زن فریاد می زند:« آقای قاضی، شوهرم به من خیانت کرده و فراری شده! من طلاق می خواهم. با مهریه. با نفقه بچه ها . با حضانت همه آنها . رفته زن دوم گرفته و فرار کرده.»
مرد میانسالی با صبر و حوصله پشت میز نشسته، سرش را پایین انداخته و اظهارت زن را یاداشت می کند:« اینجا دادگاه نیست. شورای حل اختلاف است. در قانون ازدواج دوم یک مرد خیانت محسوب نمی شود. فقط اگر رضایت شما را جلب نکرده باشد، قانون به شما علاوه بر حقوق قانونی( مهریه، نفقه، اجرت المثل)، حق طلاق هم تعلق می گیرد.»
چشمانش را تنگ می کند تا دقیقتر به آن مرد نگاه کند وبا حالتی از خشم و تعجب آرام تر می پرسد:« فقط همین! من با ۲ تا طفل قد و نیم قد را گذاشته رفته با یکی دیگر. نه خرجی نه مخارجی نه محبت پدرانه ای. او دنبال عیش و نوش خودش است. یعنی زندانی اش نمی کنید!؟ نباید تقاص پس بدهد!؟ جوانی من چه می شود!؟آینده این بچه ها!؟»
- خانم قرار نیست که اعدامش کنیم. ما اینجا هر چه قانون بگوید اجرا می کنیم . ماموریم و معذور. او زندانی نمی شود جون جرمی مرتکب نشده. مهریه تان را به اجرا بگذارید. اگر حق و حقوق تان را پرداخت نکرد آن وقت زندانی اش می کنیم تا مهریه ات را پرداخت کند. اگر نداشت هم قسطی اش می کنند.»
زن پاسخی ندارد به جز اینکه اشک بریزد و آنجا را با ناامیدی ترک کند.
روایت اول؛ مردهایی که شلورشان دوتا شده
اینجا در یکی از شعبه های شورای حل اختلاف غرب تهران گوش تا گوش مرد و زن نشسته؛ عده ای آمده اند تا کار را یکسره کنند، عده ای فقط می خواهند دعوا کنند و انگار هنوز مرافه شان تمام نشده تا به یک تصمیم قطعی برسند، خیلی از زوج ها هم تنها هستند، زن های تنهایی که کلی هم صحبت و هم درد پیدا کرده اند و حالا متوجه شده اند با خیلی ها مشکلات شان مشترک است چه بسا وقتی مقایسه می کنند متوجه می شوند، وضع و شرایط شان بهتر از خیلی از زنان دیگر است.
راهرو پر شده از قدم های آشفته زنی که احساس می کند، هیچکس ،حتی قانون هم نمی تواند حقش بستاند:«۱۵ سال پیش توی دانشکده آمد و در گوشم حرف های عاشقانه خواند. انقدر گفت و گفت که خامش شدم. پا به پای کار کردم، خانه خریدیم، ویلا خریدیم. ماشین لوکس، بچه دار شدیم و... زندگی تازه داشت زیر زبانم مزه شیرینی می کرد . پارسال بچه سوم آمد تا خانواده ما بشود ۵ نفر. درست در لحظه ای که زندگی روی خوش به ما نشان داده بود آقا فیلش یاد هندوستان کرد. چه می دانستم چه نقشه ای در سر دارد. هنوز چله بچه سر نرفته بود که غیبش زد. خانه و ویلا و ماشین را از قبل فروخته بود. رفت که رفت. ردش را گرفتم آخرین بار ترکیه بود،با دختری که ۲۰ سال از خودش کوچکتر است، ازدواج کرده. حالا من ماندم و داغ خیانت، فقر و نداری و سه بچه بی بابا.»
خانم مرادی می گوید شوهرش کاری کرده که دست قانون را هم بسته:«از کشور خارج شده، دیگر به این اسانی دست مان به او نمی رسد.»
