به گزارش خبرگزاری صدا و سیما؛ به نقل از روابط عمومی رادیو مقاومت، برنامه «سرباز روح الله» همزمان با شب سالگرد نبرد «خان طومان» میزبان رزمندگان این نبرد بود که از آن جمله میتوان به سعید خشکباری، مهدی هداوند خانی، عباس خواجه پور، فرهاد کامران، کمال مومنی و قاسم یکدله پور اشاره کرد.
سعید خشکباری از رزمندگان نبرد خان طومان اظهار کرد: امشب یک مقدار حرف زدن برای بنده و بچههای ما سخت است. امشب، برای ما مانند شب عاشوراست. بچهها میدانستند در نبرد چه اتفاقی قرار است رخ بدهد، اما عقب نشینی نکردند. ما هرچه از کودکی از داستان عاشورا شنیدیم آن روز به چشم و یک آن تکه تکه شدن مرتضی کریمی را دیدیم. هر جا چشم کار میکرد دوستان ما افتاده بودند. شهیدرضا عباسی و شهیدمصطفی چگینی از شهدایی هستند که کمتر اسمشان شنیده شده است، اما در آن نبرد به شهادت رسیدند.
وی ادامه داد: ما جای دیگر را شناسایی کرده و نقشه کشیده بودیم، اما ساعتی که برای عملیات رفتیم، آنجا هنگامهای بود. زمانی که پیش فرمانده احضار شدیم نقشه ما را کنار گذاشت و نقشه جدید داد و گفت این نقشه است و ما هم اطاعت کردیم.
این رزمنده درباره شهید حسین امیدواری گفت: ایشان جزو شهدایی است که میدانست چگونه و چه طور به شهادت میرسد. زمانی که وصیت نامه این شهید را خواندم، نوشته بود رضایت خود را از کسی که من را به شهادت میرساند، اعلام میکنم.
مهدی هداوندخانی فرمانده نبرد خان طومان که دیگر مهمان این برنامه بود، درباره شکلگیری این نبرد توضیح داد: برای من این شب، شب خاصی است. این نبرد شب عاشورای ما بود و باید در برابر سپاه کفر ایستادگی میکردیم. من فرمانده نبرد خان طومان نبودم بلکه یک بسیجی و رزمنده بودم. دوستان بسیار برای این نبرد زحمت کشیدند، اما به اسم من رقم خورده است.
وی ادامه داد: ما اصلا قرار نبود که نبرد خان طومان را انجام دهیم، اما بگذارید درباره این نبرد بگویم. شهر حلب قطب اقتصادی سوریه بود که نصف آن در اشغال مسلحان و بقیه در دست جبهه مقاومت بود. ما قصد داشتیم حلب را به محاصره کامل دربیاوریم و آرامش را برقرار کنیم، اما همیشه آنگونه که ما میخواهیم پیش نمیرود چرا که دشمن جنگ بلد و تا بن دندان مسلح بود.
فرمانده نبرد خان طومان تاکید کرد: در زمانی که قصد داشتیم محاصره را بشکنیم کار گره خورد و رزمندگان به در بسته خوردند در نهایت فرمانده اصلی خواست که حمله کنیم و این نبرد را انجام دهیم.
عباس خواجه پور دیگر رزمنده نبرد خان طومان در سخنانی خاطرنشان کرد: افتخار من این است که در رکاب این دوستان بودهام. لطف فرمانده ما بود که وارد این گروه که از بهترینها بودند، شدم. ۵ سال پیش در چنین شبی من دنبال دوستان آمدم و گفتم دلم را نشکنید و بگذارید همراه شما بیایم.
فرهاد کامران دیگر رزمنده نبر خان طومان نیز درباره چگونگی پیوستن به جمع رزمندگان مطرح کرد: ما خودمان را به حضرت زینب (س) وابسته میدانیم و به ایشان احتیاج داریم. لطف ایشان بود که ما در این نبرد بودیم. من بعد از نبرد خان طومان ۲ محرم دارم که یکی ایام محرم و دیگری سالگرد نبرد خان طومان است که میتوانم این نبرد را محرم حضرت زینب (س) بنامم.
کمال مومنی رزمنده نیز درباره این نبرد گفت: شب ۲۱ دی ماه شب نبرد خان طومان بچهها را آماده عملیات کرده، اما چگونگی و ساعت آن را اعلام نکرده بودیم و در نهایت ساعت ۵ صبح ۲۱ دی ماه در خان طومان آماده عملیات بودیم و نماز صبح را هم آنجا خواندیم.
وی درباره شخصیت شهید حسین امیدواری اظهار کرد: ایشان فردی بسیار متفاوت از دیگر دوستان و شهدای مدافع حرم بود. ایشان میدانست شهید میشود آن هم شهید مخلص. زمانی که من از او پرسیدم که آیا من هم شهید میشوم، گفت تو باید تصمیم خود را بگیری.
افضل قربانخانی پدر شهید مجید قربانخانی دیگر مهمان این برنامه بود که در سخنانی مطرح کرد: من فرزندم را آخرین بار در ۱۳ دی ۹۴ هفت روز قبل از شهادتش دیدم.
وی ادامه داد: مجید سال ۹۳ به کربلا سفر کرد و بعد از سفر بسیار متحول شد و میگفت زمانی که در بین الحرمین ایستادم به امام حسین (ع) گفتم من را آدم کن. مجید در نهایت به آن چیزی که میخواست، رسید.
پدر شهید مجید قربانخانی بیان کرد: پیکر پسرم را روز تولد حضرت علی اکبر در سال ۹۸ به ما تحویل دادند، اما تنها از پیکرش چهار تا پنج استخوان سوخته باقی مانده بود و من اصلا راضی نبودم پیکر ایشان بازگردانده شود چراکه پسرم را هدیه به حضرت زهرا (س) داده بودم. ایشان روز تولد حضرت رقیه به خاک سپرده شد.
قاسم یکدله پور دیگر رزمنده این نبرد در سخنانی عنوان کرد: از رزمندگان که میپرسیدم هدف شما از آمدن به اینجا چه بوده است، میگفتند آمدیم حصرت زینب (س) برای بار دوم اسیر نشود. هوا در زمستان ۹۴ بسیار سرد بود، اما فرمانده ما مرتضی میدانست به شهادت میرسد و در آن سرما غسل شهادت کرد.
وی در پایان اظهار کرد: ما از بچههایی که با سن کم آماده بودند بسیار یاد گرفتیم چراکه آنها عاشق بودند و مزدشان را گرفتند. پس بدا به حال ما که بچهها را دیدیم و جاماندیم.