سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
**********
ارادت نگارنده به حضرت آقای صدیقی، از سالیان قبل و جای گرفته در قلب است. ارادت صادقانهای که در گذر ایام نه فقط کاستی نداشته بلکه رو به تزاید نیز بوده و هنوز هم هست. برخی اوقات که توفیق زیارتشان را داشتهام نصیحت و توصیهای خواستهام و هیچگاه نیز دستخالی بازنگشتهام.
از سوی دیگر، آیتالله مصباحیزدی را فقیهی مجاهد با شجاعتی مثالزدنی و آمیخته به تقوای الهی میدانم تا آنجا که هرگاه بدخواهان با زبان و قلم به آن حکیم الهی تاختهاند، وظیفه و تکلیف خود دانستهام که در حد و اندازه وسع خویش، زبان و قلم به دفاع از ساحت مقدس آن استاد بزرگوار بگردانم. این توضیح را از آن جهت ضروری دانستهام که مبادا نقد دلسوزانهام به سخنان اخیر جناب صدیقی عزیز، جسارت به محضر ایشان تلقی شود و یا خدای نخواسته انکار مراتب والا و بالای علامه مصباحیزدی به شمار آید.
آقای صدیقی در یک مصاحبه تلویزیونی به رخدادی از قول یکی از افراد حاضر در مراسم غسل پیکر مطهر حضرت آیتالله مصباحیزدی اشاره کرده و فرمودند:
« آیتالله مصباح یزدی را در خانه غسل دادند و کسی غسل داد که آیتالله حقشناس را غسل داده بود، دامادِ داماد ایشان آقای دکتر محمدی جزو مریدان آیتالله حقشناس بود. او تعریف کرد آیتالله جاودان به ما پیام داد که اگر از آقای مصباح یک کرامتی دیدید به ما بگویید. غسال روایت میکند وقتی این پیام را دریافت کردم آرزو کردم که ای کاش آیتالله مصباح در آن دنیا شفاعتی بکند. تا این آرزو را کردم دیدم آیتالله مصباح چشمانشان را باز کردند و یک نگاه مهربانانهای کرد و دوباره چشمانش را بست».
سخنان ایشان ضمن آنکه برای برخی از بدخواهان به سوژه و دستاویزی علیه حضرت آیتالله مصباحیزدی و ملامت آقای صدیقی تبدیل شده است، ارادتمندان آن فقیه وارسته و دوستداران جناب صدیقی را نیز به شدت آزردهخاطر کرده است و با عرض پوزش باید گفت این اظهارات جفایی ناخواسته در حق حضرت آیتالله مصباحیزدی بود و تصوری نابایسته از جناب صدیقی را نیز در برخی از اذهان به دنبال داشت. وجیزه پیش روی اشارهای گذرا به این ماجراست.
۱- جناب صدیقی این ماجرا را از قول داماد محترم آیتالله محمدیعراقی و ایشان نیز به نقل از غسلدهنده پیکر مطهر حضرت آیتالله نقل کردهاند. یعنی با دو واسطه !
در این مقال، هرگز درپی آن نیستیم که غسال محترم را به بیان یک رخداد غیر واقعی متهم کنیم ولی آیا ایشان به درستی و دقت دیده و برای داماد محترم نقل کرده است؟! آیا تصور واهی نکرده است؟ و یا خطای دید نداشته و به اشتباه در نگاه به پیکر مطهر حضرت آیتالله تلقی گشوده شدن چشمها و لبخند زدن آن مرحوم به ذهنش خطور نکرده است؟!
۲- همه احتمالات یاد شده در بند فوق و دهها احتمال عقلانی دیگر قابل شماره است که دستکم و در خوشبینانهترین حالت میتواند از خطای دید غسال محترم حکایت کند. در این میان آنچه از برادر عزیزمان جناب صدیقی انتظار میرفت آنکه
اولاً؛ تمامی احتمالات یاد شده را در نظر میگرفتند و پیش از آن اظهارنظری نمیفرمودند، زیرا ماجرای نقلشده از نوع رخدادهای طبیعی و عادی نبوده است که به آسانی قابلباور باشد! آنهم از سوی عالم دینی برجسته و پاکباختهای نظیر جناب صدیقی.
ثانیاً؛ برفرض که غسال دید برزخی داشته!! و داماد محترم نیز در اعتماد به قول او اشتباه نکرده باشد -که بسیار بعید بهنظر میرسد!- سؤال این است که طرح این ماجرا در رسانه و برای عموم چه ضرورتی داشته است؟!
۳- مراتب معنوی و درجات عالی آیتالله مصباحیزدی بسیار برتر از آن است که برای اثبات، به نمونهها و نقل مواردی از این دست نیاز داشته باشد. آنچه ایشان در طول حیات طیبه خویش با خدمت خالصانه و عالمانه به حوزههای علمیه و دانشجویان و طلاب باقی گذاشتهاند و مجاهدت بیوقفه و خستگیناپذیری که در این راه داشتهاند بهاندازهای عظیم و انبوه است که تنها مراجعه کردن و مراجعه دادن این و آن به گوشهای از آن بسیارها کافی است تا همگان حضرتش را قدر بدانند و در ژرفای قلوب به صدر نشانند.
