عصر ایران؛ سروش بامداد- حجتالاسلام محمد تقی نقدعلی نمایندۀ خمینیشهر در مجلس شورای اسلامی در نطق میان دستور خود گفته است: «همگروه شدن تیم ملی فوتبال جمهوری اسلامی ایران با استکبار جهانی و روباه پیر انگلیس را به فال نیک میگیریم. انشاءالله این مقابله و همگروه شدن به پیروزی قاطع تیم ملی ایران منتهی شود».
هر چند حق ایشان است که مثل دیگر شهروندان ایرانی علایق و سلایق خود را داشته باشند و به هم گروهی ایران با آمریکا، انگلستان و یک نمایندۀ دیگر از اروپا ازبین سه کشور ولز، اسکاتلند و اوکراین واکنش نشان دهد و ان شاء الله هم گفته و آرزو کرده نه پیش بینی اما به این بهانه نکاتی را میتوان یادآور شد:
اول: دیگران هم نظرات مختلفی دربارۀ این همگروهی ابراز کرده بودند اما حجتالاسلام نقدعلی اولین چهرۀ سیاسی و رسمی است که واکنش جدی نشان داده و گرنه گفته های دیگران در حد طنز بوده است و شاید در تاریخ پارلمانتاریسم در ایران نخستین بار باشد که یک نمایندۀ مجلس دربارۀ گروه ایران در جام جهانی فوتبال نظر میدهد!
دوم: اگر فوتبال، مقابله است چرا این نسخه را برای مسابقه با اسراییل تجویز نمیکنند آن هم در رشتههایی که احتمال پیروزی ایران بیشتر است.
در اکثر قریب به اتفاق مسابقات انفرادی که ورزشکاران ما در مقابل اسراییلیها با تمارض یا باخت در مرحلۀ قبل کنار می کشند احتمال پیروزی بالاست و با منطق جناب نقد علی آنها را هم باید به فال نیک بگیریم و بگوییم بر صهیونیسم جهانی پیروز شدیم.
چرا از مقابله با امپریالیسم در فوتبال استقبال ولی از مبارزه با صهیونیسم در ورزش های دیگر اعراض می شود؟ به یک دلیل ساده: چون جمهوری اسلامی ایران دولتی به نام اسراییل را به رسمیت نمی شناسد تا نمایندگان آن با ورزشکاران آنان مسابقه دهند. مهم تر این که ذات ورزش، صلح و دوستی است و در این فقره هم وقتی مسابقه می دهیم یعنی داریم بازی می کنیم و دشمنی نداریم. با این نگاه نه اگر مسابقه را ببریم روباه پیر را برده ایم و نه اگر ما را ببرد جوان میشود. یک بازی است. همین. البته از نوع هیجان انگیز آن.
سوم: در ابتدای بازی کاپیتان ها چه کار کنند؟ با هم دست بدهند یا نه؟ یا 30 آبان بگوییم تو روباهی و 8 آذر هم بگوییم تو استکباری؟ یک شعار مرگ بر سر بدهند چطور است؟
چهارم: سال ها پیش روزنامۀ جمهوری اسلامی ربط دادن بازی های فوتبال به ارادۀ خداوند را به باد انتقاد گرفت و نوشت: به ثمر رساندن گل در یک مسابقه یعنی عبور دادن توپ از خط یک بازی بر اساس قواعد تعریف شده و ربطی به دین و مذهب و الهیات ندارد.
چرا که اگر پیروزی را به حساب خداوند بگذاریم شکست را هم باید نشانۀ ناکامی از این منظر بدانیم. این توصیف البته تعارضی با تعابیر عرفی «خدا با ما بود» یعنی شانس آوردیم یا «خدا را شاکریم» که نوعی سپاس گزاری است ندارد اما بازی اعضای یک فدراسیون جهانی با هم است برای سرگرم شدن میلیاردها انسان و کسب درآمد کمپانی ها و رسانه ها و هیچ الهیاتی هم در آن نهفته نیست.
ضمن این که به لحاظ مذهبی اتفاقا دو نقد جدی بر آن وارد است. اول این که شادی یکی مستلزم اندوه دیگری است و دوم هم این که بازی همان لهو ولعب است و عمل گناه و حرام هم نباشد ثواب هم ندارد. تازه شرط بندی های کلان را هم باید لحاظ کرد.
