خبرگزاری مهر _ گروه جامعه؛ فرهنگ و قوم و هر ملتی ترکیبی از اعتقادات، باورها اسطورهها و ادبیات و آئینها و مراسمی است که در طول تاریخ ساخته و پرداخته شده و از نسلی به نسل دیگر منتقل شدهاند این موارد باعث تداوم و حفظ الگوهای اجتماعی و فرهنگی در جامعه شده است.
هر یک از موضوعات بالا مانند میراثی معنوی از زمانهای گذشته به ما رسیده و علاوه بر اینکه نمایانگر قدمت و پیشینه تاریخی جامعه ماست گویای هویت فرهنگی ما نیز هست.
از آن میان جایگاه ادبیات و به ویژه صورت منظوم متون ادبی در تشکیل این هویت فرهنگی بر کسی پوشیده نیست همچنین یکی از جلوههای این هویت که در فرهنگ عامه چند هزار ساله مردم ایران و نیز در میان شاعران پارسی گوی جایگاهی بسیار مهم پیدا کرده، بهار و نوروز است.
اما نوروز آئین کهن است. علامه دهخدا این گونه این آئین را توضیح میدهد که نوروز به معنی روز نو است و آن دو باشد. یکی نوروز عامه و دیگری نوروز خاصه. نوروز عامه روز اول فروردین ماه است و آمدن آفتاب به نقطه اول جمل باشد و رسیدن او به نقطه اول بهار است.
نوروز و آمدن بهار همواره مورد توجه شعرای فارسی زبان بوده است و انعکاس زیادی نیز در شعر فارسی داشت. شعرا و سرایندگان با توجه به زمینه فکری و جهان بینی خود به نوعی به وصف نوروز و جلوههای زیبای طبیعت پرداختهاند.
به یک تعبیر بهار میتواند نماد عدم پایداری دنیا و نعمتهای آن باشد، نعمتهایی که شایسته دلبستگی نیست یا اینکه نشان از گشایش و آرامش پس از تحمل و سختیها قرار میگیرد و ایجاد شوق و امید برای حرکت به سوی آینده و شروعی دوباره نماید یا حتی نمادی از رستاخیز تلقی شود.
در روند این بررسی هر چه از شعر کلاسیک گذشته به سوی شعر امروز فارسی گام برداریم بیان حالتها و مضمونها از طریق وصف بهار و نوروز به گفتمانی غالب تر تبدیل میشود که شاعر با منظور قرار دادن مضمون بهار فکر و اندیشه درونی و فلسفی خود را بیان میکند.
شعر نوروزی و جهان بینی موجود در آن
بهار در شعر فارسی مفهومی کیمیا گونه دارد. شاید دلیل این مفهوم کمیابی روح نوروزی در طول سال در باطن ما فارسی زبانان به جهت کوتاهی و ناپایداری این اقلیم در سرزمین ایران است. با این وجود بهار و نوروز چه از نظر متنی و چه به لحاظ معنایی یکی از مهمترین و فراوانترین مفاهیم ادبی در شعر فارسی است.
نخستین نشانههای پیدایش اشعاری در وصف نوروز از قرن چهارم هجری قابل مشاهده است. علت اساسی این توسعه و رواج روز افزون شعر تشویق بی سابقه شاهان از شاعران و نویسندگان بود.
همه امیران و شاهان مشرق در آن دوران نسبت به گویندگان پارسی سرای و نویسندگان و شاعران ایرانی رعایت کمال احترام را میکردند و این حکم حتی درباره محمود غزنوی که شاعران را به منزله عوامل تبلیغات خود به کار میگماشت صادق است مگر در رفتار ناجوانمردانه او نسبت به استاد طوس که آن خود داستان دیگری دارد.