۴- با کمال تاسف و ضمن پوزش از آقای صدیقی باید گفت، نقل ماجرای مورد اشاره بیآنکه ایشان بخواهد نه فقط تکریم و تجلیل از حضرت آیتالله مصباح نیست بلکه جفا در حق آن استاد بزرگ و رجل گرانقدر الهی نیز هست، ضمن آنکه جفا به شخصیت خود ایشان هم تلقی میشود و این نکته را نمیتوان نادیده گرفت چرا که جناب صدیقی یکی از سرمایههای ارزشمند انقلاب و نظام و مردم این مرز و بوم هستند و تنها به خودشان تعلق ندارند.
۵- و بالاخره این نکته نیز گفتنی است که آنچه در این وجیزه آمده است، نمیتواند و نباید -خدای نخواسته- کمترین خدشهای به شخصیت گرانقدر حضرت حجتالاسلام والمسلمین، صدیقی تلقی شود، بلکه ماجرای نوشته این حقیر و جایگاه حضرت صدیقی را به جِد، مصداق این بیت از سعدی علیهالرحمه میدانم؛
گاه افتد که مرد دانشمند نتواند درست تدبیری
گاه باشد که کودکی نادان به غلط بر هدف زند تیری!
عدالت بهمثابه آرمان بشری، وجوه متعددی دارد. تحقق عدالت کارکرد کلیت جامعه و از جمله نظام تدبیر است. هر بخشی از نظام تدبیر با وجهی از عدالت سروکار دارد و باید برای تحقق آن بکوشد. وزارت نیرو و مجموعه صنعت آب و برق حداقل با دو وجه بسیار مهم از عدالت سروکار دارند. اول، عدالت در دسترسی به خدمات آب و برق که امروز حدی از آن به عنوان حقوقبشر لحاظ میشود و امروز از طریق توسعهپایدار زیرساختهای تولید و توزیع آب و برق، و سازوکارهای ناظر بر تضمین پایداری آنها حاصل میشوند؛ و دوم عدالت محیط زیستی. عدالت در دسترسی به زیرساختها و عدالت محیط زیستی زمینهساز ارتقای کیفیت زندگی پایدار نیز هستند.
توسعه دسترسی روستاهای کشور به آب شرب و بهداشت پایدار یکی از وجوه تقویت عدالت در دسترسی به زیرساختهاست. آخرین آمار و اطلاعات موجود نشان میدهد ۹۹.۹ درصد جمعیت شهری و ۸۲.۵ درصد جمعیت روستایی ایران از نعمت آب شرب سالم و پایدار بهرهمند هستند. این آمار در جهان به ترتیب ۸۵ و ۵۳ درصد است. عملکرد ۸ ساله دولت تدبیر و امید بهگونهای بوده که هر سال بهطور متوسط دسترسی یک میلیون و ۱۶۰ هزار نفر جمعیت روستایی به آب پایدار و سالم فراهم شده است و به این ترتیب تاکنون در دولت تدبیر و امید تعداد ۱۲۴۳۷ روستا از شبکه آب سالم و پایدار بهرهمند و بهطور متوسط هر هفته بیش از ۳۰ روستا به شبکه آب سالم و پایدار متصل شدهاند.
توسعه آبرسانی روستایی در هفته سی و ششم پویش هرهفته_الف_ب_ایران با آبرسانی به ۱۰۰ روستا در چهار استان کردستان، زنجان، البرز و همدان که با سرمایهگذاری ۱۱۱ میلیارد تومان انجام شده است ادامه خواهد یافت و به ترتیب ۴۳۸۲۵، ۷۵۹۸، ۹۷۶۴ و ۱۴۳۲ نفر از هموطنان در استانهای مذکور را تحت پوشش شبکه آبرسانی روستایی سالم و پایدار قرار میدهد. خرسندی بیشتر از آن جهت است که بیشترین حجم سرمایهگذاری و توسعه آبرسانی روستایی در این هفته از پویش در استان کردستان صورت میگیرد.
افتتاح طرحهای آبرسانی روستایی مذکور از طریق ارتباط راه دور و در محل تصفیهخانه فاضلاب فیروزبهرام در تهران صورت میگیرد. اگرچه این تصفیهخانه در ادامه پویش افتتاح خواهد شد اما اهمیت آن به حدی است که جا دارد درباره آن توضیحی به شهروندان ارائه شود.
تصفیهخانه بزرگ فیروزبهرام یا تصفیهخانه غرب تهران، بخشی از ۲۲ واحد تصفیهخانه لازم برای جمعیت ۱۱ میلیون و ۴۰۰ هزار نفری این شهر است که پیشتر ۶ واحد آن در تصفیهخانه جنوب تهران به بهرهبرداری رسیده و ۴ واحد آن نیز در قالب تصفیهخانه فیروزبهرام در حال تکمیل است. فاضلاب شهر تهران با ۸ هزار کیلومتر شبکه و خطوط انتقال برای تصفیه به این تصفیهخانهها منتقل میشود. آغاز بهکار تصفیهخانه فیروزبهرام یا غرب تهران، دو میلیون و صد هزار نفر دیگر بر جمعیت تحت پوشش تصفیه فاضلاب در تهران افزوده و به پنج میلیون و ۶۵۰ هزار نفر میرساند. این تصفیهخانه قادر است سالانه ۱۹۲ میلیون مترمکعب فاضلاب را تصفیه کند.
