باقی نمی ماند. روزی یک میلیون خرج می کنم. روزی حداقل سه کیلو مرغ می خورم. هشت وعده غذا باید بخورم و...
شخصیت من مثبت است،چرا نقش منفی؟
در دنیا قهرمان های رشته ورزشی را ستاره فیلم ها می کنند. امروز همه آرنولد را می شناسیم. قهرمان بزرگی است و تلویزیون و سینما او را معروف کرد. در کل دنیا ورزش پرورش اندام تابلو است و نقطه اصلی هر ورزشی است. یک شطرنج باز، دونده یا تکواندو کار وقتی در لباس شخصی از جایی عبور می کند اگر چهره اش معروف نباشد کسی او را نمی شناسد. اما یک پرورش اندام کار وقتی در خیابان راه می رود چهره اش تابلو است.در فیلم ها به من چندبار بازی در فیلم ها پیشنهاد شد که بیا بادیگارد شو. بیا نقش منفی بازی کن. من شخصیت مثبتی دارم. چرا باید در نقش منفی بازی کنم؟ اگر ورزشکارهای پرورش اندام یک نقطه منفی داشته باشند این است که در فیلم ها منفی نشان داده می شوند. یا قاتل هستند یا بادیگارد خلافکارها هستند. خیلی ما را بد نشان می دهند. ما در خیابان و در جامعه باید خیلی مراقب رفتارهایمان باشیم. کوچک ترین کار بدی نمی توانیم بکنیم. در خیابان حتی نمی توانیم ساندویچ بخوریم. اما در فیلم ها واقعا ما را بد نشان می دهند.
لباس اندازه چوپان نداریم
مدیر برنامه مهدی چوپان همچنین درباره دردسرهای لباس خریدن این ورزشکار گفت: همیشه این مشکل را در خرید لباس داریم که یقه هایشان بسته نمی شود. باید سایز بزرگ بگیریم. لباس خیلی سخت برایشان پیدا می شود و اگر کت و شلوار بخواهد بپوشد باید برایش بدوزند. وقتی می خواهیم به مسافرت های ورزشی برویم در هواپیما، در سفرهای اول که کنار آقای چوپان می نشستم می دیدم نمی توانم نفس بکشم. یک طرفم پنجره بود و یک طرفم آقای چوپان. در سفرهای بعدی می گفتم جایم را عوض کنید. بعد می گفتم بیچاره کسی که کنار آقای چوپان نشسته است!
چوپان هم تاکید کرد: در این رشته ورزشی آدم هایی هستند که هیلکشان چهار برابر من است. برخی دویست کیلو وزن دارند و من ریزه به حساب می آیم. ورزش پرورش اندام کاری به بزرگی اندام ندارد. ما تناسب اندام را نشان می دهیم. در ورزش پرورش اندام زیبایی اندام حفظ می شود.
این که بگویند آمپولی هستی تهمت بزرگی است
او درباره این شبهه که می گویند قهرمانان پرورش اندام با تزریق دارو به عضله می رسند گفت: مصاحبه ای انجام دادم و گفتم هر شخصی چنین فکری می کند من 12 ماه هزینه تمام داروها و کل غذایش را می دهم. هر چی از آمپول و مکمل و غذا بخواهد به او می دهم. هر چیزی که اسم آورد. اگر توانست عضله اش را پرورش بدهد. باید در اسکات 360 کیلو حداقل 10 بار بنشینی و بلند شوی. باید روزی حداقل 10 تن آهن جا به جا کنی. من دمبل 75 کیلیویی کار می کنم. فیلم تمرین هایم موجود است و می توانید ببینید. این حرف ها مثل تهمت است.
