اسدالله بادامچیان متولد ۱۳۲۹ و مصطفی میرسلیم متولد ۱۳۱۹ است و این یعنی هیچکدامشان حق شرکت در انتخابات ریاستجمهوری را ندارند.
بادامچیان، دبیرکل حزب مؤتلفه و میرسلیم، عضو شورای مرکزی این حزب، معروفترین و شناختهشدهترین چهرههای سیاسی این حزباند و اگر قرار شود نامزدی از سوی مؤتلفه برای ۱۴۰۰ معرفی شود، قاعدتا این دو خود را شایستهتر و محقتر از دیگران میدانند. برای همین دیروز این حزب در بیانیهای به این بند از قانون مجلس که مانع شرکت آنها در انتخابات میشود، ایراد گرفته است؛ چراکه در اصلاحیه قانون انتخابات شرط سن برای نامزدها ۴۰ تا ۷۰ سال ذکر شده است.
۱۴۰۰ احتمالا تنها و آخرین فرصت برای این دو چهره قدیمی حزب مؤتلفه بود تا در انتخابات ریاستجمهوری شرکت کنند؛ درحالیکه مدتی است زمزمه نامزد حزبی را مطرح میکنند و حتی گفتهاند همکاریشان با شورای وحدت اصولگرایان نافی داشتن نامزد حزبی نیست. حزب مؤتلفه سالهاست در آرزوی بهدستگرفتن دولت است. این قدیمیترین حزب سنتی جناح راست که در مقایسه با سایر جریانهای اسلامی بیشترین هزینه و سابقه را در مبارزه با رژیم شاه دارد، اگرچه در دهه ۶۰ سهم خوبی از مناصب قدرت داشت، اما بعد از آن اقبالش رو به افول گذاشت و هنوز تصور میکند به جایگاه اصلیاش آنطور که باید و شاید در ساختار قدرت جمهوری اسلامی نرسیده است. در این صورت اگر مؤتلفه همچنان برای معرفی نامزد حزبی اصرار داشته باشد، باید سراغ جوانترها برود و از چهرههایی مانند حمیدرضا ترقی شروع کند!
اسدلله بادامچیان، دبیرکل حزب مؤتلفه، با اشاره به بررسی قانون جدید انتخابات در مجلس گفته است: «تعیین سن ۴۰ تا ۷۰ سال برای داوطلبان ریاستجمهوری صحیح نبود؛ زیرا مبنا برای تعیین رئیسجمهور، توانمندی، لیاقت و توانایی اداره مطلوب دولت است. آیا سلمان فارسی یا اسامه بنزید ۱۹ساله که پیامبر گرامی اسلام(ص) او را در رأس لشکر اسلام قرار داد یا شهید بهشتی اگر در دوران ما باشند، طبق این پیشنویس میتوانند مسئولیت دولت را بر عهده بگیرند؟ حداقل نگاه به کشورهای دیگر بشود. آیا آقای ماهاتیر محمد در مالزی یا رؤسای جمهور و رهبران چین جدید شیائو پینگ را منع کردهاند که رئیسجمهور بشوند؟ وی افزود: با وجود شورای محترم نگهبان که احراز صلاحیت در توانایی، توانمندی و مدیر و مدبر بودن نامزدهای ریاستجمهوری را بر عهده دارد، نیازی به این مواد قانونی که کشور را از رجال سیاسی مذهبی و تجربیات آنها محروم میکند، نیست و سن نمیتواند مبنا برای محرومکردن ملت از توان رجال سیاسی و تجربهآموخته باشد».
البته به نظر نمیرسد در عمل این قانون جدید شانس چندانی از مؤتلفه گرفته باشد؛ چراکه حتی در صورت عدم ایجاد شرط سنی بازهم حزب مؤتلفه شانسی برای حضور در انتخابات ریاستجمهوری نداشت و بعید بود اصولگرایان تن به نامزد حزب مؤتلفه که قاعدتا میرسلیم یا بادامچیان بودند، میداد.