تکمیل تصفیهخانه فیروزبهرام یکی از آرزوهای محیط زیستی شهر تهران یعنی تصفیه فاضلاب، جلوگیری از ورود فاضلاب خام به محیط زیست و استفاده از همه فواید محیط زیستی تصفیه فاضلاب را محقق خواهد کرد. اطلاعات دقیقتر درباره ابعاد مختلف و مهم این تصفیهخانه و ویژگیهای فنی و پیامدهای محیط زیستی آن به امید خدا هنگام تکمیل و افتتاح تصفیهخانه در هفتههای آتی پویش هرهفته_الف_ب_ایران به مردم اطلاعرسانی خواهد شد.
هفته سی و ششم پویش با تکمیل طرحهای آبرسانی روستایی و بازدید از پیشرفت کار تکمیل تصفیهخانه فیروزبهرام و نظارت بر پیشرفت طرح، گامی دیگر در مسیر توسعه عدالت در دسترسی به زیرساختهای صنعت آب و برق و همچنین توسعه عدالت محیط زیستی و دسترسی به محیط زیست پایدارتر را محقق میسازد.
اگر قرار باشد شبکههای اجتماعی آمریکایی صحبتهایی را با عنوان «گسترش نفرت در جامعه» از خروجی خود حذف کنند، همانطور که قانون فعالیت در این شبکهها این کار را منع میکند، طی چند روز گذشته باید صحبتهای اکثر نمایندگان دموکرات کنگره، شخصیتهای بارز این حزب سیاسی در آمریکا و حتی صحبتهای مجریان برنامههای تلویزیونی مشهور را از صفحات خود حذف کنند. چند روز از زمانی که کنگره توسط معترضان حامی ترامپ مورد حمله واقع و اشغال شد میگذرد و هماینک سؤال اصلی در شبکههای اجتماعی حامی دموکراتها یا حتی رسانههای تصویری و مکتوب آنها این است: آیا الان زمان انتقام است یا همدلی؟ این سؤال در بسیاری از بخشهای خبری و تحلیلی رسانههای آمریکایی پرسیده میشود و راه خود را با عناوین دیگری به برخی برنامههای نخبگانی دیگر این رسانهها مانند برنامه «جیپیاس» فرید زکریا در «سیانان» نیز باز کرده است. او با این حال با این صراحت به دنبال انتقام نیست و از میهمانان خود میپرسد: آیا الان زمان پاسخگو کردن عوامل حمله به کنگره است یا زمان التیام بخشیدن به زخمهای موجود؟ زکریا معتقد است هر دوی این اقدامات را نمیتوان به صورت همزمان در جامعه آمریکا انجام داد؛ یا باید با عوامل حمله به کنگره به عنوان عوامل «حمله به دموکراسی آمریکایی» برخورد قضایی سخت و خشنی شود و مهمتر از آن ترامپ و حامیانش در کنگره مورد بازخواست قرار گیرند یا مجبور به استعفا شوند، یا اینکه بایدن باید به عنوان رئیسجمهور بعدی ایالاتمتحده دستور برخورد آرام با این افراد را بدهد و به فکر التیامبخشی به زخمهای جامعه آمریکا و فضای سیاسی این کشور باشد.
برخی تحلیلگران آمریکایی مانند ستوننویس نشریه آتلانتیک بر این باورند هر دوی این اقدامات را میتوان به صورت همزمان انجام داد. او بر این باور است این همان کاری است که کشورهایی که در آنها انقلاب رخ داده انجام میدهند؛ هم به فکر التیامبخشی به زخمهای مردم هستند و هم حاکمان مستبد را محاکمه و از قدرت برکنار میکنند اما همین حرف نشان میدهد نوع نگاه نویسندگان و تحلیلگران دموکرات به اتفاقات کنگره چیست؛ انقلابی که دموکراتها علیه جمهوریخواهان و رئیسجمهورشان دونالد ترامپ انجام دادند.
اما اقدامات بعدی آنها در راستای این دو هدف چیست؟ در ادامه به برخی از این اقدامات احتمالی و نتایجی که میتواند برای آینده فضای سیاسی آمریکا به همراه داشته باشد، اشاره میشود.