زن ها در اینجا به دو علت تنها شده اند و شوهرشان آنها را رها کرده ؛ دلیل اول مردهای هستند که شلوارهای شان دو تا شده و عشق فاتحه زندگی شان را خوانده. دسته دوم مردهای هستند که به خاطر شرایط سخت اقتصادی پا به فرار گذاشته اند! جالب است که در هر دو مورد پررنگ است.
یکی از از اعضای شورای حل اختلاف می گوید:« امان از دست برخی زن ها. می روند سراغ مرد های متاهلی که زن و زندگی دارند.»
زن میانسالی خودش را امیر زاده معرفی می کند می گوید باور می کنید من، خواهرم و دخترخاله ام همه مان از یک سوراخ گزیده شدیم:« ۱۵-۲۰ سال پای شوهران مان ماندیم و جوانی مان را گذاشتیم برای پیشرفت و زندگی. از حق نگذریم آنها سر به راه بودند اما تا دست شان به دهان شان رسید، زن های دیگر آمدند سراغ شان. زن های جوان تر. مطمئنم دختران و زنان جوان فقط به خاطر شرایط مالی با مردان میان سال ما ازدواج کرده اند. آنها فقط به دنبال کسی هستند که بتواند ساپورت مالی شان کند. اینطور زندگی دیگر زنان را نابود می کنند. ما فامیل کوچکی هستیم اما در همین فامیل کوچک ، تا به حال سه قربانی داشتیم؛ من، خواهرم، دختر خاله ام.»
روایت دوم؛ شوهرانی که به خاطر نداری ناپدید می شوند
برخلاف مرد هایی که فیل شان یاد هندوستان کرده و دوباره هوای عشق و عاشقی به سر شان می زند برخی مردان به این خاطر از خانه فرار می کنند که شانه های شان تاب مسئولیت و حمایت مالی همسر و فرزندان شان را ندارند. آنها آنقدر در باتلاق طاقت فرسای اقتصادی دست و پا می زنند که از زندگی نا امید می شوند. انتخاب آنها «فرار» است، قید زن و زندگی و فرزند را می زنند تا ازدست مشکلات خلاص شوند.
خانم مقدم زن جوانی است با دو فرزند قد و نیم قد. همسر او کارگر، کارگاه شیشه گری بوده که دو سال پیش تعطیل شده، بعداز این اتفاق در این دو سال پدر خانواده مشغول به کارگری در این ساختمان آن ساختمان می شود اما امورات خانه با نان کارگری ساختمانی جور در نمی آمد:« ما زندگی مان عاشقانه شروع کردیم. اما همیشه دنبال یک لقمه نان بودیم. واقعا نداری به ما خیلی فشار می آورد. نمی گویم من مقصر نیستم بالاخره من هم آدمم و گاهی به خاطر فقر و تنگدستی به شوهرم غر می می زدم و فشار می آوردم . او همیشه طاقت می آورد. اما ۶ ماه پیش مرتب تهدید می کرد که فرار می کند تا از شر این زندگی خفت بار راحت شود. یک شب به خانه نیامد. تلفنش خاموش بود. هیچکس از او خبر نداشت. اولش تصور می کردم خانواده اش پنهانش کرده اند اما بعد از مدتی متوجه اشتباهم شدم. انها هم مانند من از بهزاد بی خبر بودند. بهزاد ناپدید شده نه از زنده اش خبری هست نه مرده اش. من و بچه ها هم آواره ایم با کمک خیرین به زحمت امروزمان را فردا می کنیم.»
روایت زندگی میرزاده هم شبیه خانم مقدم است. مادری که با ۳۵ سن و دو فرزند برای همیشه تنها مانده است:« شوهرم دو بار به خاطر فقر خودکشی نافرجام داشت. او فارغ التحصیل دانشگاه است و مهندس عمران است. او هیچوقت طعم مهندس شدن را نچشید در بازار تهران کار می کرد. دست فروش بود. آخرش هم ۷ ماه پیش غیبش زد.»