پنجم: حالا باز خوب است که آقای نقد علی در مقابل دو تیم از دو کشور غیر اسلامی این سخن را مطرح کرده است. قبل تر ها در بازی با تیمی مثل عربستان سعودی هم خدا طرف ما بود. تا جایی که یک بار هنگام ضربات پنالتی گزارشگر ایران (کوتی) چنان فریاد الله اکبر سر می داد که گزارشگران دیگر تصور کرده بودند او هوادار تیم سعودی است وبرای آنها گزارش می کند.
مادران ما هم میگویند: هزار الله اکبر اما این هزار الله اکبر به معنی آفرین است منتها آن الله اکبر که آقای کوتی فریاد میکرد بار مذهبی می داد غافل از آن که همان قدر که احتمال موفقیت دارد ناکامی هم در آن مستتر است و اگر نشد مخاطب آن گاه چه برداشتی خواهد داشت؟ یعنی اگر توپ فلان بازیکن گل نشود نعوذ بالله دیگر اکبر نیست؟ چرا به این طرف داستان فکر نکنیم؟
ششم: تصور کنید چند بازیکن در تیم انگلیس یا آمریکا مسلمان و طرفدار ایران یا ضد سیاست های آمریکا باشند. با ادبیات آقای نقدعلی آنها هم بخشی از استکبار یا روباه پیرند؟! یا بیچاره ها دارند بازی می کنند. شوت می زنند و توپ می فرستند. تیر و خمپاره که نمی فرستند! بامزه تر این که مربی ایران روی نیمکت جام جهانی 98 در مقابل استکبار خود در کشور استکباری زندگی می کند.
هفتم: روی کاغذ احتمال شکست ایران از انگلیس که مدعی قهرمانی جام جهانی هم شاید باشد بیشتر است. آمریکا هم آمریکای 24 سال قبل نیست. از این رو دمیدن بر طبل پیروزی چه نفعی دارد خاصه ربط دادن آن با سیاست؟ به آن طرف هم فکر کرده اید که جامعه سرخورده نشود؟
اگر ببریم روباه پیر را برده ایم ولی اگر ببازیم فقط یک بازی بوده است و چیزی از ارزش های ما کم نمی کند؟
هشتم: با این اوصاف آیا این بازی با بازی های دیگر فرق ندارد؟ چرا ندارد؟ دارد. خیلی هم دارد. سیاسی نیست؟ چرا می تواند سیاسی هم بشود. اما در نهایت یک بازی و سرگرمی است. کافی است تا از بینی یک بازیکن خون بیاید تا داور بازی را متوقف کند. چرا؟ چون بازی است. بازی برای صلح است و هرگز دشمنان با هم مسابقه نمی دهند. چون بازی یعنی پذیرش دوستی.
نهم: شاید گفته شود در سال 1348از فرصت بازی تاج با تیم اسراییلی برای ابراز احساسات صد اسراییلی استفاده شد. بله، استفاده شد. اینجا هم می تواند استفاده شود. اما پای خدا و پیغمبر و کائنات را به میان نکشیم.
دهم: حالا اگر تیم سوم مثلا فلسطین بود تکلیف چه بود؟ باید می بردیم یا می باختیم؟
نمی خواهم منکر ویژگی های این مسابقات شوم چرا که در اوج تخاصم با آمریکا و اختلاف با انگلستان این یک فرصت استثنایی برای اصلاح تصویر جامعه جهانی از ایران است. کاری که علی دایی با شایستگی تمام انجام داد.
ایرانیان مقیم آمریکا و انگلستان و منتقدترین آنان به جمهوری اسلامی هم دوست دارند ایران در مقابل این دو تیم موفق شود. چرا؟ چون تصویر بهتری از ایران نزد شهروندان این کشورها ترسیم می شود.
از فوتبال لذت ببریم و سرنوشت استکبار جهانی و روباه پیر استعمار را به گردش توپ پیوند نزنیم و دست کم این تعابیر را بگذاریم برای بعد از گل های احتمالی و قبل آن به گزینه های واقعی تر هم بیندیشیم خاصه این که مربی تیم ملی هم فعلا یک خارجی است و این نگرانی وجود دارد که با همۀ ضعف ها به رغم درایت در رساندن ما به این مرحله نگرش آقای نقد علی سبب شود یک ایرانی با این ادبیات را روی نیمکت تیم ملی بنشانند!