۱- تلاش برای برکناری یا استیضاح ترامپ
مهمترین مسالهای که دموکراتها در شرایط فعلی با آن مواجه هستند و میتواند در آینده نیز تمام اقدامات سیاسی و سیاست خارجی آنها را تحتالشعاع قرار دهد، حضور ترامپ در صحنه سیاست این کشور است. دونالد ترامپ با آن ویژگیهای شخصیتی بعد از دوران ریاستجمهوری، از صحنه سیاست این کشور محو نمیشود. او ۷۵ میلیون رأی دارد و مردمی که به او رأی دادهاند نیز از صحنه روزگار محو نمیشوند. خطر بازگشت ترامپ به عرصه سیاست همواره برای دموکراتها به این معناست که آنها نمیتوانند با متحدان خود در سایر نقاط جهان یا حتی دولتهای دیگر وارد معامله یا مذاکرهای شوند، زیرا هیچ اطمینانی وجود ندارد که سیاستهای آنها در روز پایان یافتن دولت بایدن همچنان پابرجا بماند. در عین حال خطر حضور ترامپ در صحنه سیاست این کشور به معنای قدرتمندتر شدن گروههای حامی او است از همین رو تمام تلاش لیبرالها در چند روز و چند هفته آتی، آنطور که خود به آن معترف بودهاند، «محو» ترامپ از صحنه سیاست این کشور است. نانسی پلوسی، رئیس مجلس نمایندگان که همواره به اقدامات رادیکال در برابر ترامپ شهره است، به مایک پنس ۲۴ ساعت زمان داده است تا با توسل به اصلاحیه بیستوپنجم قانون اساسی آمریکا رئیسجمهور را برکنار کند. بر اساس این اصلاحیه، در صورتی که رئیسجمهور «ناتوانی» در اجرای مسؤولیت خود به دلیل بیماری، مشکلات روانی یا عدمکفایت داشته باشد با توصیه معاون او و همراهی دولتش برکنار میشود. پنس تا لحظه تنظیم این یادداشت از این کار امتناع کرده است. گام بعدی برای دموکراتها اما تلاش برای استیضاح ترامپ در دقایق پایانی فعالیتش در کاخ سفید است. استیضاح در هر صورت نمیتواند منجر به برکناری رئیسجمهور شود اما مزیتهایی برای دموکراتها نیز دارد. از یک طرف با تأیید طرح استیضاح در مجلس نمایندگان، زمینه برای بیان اتهامات علیه ترامپ به وجود میآید و بعد از مدتی مجلس سنا میتواند او را محاکمه کند و حتی در صورتی که ترامپ خودش را عفو کند نیز نمیتواند از این دادگاه و نتایج آن فرار کند و از طرف دیگر، اگر نگاهی تاریخی به روند تاریخ سیاسی آمریکا داشته باشیم، ترامپ به نخستین رئیسجمهوری تبدیل میشود که ۲ بار در مجلس نمایندگان طرح استیضاح او رأی میآورد و این میتواند باعث شود زمینه برای ادامه حیات سیاسی او از بین برود. دموکراتها آنقدر هوشیاری داشتهاند که مطرح کنند استیضاح در مجلس سنا و برگزاری دادگاه ترامپ را به بعد از گذشت ۱۰۰ روز اول دوران ریاستجمهوری بایدن موکول میکنند تا مبادا این دادگاه و خبرهای مربوط به آن اقدامات بایدن در ۱۰۰ روز اول ریاستجمهوریاش را به حاشیه ببرد!
۲- ایجاد هزینه برای حامیان و طرفداران ترامپ
دومین اقدامی که دموکراتها به دنبال اجرای آن هستند و از هماینک نیز برنامهریزیهای رسانهای خود را در این باره به انجام رساندهاند، ایجاد هزینه سنگین برای کسانی است که هنوز هم از ترامپ حمایت میکنند. «تد کروز»، «جاش هاولی» و «کوین مککارتی» از سناتورهایی هستند که به دلیل حمایت از ترامپ و همچنین عدم محکومیت حمله به کنگره هماینک در تیررس حملات دموکراتها قرار گرفتهاند و رسانهها از آنها خواستهاند به دلیل حمایتشان از اقدامات رادیکال ترامپ استعفا کنند. در عین حال نمایندگان جمهوریخواهی که رأی به تأیید نکردن جو بایدن به عنوان رئیسجمهور منتخب دادهاند، بشدت از سوی رسانههای حوزههای انتخابیهشان تحت فشار هستند تا استعفای خود را تقدیم کرده و از مجلس نمایندگان یا سنا برای همیشه خارج شوند. «مدیسون کاتورن» نماینده ایالت کارولینای شمالی، «ران جانسون» نماینده ایالت ویسکانسین و سایر نمایندگان جمهوریخواهی که در طول چند روز گذشته حتی با محکوم کردن اتفاقات کنگره، اعلام کردهاند آرای بایدن را به رسمیت نمیشناسند نیز بشدت تحت فشار قرار دارند که از سمت خود استعفا کنند. به نظر میرسد رسانههای دموکرات و سیاستمداران این حزب با توجه به پیروزی شکننده در مجلس سنا هم به دنبال انتقامگیری از جمهوریخواهان و هم به دنبال پاکسازی گسترده در ۲ مجلس آمریکا هستند تا بتوانند برنامههای خود و همچنین خواستههای بایدن از کنگره را بدون هیچ انتقاد و ممانعت شدیدی به انجام برسانند.
از سوی دیگر بازداشتهای گسترده افرادی که در داخل کنگره حضور پیدا کرده بودند و برگزاری دادگاههای آنها به جرم «فعالیت تروریستی در داخل آمریکا» همچنان طی چند روز گذشته ادامه داشته است. اکثر کسانی که عکسشان به عنوان اشغالگران کنگره به تصاویر نمادین از روز ۶ ژانویه تبدیل شده بود، بازداشت شدهاند و تحت بازجویی سرویسهای امنیتی آمریکا قرار دارند. از سویی اعضای پلیس کنگره نیز مجبور به استعفا شدهاند و به نظر میرسد محکومیتهای سنگین در انتظار کسانی است که در روز تاریخی ششم ژانویه پا به داخل کنگره آمریکا گذاشتهاند. با وجود اینکه در برخی برنامههای تحلیلی رسانههای آمریکایی بیان میشود باید موضع نرمتری در مقابل این افراد داشت و مقصر اصلی این حادثه را که ترامپ و نزدیکانش هستند محکوم کرد اما باز هم ایستگاههای اتوبوس و مترو پر از عکسهایی است که حملهکنندگان به کنگره را به تصویر کشیده و از مردم خواسته است آنها را شناسایی کنند. برای معرفی یا بازداشت این افراد نیز به رسم قدیمی آمریکایی جایزههای ۵ تا ۵۰ هزار دلاری در نظر گرفته شده است!
