محوریت دانش در تولید و اقتصاد کشور، به این معناست که اقتصاد کشور نه براساس نظرهای شخصی، سیاسی، سلیقهای و غیره، بلکه بر پایه دانش سامان داده شود و دانش علاوه بر تاثیر در فناوری تولید یک محصول، در کل فرایندهای تولیدی، اقتصادی، مدیریتی و حکمرانی کشور حکمفرما شود.
این دانشهای کاربردی، لزوما پیچیده نیستند اما بیتوجهی به آنها آثار زیانبار جدی برای مردم و کشور به همراه دارد. به یک مثال کوچک و عینی توجه کنید:
بعد از تحریمها علیه جمهوری اسلامی، بعضی شرکتهای خارجی سازنده لوازم خانگی به همین بهانه کشورمان را ترک کردند. در زمانی شماری از شرکتهای لوازم خانگی با ارسال نامه به مسئولان کشور، خواستار ممنوعیت واردات لوازم خانگی برای حمایت از تولید داخلی شدند.
در وجود مشکلات متعدد پیش پای تولیدکنندگان داخلی شکی نیست اما این خواسته با انتقاد کارشناسان روبرو شد. آنها به این «اصل علمی تجربهشده» اشاره میکردند که «رقابت باعث افزایش کیفیت و کاهش قیمت میشود و کنار گذاشتن شرکتهای خارجی از بازار ایران، به کاهش کیفیت و افزایش قیمت منجر میشود.» با این حال درخواست تولیدکنندگان مورد پذیرش قرار گرفت و ورود لوازم خانگی خارجی ممنوع شد.
با گذشت مدتی کوتاه، پیشبینی کارشناسان محقق شد و در شرایطی که مصرفکننده ایرانی چارهای جز خرید کالای ایرانی نداشت، تولیدکنندگان داخلی که حالا بیرقیب بودند، به جای افزایش کیفیت، قیمت را افزایش دادند.
کار به جایی رسید که رهبر معظم انقلاب (۱۴۰۰/۱۱/۱۰) با گلایه از افزایش قیمت لوازم خانگی اظهار کردند: من گلایه میکنم از دوستانی که مسئولان کالاهای خانگی و لوازم خانگی هستند. ما از اینها حمایت کردیم، اسم آوردیم، شنیدم بعضی از اقلام دو برابر ارتقاء قیمت پیدا کرده، چرا؟ نبایستی اینجور برخورد بشود با حمایتها.
برداشت عمومی از «دانشبنیان» بودن تولید و اقتصاد، نه محوریت دانش به معنای عام آن، بلکه به کارگیری نوعی فناوری جزئی در فرایند تولید بوده است.این یک مثال واضح و ملموس از اهمیت «دانشبنیان» بودن تولید است؛ یعنی اگر میخواهیم کیفیت تولید بالا رود و قیمت پایین بیاید، باید در کنار حذف موانع تولید، زمینه رقابت را ایجاد کنیم و در این صورت است که سازوکار تولید و بازار، ضمن رشد کیفیت و کاهش قیمت، سبب ارتقاء کار تولیدکننده شده و منافع مصرفکننده نیز محقق میشود.
برداشت عمومی از «دانشبنیان» بودن تولید و اقتصاد، نه محوریت دانش به معنای عام آن، بلکه به کارگیری نوعی فناوری جزئی در فرایند تولید بوده است. از همین رو شرکتهای دانشبنیان به طور عام به آنهایی اطلاق شده که در ارائه تولید یا خدمت خود، از یک فناوری جدید بهره گرفتهاند.
به عنوان نمونه، اکنون ۹۳۵ شرکت دانش بنیان در بخش مواد پیشرفته و محصولات مبتنی بر فناوریهای شیمیایی، ۱۴۶۶ شرکت در بخش ماشینآلات و تجهیزات پیشرفته، ۱۴۰۳ شرکت در بخش سختافزارهای برق و الکترونیک، لیزر و فوتونیک و ۱۵۴۱ شرکت در فناوری اطلاعات و ارتباطات و نرمافزارهای رایانهای تشکیل شده، اما فقط ۱۱ شرکت در صنایع فرهنگی، خلاق و علوم انسانی و اجتماعی فعالند.
این در حالی است که کاربرد مفهوم دانش در تولید، فراتر از برخی فناوریهای جزئی است. با این نگاه متفاوت، میتوان تولید دانش بنیان را تولیدی دانست که علوم مرتبط با تولید، از جمله «علوم» انسانی همچون اقتصاد و مدیریت، «نقش محوری» در تولید ایفا کند و اتفاقا این روش است که میتواند مشکلات اساسی تولید را در کشور ما حل کند. در غیر این صورت استفاده از یک یا چند فناوری، ممکن است مدتی به یک تولید کمک کند اما نه میتواند توفیق آن کسبوکار را تضمین کند و نه مسائل اساسی تولید کشور را حل میکند.
اگر تولید دانش بنیان شود، در گام نخست تعیین میکند چه تولیدی انجام شود؟ تولید کدام کلا صرفه اقتصادی دارد و کدام کالا ندارد؟اگر تولید دانش بنیان شود، در گام نخست تعیین میکند چه تولیدی انجام شود؟ تولید کدام کلا صرفه اقتصادی دارد و کدام کالا ندارد؟
اگر در هر کار تولیدی چنین رویکردی دنبال شود، ابتدا به این پرسش پاسخ داده میشود که تولید یک کالا در شرایط مورد نظر، از اساس توجیه اقتصادی، مزیت نسبی و توان رقابتی دارد؟ اگر این پیششرطها بود، تولید انجام میشود و در غیر این صورت، از اساس نباید به سراغ تولید رفت. با این نگاه علمی، تعریف و جایگاه خودکفایی مفهومی جدید دارد.
کشور ما با وجود توانمند بودن در فناوری، پزشکی، مهندسی و غیره، به دلیل استفاده نامناسب از دستاوردهای علوم انسانی همچون اقتصاد، مدیریت، جامعهشناسی و غیره، تن ندادن به «نسخه دانش»، دچار مشکل است. متاسفانه به نوعی اقتصاد و مدیریت را علم به حساب نمیآوریم، چون قرار است به جای تن دادن به علم، به منویات مسئولان تن دهیم؛ استقرار انواع تاسیسات پتروشیمی و فولاد و.. در نقاطی دور از مواد اولیه و آب و تنها با فشار نماینده مجلس و مدیر دولتی، محصول همین رویه است؛ این که منابع آبی کشور صرف برخی محصولات آببر کم ارزش شده و با صادرات آنها در واقع منابع آبی خود را به خارجیها میدهیم، ناشی از همین ایراد ماست و شاید بتوان در سالی که «تولید دانشبنیان» نام گرفته، نگاه به این موضوع را اصلاح کرد.
سابقه نامگذاری سالها در جمهوری اسلامی به ۱۳۷۸ (سال امام خمینی(ره)) بر میگردد. فلسفه این نامگذاریها ایجاد یک رویکرد تبلیغی و تبیینی برای تقویت برخی مفاهیم، آرمانها، اهداف و رویکردها و تلاش برای توجه مردم مسئولان افکار عمومی به شعار سال و تقویت تلاشها برای تحقق آن است. با صرف نامگذاری یک سال مطابق با یک هدف و شعار، آن موضوع محقق نمیشود؛ با این حال تعیین شعار سال، میتواند یک فایده داشته باشد و آن تبیین درست برخی مفاهیم است و اگر درباره تولید دانش بنیان تبیین درست اتفاق بیفتد مفید خواهد بود.