مؤتلفه یک بار سال ۹۶ شانس خود را روی میرسلیم امتحان کرد، اما آن را هم از دست داد و در بزنگاه پا پس کشید و روی گزینه نهایی اصولگرایان یعنی ابراهیم رئیسی اجماع کرد. طبیعتا اصولگرایان اگر میخواستند باید همان زمان روی میرسلیم وفاق میکردند که به دلایل مختلف از جمله عدم رأیآوری بالا نکردند. چهرههایی مانند نبی حبیبی، دبیرکل وقت و بادامچیان یکی، دو شب مانده به انتخابات جلسه گذاشتند و بیانیه دادند و گفتند از نامزد واحد اصولگرایان حمایت میکنند.
آن زمان اصولگرایان نگران شکست در انتخابات بودند، برای همین رسیدن به یک نامزد واحد برایشان حیاتی بود. نتیجه آنکه نامزد حزبی مؤتلفه بدون حمایت و پشتوانه حزبی به تنهایی در انتخابات شرکت کرد و حدود یک درصد آرا را به دست آورد. به نظر نمیرسد در صورت کنارنکشیدن مؤتلفه و حمایت حتی ششدانگ از میرسلیم تغییر خاصی در آرای او صورت میگرفت.
به نظر میرسد مؤتلفه باید بپذیرد که زمان قدرت برای حزب بازار سپری شده است. این را البته خودشان بیشتر و بهتر از هر زمان دیگری میدانند و نماد و نشانه آن اینکه دیگر از آن حمایتهای بازار هم خبری نیست و بسیاری از حامیان مالی این حزب از آن کنار کشیدهاند. نبی حبیبی، دبیرکل سابق این حزب، خودش معلم بود و گفته بود مؤتلفه این روزها دیگر حزب بازاریان نیست، بلکه حزب معلمان است، چون بیشتر اعضایش معلماند که برای گذران زندگی با مشکلاتی مواجه هستند! حبیبی آذرماه ۹۷ گفته بود: «بنده بهعنوان دبیرکل حزب مؤتلفه یک روز در بازار کار نکرده و منفعتی نبردهام. آقای مصطفی میرسلیم، رئیس شورای مرکزی تشکیلات، استاد دانشگاه است و یک روز در بازار فعالیت نکرده. ساختار اعضا تا بدنه رهبری حزب به کلی با ترکیب سابق متفاوت است؛ یعنی معجونی از اقشار مختلف هستند».
به نظر میرسد بازاریها همانطور که در اقتصاد شامه قویای دارند، در سیاست هم دارند و خیلی زودتر متوجه شدند که سوت پایان برای حزب مؤتلفه فرا رسیده، برای همین یکییکی در سالهای گذشته از این حزب رفتند. سیدعلینقی خاموشی که در سوابقش عضویت در اتاق بازرگانی، رئیس اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران و رئیس اتاق بازرگانی ایران و اکو مشاهده میشود، تا سال ۸۴ عضو این حزب بود. یحیی آلاسحاق هم که در سوابقش عضویت در اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی تهران به چشم میخورد، از عضویت در مؤتلفه مدتهاست کنار کشیده است. علاء میرمحمدصادقی، پدر حسین میرمحمدصادقی، سخنگوی سابق قوه قضائیه هم از بازاریهای قدیمی سابقا عضو این حزب بود که او هم دیگر عضو نیست.
گفته میشد او یکی از تأمینکنندگان منابع مالی حزب بود. حتی اسدالله عسگراولادی، برادر دبیر کل اسبق مؤتلفه حبیبالله عسگراولادی که دربارهاش گفته شده بود، به حزب کمک مالی میکرده اما دو سال قبل در گفتوگو با «شرق» این را رد کرده و گفته بود برادرم در زمان حیاتش به اشکال مختلف به حزب کمک میکرد ولی من هیچوقت حمایت نمیکردم. او با بیان اینکه حزب مؤتلفه او را بهصورت افتخاری عضو شورای مرکزی حزب کرده بود، به «شرق» میگوید از این عضویت هم استعفا داده است. او درباره علت این استعفا گفته بود: «نه علاقه دارم و نه فرصتش را. بازنشسته شدهام». اسدالله عسگراولادی سال گذشته درگذشت.
232727