۳- تشدید فضای امنیتی در شبکههای اجتماعی
همانطور که روزنامه «وطن امروز» در شماره روز یکشنبه خود گزارش داده بود، فضای سیاسی آمریکا بویژه در میان دموکراتها در حال رفتن به سمت ایجاد دوگانه آزادی – امنیت در برخورد با شبکههای اجتماعی در بستر اینترنت است. با آنکه ۱۰ شبکه اجتماعی آمریکایی اکانتهای ترامپ را بسته یا محدود کردهاند، تحلیلگران دموکرات در شبکههای تلویزیونی مطرح میکنند تعلیق فعالیتهای ترامپ و نزدیکانش چاره کار نیست و مشکلات توئیتر و سایر شبکههای اجتماعی مجازی برای امنیت سیاسی آمریکا بسیار عمیقتر از این است که با تعلیق شدن اکانت رئیسجمهور آمریکا این مشکلات بر طرف شود! با آنکه شبکههای اجتماعی در طول دوران انتخابات خدمات شایانی به دموکراتها ارائه دادند، حالا برخی روزنامهها از جمله «یواسای تودی» گفتهاند توئیتر از همان ۴ سال پیش باید اکانت ترامپ را تعلیق میکرد و این شبکه اجتماعی به دلیل سود میلیونی که از حضور ترامپ در آن نصیبش میشد، از این کار امتناع کرده و به همین دلیل در ایجاد حادثه کنگره مسؤول است و باید پاسخگو باشد!
به نظر میرسد اقدام بعدی دموکراتها ایجاد اصلاحاتی در قوانین مرتبط با فعالیت شبکههای اجتماعی بویژه بخش ۲۳۰ قانون حمایت از اینترنت پاک است که سال ۱۹۹۶ به تصویب کنگره رسیده است. بر اساس این بخش از قانون، پلتفرمهای ارائهدهنده فضای سایبری مانند شبکههای اجتماعی توئیتر، اینستاگرام یا فیسبوک هیچکدام نمیتوانند به دلیل انتشار پستها توسط کاربرانشان تحت تعقیب قضایی قرار گیرند اما در عین حال موظفند نسبت به این اظهارنظرهای خطرناک و مخالف امنیت ملی واکنش مناسب از خود نشان دهند. در حالی که جمهوریخواهان سعی داشتند بار مسؤولیت را از دوش شبکههای اجتماعی بردارند و در این باره به متمم اول قانون اساسی آمریکا اشاره میکردند که بر اساس آن کنگره نمیتواند قانونی را تصویب کند که مانع آزادی بیان شود، در مقابل دموکراتها بشدت سعی میکردند پلتفرمهای اینترنتی را مجبور به پاسخگویی در مقابل مسائلی که کاربرانشان نشر میدهند، کنند.
در هر صورت شرایط و فضای سیاسی آمریکا این روزها متغیرتر از هر زمان دیگری است. میتوان فضای سیاسی، تنشها و فضای نفرت و دوقطبی را به فضای یک جامعه بعد از پیروزی یک جناح در جنگ داخلی تشابه کرد. به نظر میرسد دموکراتها بهترین استفاده را از مساله حمله به نهاد قانونگذاری آمریکا میبرند و سعی دارند پاکسازیهای وسیعی را در بین مسؤولان و همچنین نهادهای غیرهمراهشان انجام دهند تا بدین ترتیب راه را برای اقدامات بعدی دولت بایدن هموار کنند.
مشکل ایران و کره جنوبی با دیپلماسی قابل حل شدن است و بعید به نظر میرسد چالشهای پیشروی دو کشور به جاهای باریک کشیده شود. کره جنوبی بهخوبی میداند که اختلافات پیشآمده برای ایران اهمیت بسیار دارد. باید توجه کرد که تخلف از سوی کره جنوبی رخ داده است و آنها بودند که قطعنامههای سازمانملل را بهصورت پیدرپی نقض کردهاند؛ زیرا آنها پس از امضای برجام میان طرفین، باید محدودیتها را برداشته و اجازه دسترسی به منابع مالی را به ایران میدادند که از آن سرباز زده و به تعهدات خود عمل نکردهاند.
نگاه آنها کاملا منفعتطلبانه است و بهخاطر منافع خود امروز از دادن حق ایران سر باز میزنند تا تجارت آنها به خطر نیفتد. کره جنوبی باید متوجه باشد که ایران تصمیم قاطعی گرفته و این وظیفه طرف مقابل است که راههایی برای پرداخت بدهی ایران پیدا کند. در این زمینه راههای زیادی وجود دارد و فقط باید اراده سیاسی وجود داشته باشد. ما در گذشته علاوه بر تحریمهای آمریکا تحتتاثیر تحریمهای سازمان ملل نیز بودهایم اما همین کره جنوبی با ایران مراوده مالی داشته است، پس قطعا راههایی وجود دارد.