قدیم ها کسی سرما می خورد به عطاری می رفت و طبیب برایش دارو می نوشت. امروز برایش پنی سیلین می نویسند. این هم آمپول است. امروز علم پیشرفت کرده است. هر کسی با علم پیش می رود. مثل قدیم نیست که چنین تفکری داشته باشی. اینطور نیست که فقط در پرورش اندام از استروئید استفاده می شود. دونده ای که بگوید مکمل نخوردم شاید دروغ بگوید. امروز باید همه پاک باشیم. همه ورزش کاران نیاز به کالری دارند و مکمل مصرف می کنند. فقط ما خریدار مکمل ها نیستیم. خیلی از قهرمان ها را به چشمم دیده ام. نمی شود در مورد همه قضاوت کنی. دیگر کسی 6 کیلو مرغ نمی خورد تا پروتئین بدنش را تامین کند. امروز پروتئین در داروخانه ها است. نمی شود هر روز کیفی از غذا و میوه با خودت ببری. قرص مولتی ویتامین می خوری و نیاز بدنت را تامین می کنی. امروز در کرونا همه ورزشکاران از ترس این ویروس مکمل مصرف می کنند تا بدنشان قوی شود. اینکه به بدن ساز تهمت بزنند و بگویند آمپولی هستی خیلی بد است. برای کار روی یک عضله فقط باید یک سال زحمت بکشی. اگر بخواهی بدنت را بسازی بیست سال زمان می برد.
مسابقات مسترالمپیا
این مسابقات حدود 70 سال است برگزار می شود و مسابقه ای است که پیشرفته ترین عضلات انسانی را معرفی می کند. آن 5 نفری که در این مسابقات مقام اول تا پنجم را به دست می آورند کسانی هستند که بیشترین پرورش اندام انسانی را داشته اند. مثلا یک شخص عادی نمی داند شکم چه اندام هایی دارد. عضلات انسان وقتی بزرگ می شود چه شکلی می شود. یا اینکه رگ های انسان وقتی روی بدن می آید بدن به چه شکل می شود. مباحث علمی دارد. کسی که بخواهد به این مسابقات ورود کند باید مجوز بگیرد. اگر طلا گرفتی مستقیم به مسابقات مسترالمپیا می روی اما اگر نگرفتی باید امتیاز جمع کنی تا به آن جایگاه برسی. پایه مدالی و قهرمانی آن در سطح المپیک است.
در سال یک نفر مستر المپیا می شود و مجسمه را می برد. کسی که مجسمه را می گیرد آخر تناسب اندام آن سال است. مرد اول تناسب اندام دنیا است. مسابقه ای است که در این 70 سالی است که برگزار می شود اولین ایرانی که در آن شرکت کرد زنده یاد بیت الله عباس پور بود که در دسته 96 کیلوگرم نفر پنجم بود. بعد از آن دومین نفر من بودم که در اولین حضور نفر سوم مسابقات شدم. این اولین مدالی است که به نام کشوری در قاره آسیا ثبت شده است. افتخاری بود که توانستم به نام ایران مقام بیاورم و پرچم ایران را بالا ببرم. از خدا می خواهم باز هم این افتخار تکرار شود و تعداد بیشتری از این کشور به مقام برسند. قطب پرورش اندام هستیم. بیش از 2 میلیون ورزشکار داریم که حداقل هزارنفر قهرمان بین المللی هستند اما متاسفانه فدراسیونی نداریم که به این قهرمان ها توجهی کند.
ایران مادر من است
ایران را از جانم بیشتر دوست دارم. خدا عمری داده است تا برای مملکتم تلاش کنم. مگر می شود فرزندی که به دنیا می آید مادرش را دوست نداشته باشد. حتی اگر روزی چندبار مادر بچه را کتک بزند، باز مادر است. شب که می شود باید چادرش را ببوسی. وطن مادر ما است. اگر روزی 10 بار هم در داخل کشور زمین بخوریم باید بلند شویم و خاکش را ببوسیم. اگر کسی توانست مادرش را ترک کند من هم می توانم وطنم را ترک کنم. همه زندگی من در ایران است. یک روز اگر با رفقا و خانواده نباشم و بوی نم بارانی را که در این خاک می زند حس نکنم نمی توانم زندگی کنم.
عکسها از محمدرضا پیرزاده