پایبندی به ارزش های اخلاقی کمرنگ شده
فاطمه دانشورمدیر موسسه خیریه مهرآفرین در گفتگو با همشهری آنلاین ضمن تایید افزایش پدیده پدران یا شوهران فراری می گوید:« گزارش های مددکاران اجتماعی نشان می دهد مردان بسیاری به دلیل فقر شرایط اقتصادی خانواده شان را برای همیشه ترک کرده اند. از این رو هر روز ما شاهد مراجعه زنان و مادرانی بی سرپناهی هستیم که حتی از پس پرداخت اجاره خانه هم بر نمی آیند.»
او ادامه می دهد:« در کنار فقر ،اعتیاد مرد به مواد مخدر نیر یکی از دلایل ترک خانه است. اما این روزها ازدواج دوم مردان و رها کردن همسر اول و فرزندان بسیار گزارش شده. در کل می توان گفت عدم پایبندی به ارزش های اخلاقی یکی از دلایل افزایش این پیده است.»
مدیر موسسه خیریه «مهرآفرین» با بیان اینکه مردانی که خانواده شان را رها می کنند، عملا باعث فروپاشی خانواده می شوند:« مادران بسیاری هنگامی که مردشان آنها را رها می کند به دلیل شرایط اقتصادی چاره ای جز ازدواج مجدد ندارند. ازدواجی که تنها به خاطر نجات از فقر است این نوع ازدواج ها مشکلات بسیاری برای فرزندان به وجود می آورد و زمینه ساز فروپاشی یک و گاهی چند خانواده می شود.»
سید حسن موسوی چلک، رییس انجمن مددکاران اجتماعی کشور نیز در گفتگو با همشهری در این زمینه می گوید: یکی از ویژگی های جوامع در حال گذار، تاثیراتی است که متوجه خانواده، سبک زندگی، روابط بین اعضای خانواده و مسئولیت پذیری اعضای خانواده در قبال یکدیگر می شود. در این بین مولفه و متغییر های اقتصادی تاثیراتی مضاعفی دارد. گاهی مواقع این تاثیرات شرایطی را ایجاد می کند که ثبات و انسجام خانواده ها تحت و شعاع قرار می گیرد گاهی این تاثیرات به دلیل فشار های اقتصادی بستر را برای متارکه و فرار و ترک خانواده برای مرد یا زن فراهم می کند.»
او ادامه می دهد:« این اتفاقات گاهی به خاطر ناتوانی در تامین معیشت خانواده، ، گاهی به خاطر ارتکاب جرم، خشونت ها روانی جنسی جسمی عاطفی،گاهی وابستگی به مواد مخدرو... زمینه را برای خروج مرد ها فراهم می کند. اتفاقی که در حال حاضر در جامعه ما در حال گسترش است»
موسوی چلک با بیان اینکه روابط فرا زناشویی مرد منجر به عدم پذیرش او در خانواده می شود می گوید:« مرد در این شرایط خانواده مجبور به ترک همسر و فرزندانش می شود که به اصطلاح به آن فرار شوهر یا شوهر فراری میگویند. همچنین ازدواج مجدد مردان زمینه برای خروج آنها از خانواده مهیا می کند. ازدواجهای تحمیلی و بیکاریِ مرد از عواملی هستند که میتواند سبب ترک خانه شود. حتی خشونتهایی که ممکن است توسط زن به مرد تحمیل شود از دلایل دیگر این مسئله است. ورشکستگی و شکست در کار و امور اقتصادی عامل محرکی برای ترک منزل است. گاهی تنشهای بیش از حد میان مرد و فرزندان از عوامل ایجاد این آسیب است. به هر حال شرایط و دشواری های پدید آمده در جامعه باعث می شود هر روز ما شاهد پدیده های تازه و مشکلات بیشتری شویم.»