در این میان باید توجه داشت که متولی مذاکرات در خصوص آزادسازی پولهای بلوکهشده ایران در کره جنوبی بانک مرکزی است و وزارت خارجه بهعنوان هماهنگکننده سیاست خارجی هماهنگیها و همکاریهای لازم را در این مسیر انجام میدهد ولی متولی اصلی بانک مرکزی است.
امکان عدم پرداخت این پولها وجود ندارد و ما از همه مجاری قانونی و حقوقی برای آزادسازی این پولها استفاده میکنیم. کرهایها به تعهدات خود به بهانههای مختلف از جمله تحریمهای آمریکا عمل نکردهاند ولی هیچوقت نگفتهاند که این پول نیست یا آن را پرداخت نمیکنند بلکه در بازگشت آن بهانهآوردهاند و بارها به آنها گفته شده است که بهانههای آنها مورد قبول ما نیست و باید این بهانهها را کنار بگذارند.
در مورد سفر این هیأت از قبل تصمیم گرفته شده و برنامهریزی انجام گرفته بود.
در جریان مذاکرات بین مقامات ایران و کره موضوعات مختلف مورد بحث قرار میگیرد که در رأس آن موضوع پولهای بلوکهشده ایران در کره جنوبی است. در این میان کره جنوبی نمیتواند بهانه FATF را نیز مطرح کند، زیرا ایران بخشهایی از آن اجرا میکند و ایران پولهایی که در آن کشور وجود دارد نیز برای غذا و دارو قصد دارد هزینه کند و مقصد آنها مشخص است.
مروری اجمالی بر عمر ۶۶ ماهه برجام از ۲۳ تیرماه ۱۳۹۴ تا امروز، از این حقیقت تلخ پرده بر میدارد که این توافق یک عقد دوطرفه نبوده یک دیکته دستوری و یک طرفه بوده که ایران ملزم به انجام کامل و بی، چون و چرای آن بوده و به هیچ وجه قابل اجرا نبوده است:
۱ - ایران طبق متن برجام متعهد شده است که به غرب اطمینان بدهد که قصد تولید بمب هستهای ندارد. غرب علناً و آشکارا مدعی است ایران علاوه بر ارائه تضامین لازم مبنی بر پرهیز و ممانعت از تولید بمب هستهای، باید طبق متن برجام (با خوانش غرب) اطمینان بدهد که قصد شرارت و ناامنی در منطقه غرب آسیا و تهدید صلح بین الملل و حتی تهدید منافع غرب در منطقه را ندارد.
بدیهی است این مطالبه غرب نه تقریباً بلکه تحقیقاً غیرقابل تحقق بوده و هرگونه اقدام اعتمادساز ایران موجب توقع و مطالبه بیشتر غرب از ایران خواهد بود.
۲ - اهداف دو طرف در برجام مطلقاً با هم تطبیق نداشته و ندارد. هدف ایران از تن دادن به برجام، تن دادن به مطالبات ظالمانه و فراقانونی غرب و عبور از حقوق حقه ملت ایران در موضوع هستهای در مقابل رفع تحریمها بوده است، اما هدف طرف غربی بنا به اذعان علنی سردمداران زورگوی کشورهای غربی عضو برجام، فراتر از موضوع برجام، رفع تهدید از منافع! غرب و رژیم صهیونیستی و به تسلیم کشاندن و تبدیل ایران به کشوری تابع صد درصدی قیودات و الزامات من درآوردی غرب در اداره جهان. بر این اساس هر عقل سلیمی متوجه این حقیقت میشود که رفع تحریمها برخلاف اهداف غرب خواهد بود. با درک این واقعیت درباره اهداف غرب از برجام تردیدی باقی نمیماند که برجام صرفاً یک توافقنامه کاغذی بوده و انتظار گلابی از چنین توافقنامهای اگر ناشی از بلاهت سیاسی نبوده باشد ناشی از خوش بینی کاذب و متوهمانه است.
۳ - نگاهی تخصصی به عبارات و واژگان متن برجام هیچ تردیدی در غیرقابل اجرا بودن آن به جای نمیگذارد و فرصت سوزی بیش از پنج ساله هیچ توجیه قابل دفاعی نداشته و کمترین انتظار عاقلانه این بود که به محض پاره کردن برجام توسط ترامپ، متن برجام توسط ایران در مقابل دوربینها به آتش کشیده میشد و تعلل در این موضوع و گزیده شدن از همان سوراخ اعتماد ساده لوحانه به غرب و ادامه راه برجام خسارت محض با اروپایی ها، خسارات مضاعف و غیرقابل جبران مادی و معنوی را به ملت و کشور ایران وارد ساخته و علاوه بر ضربه زدن به حیثیت و اقتدار ایران، جسورتر شدن غربیها تا مرز ترور شهید سلیمانی و شهید فخریزاده و تهدید علنی مبنی بر ترورهای بعدی را در پی داشته است.
۴ - متن برجام خواسته یا ناخواسته بر اساس اعتماد ما به غرب و عدم اعتماد غرب به ایران نوشته شده و ملاحظه دقیق و بی طرفانه برجام نشان میدهد که یک سوی برجام کشور ایران بهعنوان متهم و سوی دیگرش دول غربی بهعنوان طلبکار و بازجو قرار گرفتهاند.
۵ - مکانیزم ماشه و دست برتر غرب در برجام بیشک از عدم اراده طرف غربی برای اجرای تعهداتشان حکایت میکند.
۶ - در متن برجام هیچ تضمینی برای تحقق خواسته ایران و رفع تحریمها پیشبینی نشده است.
با پیروزی بایدن در انتخابات امریکا (که خود از مسببان اصلی برجام بوده و قبل از رسیدن به کاخ سفید صریحاً از تشدید تحریمها و زدن الحاقیه به برجام سخن گفته)، اصلاحطلبان در یک همراهی آشکار با رسانههای بیگانه و شبکه نفوذیهای غرب در ایران تلاش مضاعفی را برای بزرگنمایی بازگشت امریکا به برجام آغاز کردهاند. آنچه که غرب در خیمه شب بازی جدید خود دنبال میکند این است که:
۱ - بازگشت احتمالی امریکا به برجام را بهعنوان یک کادوی بزرگ به ملت ایران قالب کند.
۲ - با دوقطبی سازی ملت و ایجاد خوشحالی کاذب و دروغین و از طریق تحریک افکار عمومی، جمهوری اسلامی را وادار به نشستن پای میز مذاکره نماید.
۳ - اروپاییها در پی پروپاگاندا و بازگشت بدون هزینه امریکا به برجام است.
٤ - بازگشت امریکا به برجام را به منزله تحقق برجام تصویر کرده و انجام تعهدات خود را به بازگشت ایران به میز مذاکره موکول نمایند.
۵ - غربیها با طرح مسئله بازگشت امریکا به برجام در پی کشتن وقت بیشتر و مهندسی زمان هستند
۶ - غرب قویاً به دنبال متوقف کردن فوری مصوبه اخیر مجلس و ادامه روش استخوان لای زخم در اجرای برجام است.
۷ - با توجه به دست برتر ایران در حال حاضر غرب مشخصاً با بازی بازگشت به میز مذاکره در پی تغییر میدان بازی و جابهجایی بازنده و برنده است
۸ - غربیها در بازی جدید خود در پی تثبیت مطالبات فراهستهای خود در حوزههای موشکی و منطقهای هستند.
اراده ملت و نظام جمهوری اسلامی ایران مبتنی بر واقع بینی و منطق عقلی و برگرفته از تدابیر رهبر فرزانه انقلاب در سالگرد ۱۹ دیماه بر این است که
۱ - چیزی به نام برجام دیگر واقعیت نداشته و از برجام تنها لاشهای کاغذی برجای مانده است.
۲ - عصر برجام کاغذی تمام شده و جمهوری اسلامی ایران مصمم است خود را برای عصر پسابرجام و به عبارت بهتر عصر برجام عملی آماده و مهیا کند.
۳ - ایران کلیه تعهداتش را یکجا به حال تعلیق درآورده و با بازگشت به ۲۳ تیرماه ۱۳۹۴ در میدان اقدامات متناظر، منتظر رفع کامل و بدون قید و شرط تحریمها و فشارهای غیرقانونی و ظالمانه غرب است.
٤ - تا اینجا جمهوری اسلامی علاوه بر مطالبهی جبران خسارات پنج سال گذشته، حداقل پنج سال اقدامات یک سویه را از دول غربی مطالبه میکند.
۶ - موضوع ایران در وضعیت جدید نه برجام است و نه بازگشت امریکا به برجام، بلکه مطالبات ایران مستقیماً به رفع فوری و بی قید و شرط تحریمها باز میگردد.
۷ - بازگشت ایران به برجام خسارات محض، مستلزم قبول حق حاکمیت مطلق علمی ایران در موضوع هستهای و ارائه تضامین واقعی و عملی در باره تحقق مطالبات ایران و رفع تحریمها است
۸ - بازگشت امریکا به برجام بدون برداشته شدن کامل تحریمها، به منزله قبول مطالبات وحشیانه غرب و تن دادن به ادامه بازی یکطرفه است و از نظر جمهوری اسلامی ادامه پای بندی یکطرفه به برجام هم حماقت است، هم خیانت است و علاوه بر تحمیل خسارات مضاعف، گناهی نابخشودنی بوده و تضییع حقوق حقه مردم ایران را در پی دارد.
سخن آخر اینکه همانگونه که در سال ۸۳ به فرمان رهبری، رئیس دولت اصلاحات ملزم به جبران راه غلط طی شده و رفع موانع خودخواسته شد، اینک نیز مطالبه روشن و قاطع ملت از آقای روحانی این است که در این واپسین روزهای عمر دولت خود به بازگشت فوری به گذشته درخشان و مسدود نمودن راه بر طاغیان و یاغیان غربی همت گمارده و مطالبه اقدامات متناظر از غرب را در عصر برجام عملی در دستور کار خود قرار دهد.
دیروز اسحاق جهانگیری معاون اول رئیس جمهور، در بیست و چهارمین مراسم روز ملی صادرات در اتاق بازرگانی ایران، به بازگویی شرایط اقتصاد ایران در سال های خاص اخیر پرداخت.
او در حالی از نیمه پر سیاست ارز ۴۲۰۰، آمارهایی از بخش تولید در شرایط کرونا، اداره کشور در شرایط تحریم و... سخن گفت که به نظر می رسد نگاه منصفانه تر اقتضا می کرد از جهت ثبت در تاریخ و تجربه نگاری آیندگان، آن چه می توانست بشود و دولت به سراغ آن ها نرفت نیز بازگو شود. از جمله موارد زیر:
۱- معاون اول رئیس جمهور از وجود سیاست نرخ ارز دستوری در دولت های جمهوری اسلامی سخن گفت و نتیجه گرفت که ارز ۴۲۰۰ مسبوق به سابقه بوده است. با این حال نگفت که چرا از سیاست های اشتباه گذشته در فسادزایی سرکوب نرخ ارز درس گرفته نشد. اصلاً چرا باید از سیاست های اشتباه گذشته، بدون در نظر گرفتن شرایط و راه های برون رفت جدید دیکته نویسی شود؟! و چرا حتی به توصیه متخصصان وقت از جمله رئیس کل بانک مرکزی در جلسه مذکور توجهی نشد. افرادی که بعداً حتی خواهان انتشار صورت جلسه مذکور برای شفاف سازی شدند!
۲- او گفت که دولت تصمیم گرفت نرخ ارز ۴۲۰۰ سیال باشد، اما توضیحی درباره این گفته خود هم نداد که چرا در جلسه سران سه قوه (در سال ۹۷ )که تصمیم بر ثابت ماندن نرخ این ارز گرفته شد، دولت به عنوان بازیگر اصلی این ستاد مسکوت ماند؟ یا از لحاظ اصول اقتصاد هم که بنگریم چرا سیاست شاید درست کنترل دستوری نرخ ارز در کوتاه مدت، در طول دو سال و نیم گذشته این قدر کُند و منفعل و پس از تحمیل موج های دشوار معیشتی به مردم دستخوش تغییراتی نسبی شد و همچنان سیاست ارز ۴۲۰۰ با وجود هزینه های سنگین درباره برخی کالاها ادامه یافت.
جای این توضیحات هم در سخنان جهانگیری خالی بود که در شرایط تحریمی چرا کماکان معیشت مردم این قدر با نوسانات نرخ ارز بالا و پایین می شود؟ شاید یک ریشه این اثرگذاری به سنت غلط سفته بازی در بازارها از همان دولت های گذشته برگردد. معضلی که در این دولت ادامه یافت و راهکار مقابله با آن از منظر شفافیت مالیاتی با برچسب سرک کشی به حساب های مردم تا مدت ها به دیوار کوبیده شد.
۳- آقای جهانگیری به صراحت و با خرسندی از آمارهای رشد بخش صنعت سخن گفته و افزوده است: از یک میلیون نفر که در پاییز شغل خود را از دست داده اند فقط هشت هزار نفر در بخش صنعت و بیش از ۷۰۰ هزار نفر مربوط به بخش خدمات و بیش از ۲۰۰ هزار نفر دربخش کشاورزی بودهاند. با این حال، ابراز تاسف نکرد و نگفت که چرا در این مدت به بخش کشاورزی مظلوم که نجیبانه در اوج تحریم ها رشد کج دار و مریز خود را حفظ کرد، توجه در خوری نشد تا اقتصاد ایران با وجود این همه ظرفیت کشاورزی و سپس صنایع تبدیلی، حداقل از شر واردات انبوه نهاده های دامی و... که بلایش دامنگیر همین دولت هم شده خلاص شود؟
۴- این مقام مسئول تامین دارو، کالاهای اساسی و تجهیزات پزشکی را به تلاش های دولت و بخش تجارت خارجی برای واردات این محصولات ارتباط داده است. سخنی که از یک جنبه صد البته درست است اما او نگفت اگر ۵۰ میلیارد دلار ارز ۴۲۰۰ طی بیش از دو سال و نیم اخیر به جای ایجاد مزیت صادراتی برای تولیدکنندگان کشورهای دیگر، به تولیدکنندگان داخلی تعلق می گرفت چه بسا وضعیت تولید حداقل در بخش های عمده ای از کالاهای اساسی و حتی دارو و تجهیزات پزشکی به گونه ای دیگر رقم می خورد. تولید سریع و بومی داروهای کرونا و تجهیزات پزشکی تنفسی در ماه های اخیر نمونه کوچکی از این توانمندی های نادیده گرفته شده تولید در کشور است.
۵- آقای جهانگیری به درستی از سختی های فعالان اقتصادی در سال های اخیر سخن گفته است اما وی در شرایطی ادامه این سخنان را به اداره جنگ اقتصادی توسط دولت پیوند زده که پرواضح است بخش پررنگ سیاست اقتصادی دولت در این سال ها، همانا پول پاشی عمومی، (در ماه های زیادی) ارز پاشی، ابداع اشکال جدید استقراض (مانند استقراض از مردم، استقراض غیر مستقیم از بانک مرکزی، استقراض از صندوق توسعه ملی و...) و تلاش برای دورزدن تحریم و نه خنثی سازی آن بوده است.